افغان موج   

حجت الله همتي گل سفيدي


جهان امروز یک نظام بزرگ است. نظامی که عواملی مهم و بازیگرانی دارد که پس از جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق بسیار حرفه ای تر از قبل عمل می کنند. اینان نگاه جدیدی به دنیا دارند. بدین ترتیب که مرزهای جغرافیایی وسنتی را مانعی برای اجراء سیاست های خویش ندیده و اصولا" سنت را آن چنان قوی در مقابل نظریه های پست مدرن و شرایط جدید نمی پندارند . در واقع نظام های طراحی شده در مدارس غرب به دست اساتیدی سامان یافته که عصرهای مختلف را تجربه کرده و به نوگرایی مبتنی بر عقل رسیده اند. آنان محصول سال ها دانش و تجربه خود را امروز به شاگردان وفادارشان سپرده اند. این شاگردان سر سپرده به مجامع آکادمیک به خوبی آموخته اند که اگر تا چند سال قبل دنیا به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده و دولت ها هرکدام سعی در اتصال به یکی از آن ها داشتند . امروز نیز جهان دو قطبی است اما نه به شکل گذشته که این بار وجه تمایز ملت ها در تولید، پردازش و صدور اطلاعات است . عاملی گران بهاء که جهان را تبدیل به یک طیف کرده است که عده ای در یک طرف به عنوان صاحبان اطلاعات و بقیه در سمت دیگر آن قرار دارند. در این میان مبارزه ای بی امان بین ثروتمندان و فقیران اطلاعات در جریان است. کافی است به حجم تولیدات و محصولات متنوع صنایع رسانه ای دنیا نگاهی بیندازیم آن وقت شتاب بی امانی را خواهیم دید که حتی برای ثانیه ای توقف ندارد.
همین حرکت پر سرعت و بی وقفه صنایع رسانه ای دیجیتال موجب تولید انبوهی از آگاهی هایی می شود که بی اذن و اجازه، وارد حریم های خصوصی افراد شده و مغزهای آنان را چنان زیر بمباران محصولات نامرئی می گیرند که مجالی برای تفکر باقی نمی ماند . این گونه است که افکار عمومی مردم کشورهای مختلف با نظام های فرهنگی متفاوت ناخواسته سامان دهی می شوند. به عبارت دیگر آنچه اکنون مردم یک کشور می اندیشند، بازده همان اشعه هایی است که از درون و کنج پرورشگاه های نوین اطلاعات بیرون آمده اند. حتی مدیران و صاحب منصبان کشورها زمانی که در اتاق های آخرین طبقه ساختمان سازمان های راهبردی تصمیم می گیرند ، نمی دانند که بی گمان احکامی که صادر می کنند زیر نفوذ اخبار و اطلاعات سازماندهی شده خارجی بوده است. نظام تصمیم گیری در کشورهای این سر طیف ، یعنی فقیران اطلاعات ، به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات دست اول ، همگی زیر نفوذ داده های آن طرف یا به تعبیر بهتر جهان اول است. به یقین نتیجه این نوع مدیریت ، وابستگی هرچه بیشتر ، بحران مشروعیت ، فقدان کارایی و توانایی در سازمان های حیاتی و در نهایت هرز رفتن سرمایه های مادی و انسانی است.

