Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Normale Tabelle"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri",sans-serif; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
به بهانهی هشت مارچ، روزجهانی بانوان
پیشکش به مادر بزرگوارم، همسر گرامیام، دخترانم و همه بانوان و کدبانوان سراسر جهان بدون حس تعلق دین و مذهب و سیاست و عقیده و ملیت و کشور و جغرافیای معین.
هر دریچهیی را که برای دریافت شناسهی پیشینهی زیستاری باشندهگان زمین بشکافی، ردپای یک زن است. از تلخیوشیرینی تا سبکوسنگینی گاهدادها و رخدادها گذراندن بزرگراهها یا آبراههای رسیدن زندهگانی تا اینجای روزگاران بدون تبلور بازیگری زنان پیشینساز و پسینساز، امروزساز و فرداساز و سرانجام آیندهساز و کهنهساز چیزی را به تنهایی دستساز دستان کلفت مردان سراغ نهداریم. مگر آنچه را که سراغ داریم یا با خوانش و کنکاش پیرامون بِهزیستی زن در هر زمانی از دیروز و امروز چیزی جدا از رواداشتنِستم بر زن چیزی دستیاب مان نه میشود. گردونِ مردسالار از عهدِعتیق تا شکوهِ شفیقِ هستی ستمروایی خشن در برابر زن داشته است. این ستمروایی تاجایی که از سدههای پیشین در گذار به سوی زمانهی ما گذر کرده و نسکهای بیشماری در دسترس ما گذاشته همچنان دنباله دارد و دستِ ستم از دامانِپاک و تن نفیس زن بر نه میدارد. جهان کهنه، جهان میانه، جهان امروز و گمانم چندین جهانی که پسا ما در راه اند، فرایند نکویی برای این برایند زشتبرخوردی با زنان نه دارند. در رویدادهای دینی و مذهبی با کیشهای گونهگون در کمترین نگاه به گذشتهی شان داوریهای زنستیزانهی عبادتگاهها و پرستشگاهها یا معابد و کلیساها نگرش حسودانه و دشمنانهی شان نسبت به مریم مقدس است که کلیساها با گذر زمان زیاد و دادن رنج فراوان به وی و فرزندش، اکنون وی را تقدیس میکنند. یا گرفتن حق انتخاب دین همسر فرعون که فقهها نام آسیه را بر وی داده اند و قرآنکریم تنها از وی به نام همسر فرعون کرده است تا سوزاندانش در آتش خشم گونهیی از دیدهبانی عقاید را همه خوانده ایم. جدا از آن که زن بیشتر فدای خواستهای جابرانهی مردان در همهی دورههای پیشین و پسینِ گاهدادها بوده اند، زنده به
گور کردن دختران یکی از بدترین شیوههای زشترفتاری دور از شفقت و مهربانی انسانی به دستان ناپاک و کُشندهی مردان است، مردانی که سوگمندانه نام پدر هم در پیشانیهای وحشتزای آنان حک شده بوده.
آیا زنان در گذر زمان بیکاره بودند؟
نه، هیچ نشانهیی در دست نیست که هیچ زنی در بدترین زمان بیکارهگی خودش، کارا نه بوده باشد. مادر شدن و کشیدن درد و رنج بارداری تا زایمان فرزندان و رسیدهگی به آنان سختترین و کنار آمدن با هرگونه نابهسامانی زندهگی تا پایان افتادنِ ناچاری از نردبان زندهگی نشانههای بارزی اند بر سختجانی زن از