فهم ارتباطات کلید اصلی تعامل

آنچه در گام نخست ضروری به نظر می رسد بررسی و اهتمام به نقش ارتباطات در دنیای معاصر است. هر قدر ملت های جهان سوم از این عنصر مهم غفلت بورزند، ناگزیر از بازیگری با سناریو دیگرانند. مسئله این است که کلمه های « هویت ملی » و « منافع ملی » باید بازتعریف شوند. البته با نگاهی عاقلانه نه احساسات پرشور و زودگذر، که داشتن تصورصحیح از امکانات خود و قابلیت های جهان ، بسیار اهمیت دارد . گام بعدی ، شناسایی کانون های بین المللی صدور پیام ، چگونگی تولید و گردش اخبار و مسیر آن ها ست . ارزیابی کارشناسانه از سهم خود در ایجاد و پردازش اطلاعات و صدور و انتشار آن در دنیا نیز از جمله قدم های موثر و ریشه ای به شمار می رود . در این میان کند و کاو بنیانی در فرهنگ ملی و قومی و خرده فرهنگ های موجود، جزو عمیق ترین و حیاتی ترین کاوش های راهبردی محسوب می شوند. در این زمینه حتی اگر لازم باشد به هر ترتیب که شده ، باید هنجارهای مخالف و ناهمگون با دنیای فعلی را حذف و هنجارهای جدید جایگزین آن ها کرد .

عقل گرایی و نظام نگری

امروز بشر به فراست دریافته است که هیچ چیز در جهان هستی قائم به ذات نیست بلکه هر عنصر ، وابسته به عناصر دیگری است که در محیط درونی و بیرونی وجود دارند. در واقع اگر به اندام وارگی یا فیزیولوژی جوامع توجه کنیم ، در نهایت پی به عناصر ریز و درشت می بریم که دست به دست یکدیگر داده و حیات آن ها را سامان می دهند. نکته مهم این است که دوران جزء نگری و اصالت عناصر، که زمانی خردورزانه محسوب می شد, گذشته است . در آن دوران ، بازیگری هر جزء مهم فرض شده و نیروهای خارجی و بیرون از سیستم ،ن با یک مرزبندی آهنین تفکیک می شدند. اما اکنون دانش بشری به یک کل نگری جامع رسیده است. بدین معنی که هر نظام اجتماعی با هر گرایش فرهنگی را باید یک کل منسجم دانست. این کل منسجم ، گرچه دارای اجزاء و عناصر درونی است که در شکل گیری کلیت جامعه موثرند،اما طبق نظریه عمومی سیستم ها، هر کل ( در اینجا جامعه ) متاثر از کل های دیگر است که در جهان امروز وجود دارند. در حقیقت ، جهان فعلی به عنوان یک کلیت قانونمند ، اعتبار خویش را از تک تک جوامعی می گیرد که در نقطه نقطه کره زمین جای دارند. نظریه همبستگی به ما می گوید که اجزاء جهان چنان به هم آمیخته اندکه با برداشتن چمدانی از روی زمین ، توده های ابر بالای سرمان جابه جا می شوند . جوامع و فرهنگ هایشان نیز همین طورند. امروز دیگر نمی توان یک حادثه یا رویداد اجتماعی در کشور مثلا" ایرلند را از ایران جدا دانست. هم چنان که انقلاب مشروطیت ایران ، ملهم از رخدادهای انقلاب روسیه بود. در 1905 در روسیه مردم پارلمان خواستند و علیه استبداد تزار شوریدند. در فاصله کوتاهی مردم ایران نیز عدالتخانه خواستند. پس از آن و به فاصله 12 سال بعد در 1917 انقلاب بلشویکی راه افتاد و نظام تزار سرنگون شد. باز در فاصله ای کوتاه مردم ایران این بار پارلمان خواستند که نتیجه انقلاب مشروطه بود. همه این پیوستگی رخدادهای اجتماعی و مشابهت آن ها، در حالی صورت گرفت که مردم ایران و روسیه تفاوت های فرهنگی بسیاری دارند. در این میان آنچه موجب الگوگیری دو فرهنگ از همدیگر شد، رسانه های آن روز از قبیل : روزنامه و کتاب و مهم تر از همه انسان هایی که با مهاجرت یا گشت و گذار ، حامل و مجرای پیام بودند. در مثالی دیگر، در جنگ های صلیبی بین مسیحیان و مسلمانان که 200 سال طول کشید ، بسیاری از آیین های فرهنگی دو طرف مبادله شد.
این چنین است که برخی معتقدند، جوامع مسیحی نشین و مردمان آن ها ، فعالیت های زیرزمینی و تشکیل گروه های مخفی مانند فراماسونری را از مسلمان ها آموختند. یعنی در خلال جنگ های صلیبی ، از مسلمانان روش های مخفی کاری و لابی های قدرت پنهان را یادگرفتند.
پس می توانیم نتیجه بگیریم که این دستاوردهای علی و معلولی که در پناه علوم مختلف به ویژه علوم ارتباطات تجزیه و تحلیل گردید موجب شد تا دانشمندان به یک دیدگاه واقع بینانه از تعاملات اجتماعی برسند که به آن « نظریه سیستمی در فرهنگ ملل» می گوییم. (در این دیدگاه اهمیت بده و بستان های فرهنگی در میان اقوام و ملل گوناگون به عنوان کل های منسجم بررسی می شود.)
نظریه سیستمی تلاش می کند تا عناصر تشکیل دهنده و ویژگی های آنان در یک کل را شناخته و تاثیراتشان روی یکدیگر را بررسی کند. بدین ترتیب که هر سیستم تعدادی بی شمار زیر سیستم دارد که آن ها بر روی هم تاثیرگذاشته و مجموعه شان ، تشکیل یک کل واحد رامی دهند. این کل واحد نیز خود به عنوان عنصری از مجموعه عناصر هستی عمل می کند. به سخن دیگر ، کل ها روی کل های دیگر اثر می گذارند که در اینجا دیگر نمی توان نام کل را به آن ها داد چرا که تبدیل به یکی از عناصری می شوند که زیر سیستم کل هستی یا جهان تعبیر می شوند. حال اگر عناصر فرهنگی یک کشور را تحلیل کنیم ، همه آن ها را زیر سیستم یا نشانه هایی خواهیم یافت که کلیت یک نظام را شکل می دهند. کشورهای دیگر نیز به همین ترتیب و تمام این ها در مجموع یک کل فرهنگی برای کره زمین به حساب خواهند آمد. بنابراین دیگر مرزی باقی نمی ماند. یعنی مرزهای جغرافیایی تنها برای مشخص کردن و نام گذاری نظام ها بکار خواهند رفت. در حقیقت جهان منظومه ای می شود متنوع و مشمول فرهنگ های رنگارنگ و به همین خاطر است که هابرماس در کتاب جهانی شدن و آینده دموکراسی می گوید:
« مجمع سال 1846 آلمان گرایان (ژرمنیست ها )) کار ساختن مرزهای ملی را آغاز کرد ، امروز این مرزها به گونه ای روزافزون در حال محو شدنند. » هابرماس آنگاه این سوال را مطرح می کند که :
« آیا دموکراسی مبتنی بر رفاه اجتماعی در قرن 21 می تواند در دوره پساملی و فراسوی مرزهای ملی دوام یابد؟»
بنا بر این می توان اصول نظریه سیستمی فرهنگی را چنین تعریف کرد:
کل فرهنگی جهان متشکل از نظام های فرهنگی جوامع است که با هم ارتباط و وابستگی متقابل داشته و در یک فرآیند بسوی هدفی واحد در جریانند. در این مسیر ، قانونمندی و نظم حاکم است به گونه ای که هر سیستم دارای نشان های فرهنگی پیچیده ، از سیستم های ساده تر تشکیل می شود. بدین ترتیب ، برتری از آن ملت هایی است که فرهنگ خویش را به عنوان فرهنگ مرجع و غالب ، با استفاده از ابزارها و صنایع گوناگون فرهنگی در راس هرم یا مرکز کانون نظام فرهنگی دنیا قرار می دهند. در این میان مهم ترین ابزار و کاراترین آن ها انسان است که با جابه جایی خویش و حرکت در نقاط مختلف جهان ، نشانه های فرهنگی ملل مختلف را منتقل می کند.

مرزهای فرهنگی نظام

یک سیستم یا نظام ارتباطی سه بخش دارد:
1- عناصر 2- محیط درونی 3- محیط بیرونی
محیط بیرونی (که خود دارای اجزاء و عناصر است.)محیط درونینظام فرهنگی
هر نظام کوچک فرهنگی در دل یک نظام فرهنگی بزرگ تر قرار دارد. این تشکیلات آن قدر وسعت می یابد تا اینکه به نظام کل می رسد . آنچه مرزهای این نظام ها را به هم مرتبط می کند، همان ابزارها و صنایع گوناگون فرهنگی است که باید همه آن ها را رسانه بنامیم. این رسانه ها از انسان به عنوان مهم ترین رسانه طبیعی شروع شده تا به رسانه های دیداری و شنیداری ، مکتوب و دیجیتال و ... ختم می شوند .
محیط نظام ارتباطاتی ( ملی )
مخاطبانی که بطور مستقیم با مرکز و کانون یک نظام ارتباطاتی (کشور)در تماس هستند، جامعه پیرامونی را تشکیل می دهند. این جامعه بنابر متغیرهایی مانند جنس ، تحصیلات، شغل ، نوع پیام و ... تقسیم بندی می شود.
مثال:
در یک استان، مردم آن منطقه روزنامه های محلی و کانال های رادیو تلویزیونی محلی را استفاده می کنند. این افراد با کسانی که از روزنامه ها و شبکه های سراسری بهره می گیرند، فرق دارند.این مجموعه نیز باعده ای که روزنامه ها و مکتوبات بین المللی و شبکه های ماهواره ای رااستفاده می کنند، تمیز داده می شوند.
مثال بالا اگر تعمیم داده شود و در دید کلی تری نگریسته شود، آن وقت باتقسیم بندی هایی پیچیده تری مواجه می شویم که در یک نمای عمومی نظام کل ارتباطات جهانی ، متصور خواهد شد. الگوی زیر می تواند به طور مختصر فرآیند نظام ارتباطاتی درون یک سیستم را نشان دهد:
پیام گیران رسانه هانهادها و موسسات و وزارت خانه هایی که با بودجه عمومی اداره می شوندبخش خصوصیبخش اجرایی و عملیاتیبخش پژوهش و تحقیق
بخش پژوهش- عقبه فکری و محل تجمع نخبگان جامعه است. مثل دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی و آماری
بخش اجرا- مجری محصولات فکری نخبه های جامعه است که وظیفه عملیاتی کردن این محصولات را بر عهده دارد.
رسانه ها- وظیفه تبدیل امیال فکری نخبگان اجتماعی و برنامه های اجرایی بخش های عمومی و خصوصی به پیام و ارسال آن ها به پیام گیران را دارند.
پیام گیران – مهم ترین بخش در این فرآیند محسوب می شوند که باید براساس الگوی هم گرایی تمام بخش های دیگر ، خود را منتاسب با آن ها تنظیم کنند.
حال اگر این نظام را که با محیط خویش کارکرد تعاملی دارد ، بازکنیم ، آن را درون نظامی دیگر خواهیم یافت که آن هم همین فرآیند منتهی کمی گسترده تر را داراست.
هویت ملی
هویت ملی از کارکرد صحیح عناصر درون ساختار و تعامل منطقی آنان ساخته می شود. به سخن دیگر در نظام ارتباطات اگر قابلیت ها ی بالقوه و بالفعل و منابع به خوبی شناسایی شده و شیوه های گوناگون عملکرد ، مناسب با نیازهای برآمده از سطح جامعه پیام گیر باشند، هویت ملی ساماندهی می شود. بنابراین می توان گفت :
هویت ملی نتیجه واقع گرایی درون نظام است نه آرمان های مبتنی بر احساسات خام ، در این صورت است که می توان امیدوار به یک تعامل عاقلانه با هویت های ملی دیگر یا فرهنگ های دیگر و در کل نظام های دیگر بود.
تعامل عاقلانه هویت ملی با ارتباطات ملی
تعامل عاقلانه این دو زمانی اتفاق می افتد که :
« تک تک عناصر درون ساختار ، نسبت به جایگاه خود و وظایف مبتنی بر آن ، آگاهی کامل داشته و همبسته و متحد ، فقط در فکر کار گروهی و پیش برد نشانه های فرهنگ ملی در مواجهه با نشانه های فرهنگی دیگر نظام ها باشند. »
یک نظام ارتباطاتی پویا لازم است آموزش دائمی اجزاء را سرلوحه فعالیت خویش قرار دهد و باید گفت هویت ملی در سایه ارتباطات ملی پدید می آید و نتیجه تعامل عاقلانه این دو ، حفظ منافع ملی در نظام بین الملل است .
نمونه چنین نظامی را باید در امریکا جست . رسانه ها ی این کشور ، به ویژه شبکه های رادیو و تلویزیونی، توانسته اند از یک جامعه ناهمگون و متشکل از ملیت های مختلف ، با پیشینه های فرهنگی گوناگون ، یک « ملت » بسازند ملتی که از همانندی فرهنگی در سطوح مختلف لایه های اجتماعی بهره مند است . حتی این نظام تازه تاسیس فرهنگی ، توانسته است فرهنگ جوامع و نظام های دیگر را تحت الشعاع خود قرار دهد.

نظام ارتباطات جهانی

ساختار این نظام را باید درون تاریخ جستجو کرد. تاریخی که سراسر فرازها و نشیب ها در شرق و غرب عالم است. در یک دوره طولانی شرق مهد تمدن و موجد پویایی علوم مختلف بوده و پس از چند قرن ، غرب این نقش را بازی کرده است: نکته مهم در نقش پیروان ادیان مختلف به ویژه مسلمانان و مسیحیان است که پس از قرن ها سردمداری در پیدایش علوم مختلف ، جای خویش را با لامذهب ها و بی دین ها عوض کردند . همین مسئله باعث تعریف های جدیدی در تمام حوزه های اجتماعی بخصوص ارتباطات شده و در نهایت نظام بین المللی نیز با عینک های دیگری نگریسته شد. در دنیای قدیم کلمه ((ملت)) براساس تقسیمات دینی بود، مانند ملت ابراهیم (ع)، ملت یهود ، ملت مسیح (ع) و ملت اسلام ولی در تعاریف جدید کلمه ملت بار اعتقادی خود را از دست داده و بار نژادی و سرزمین گرفته است . حتی کمونیست ها واژه خلق را با الهام از کلمه امت در اسلام ابداع کردند. در اصطلاح ملت با بار دینی ، مرزهای جغرافیایی نسبت به پراکندگی پیروان ادیان در روی کره زمین تعیین می شد. برای مثال هرچه مسلمان روی کره زمین بود، از شبه جزیره عربستان در آسیا گرفته تا آفریقا و اروپا و امریکا، همگی ملت و امت اسلام به شمارمی آمدند. ملت مسیح (ع)هم همین طور، حتی کمونیست ها با الهام از کلمه امت واژه خلق را ابداع کردند اما در نگاه جدید، در کلمه ملت بار اعتقادی نیست و مشروعیت خود را از نژاد، زبان و فرهنگ و تاریخ یک قوم درون مرزهای جغرافیایی مشخص می گیرد. نظریه آلمانی (ژرمنیست ها ) و نظریه فرانسوی به کسانی می پردازد که تعلق خاطر به حکومتی معین دارند.
بدین ترتیب به خوبی سرنوشت نظام جهانی مشخص است اما یک چیز بر پایه اولیه خویش باقی است و آن تعامل سیستماتیک فرهنگ هاست . به سخن دیگر گرچه در قرون اخیر ملت دولت ها تغییرات بنیادی داشته اند ولی ارتباطات انسانی نه تنها کم رنگ نشده بلکه به مدد رسانه ها مستحکم تر هم شده است. در دو قرن اخیر به ویژه پس از انقلاب صنعتی ، جهان سیاسی خود تقسیم بندی هایی داشته، مانند: ((کشورهای شمال جنوب))و یا ((جهان اول، دوم و سوم)) که باید این تقسیم بندی ها را براساس تکنولوژی و اطلاعات دانست. شاید بتوان گفت حتی کلمه ((دارا و ندار)) تغییر ماهوی کرده است. یعنی امروز دیگر فقط بنیه مالی تعیین کننده نیست بلکه باید آن ها که فن آوری و اطلاعات را در اختیار دارند را در مقابل کسانی که فاقد آنند ، سنجید . آن ها که ارتباطات جهانی را سامان می دهند و گردش اخبار و اطلاعات به دستشان است ، کسانی اند که انواع رسانه ها از قبیل روزنامه ، کتاب ، شبکه های مخابراتی و رادیو تلویزیونی ، خبرگزاری ها و در نهایت ماهواره ها را در اختیار دارند. می توانیم آنان را نخبگان بین المللی بنامیم . همان ها تعیین می کنند که چه مقدار اطلاعات و چگونه باید بین« ندارها » توزیع شود. حتی آن ها هستند که تصمیم می گیرند که برخی اخبار باید صرفا بین« داراها » گردش کند .
جهانی شدن
ارتباطات بین المللی بارزترین وجه جهانی شدن یک فرآیند است. در این فرآیند، سرعت حرف اول را می زند. برای همبسته شدن با جهان امروز باید سریع بود و ابتکار عمل دست کسانی است که با استفاده از انواع وسایل ارتباطی در لحظه و آن ، اطلاعات را جابه جا می کنند. خبرگزاری های عمده کمک می کنند که اخبارنقطه ای از جهان در همان لحظه و هزاران کیلومتر دورتر پخش شود. ماهواره های سنکرون که در هر 24 ساعت یک دور گرد کره زمین می چرخند، قادرند تمام کره زمین را در شبانه روز زیر پوشش خویش بگیرند. شبکه های صوتی و تصویری در ردیف B.B.C و C.N.N بسیار قوی عمل می کنند و تاریخ نشان داده که آن ها چگونه با برنامه هایشان در چند دهه اخیر توانسته اند وجدان و افکار پیام گیران را زیر نفوذ خویش بگیرند. بنگاه انتشاراتی « آمازون» چنان سیستم توزیعی دارد که می تواند هر کتابی را در عرض چند ساعت به هر نقطه از کره زمین ارسال کند. بی نهایت موارد دیگر از این دست را می توان برشمرد که بیانگر نظام گردش اطلاعات در جهان است.
اکنون چه کسی می تواند قدرت تاثیر گذاری این ((داراها)) روی فرهنگ ملل و اقوام دیگر را انکار کند؟ واقعیت نظام فرهنگی بین المللی گوشزد می کند که هر مدیری که در حلقه کشورهای ندار و فقیران اطلاعاتی زندگی می کند، ناگزیر از تصمیم گیری بر مبنای آگاهی های وارداتی است. او فکر می کند که خود به اراده خویشتن حکم صادر می کند ولی غافل از اینکه بطور نامرئی فکر و اندیشه اش در محاق اطلاعاتی است که نخبگان جهانی طرح ریزی کرده اند. ممکن است این اطلاعات بسیار اندیشمندانه و دوستانه جلوه کنند . حتی شاید در بسیاری اوقات در قالب نظریه های مستدل علمی بسته بندی شده باشند . نظریه مخزنی پائولو فریره برزیلی تا حد زیادی معرف این معنی است .
اندیشه های فرهنگی که در چارچوب فیلم، سریال ، خبر و ... از طریق رسانه ها وارد نظام فرهنگی یک ملت می شوند نیز همین گونه عمل می کنند. پس برای زیست و تعامل در چنین جهانی باید به صورت باز، به گونه ای دوطرفه و بر پایه الگوی همگرایی مخاطب مدار حرکت کرد. نظام های بسته در دنیای فعلی محکوم به بازی با سناریو دیگرانند.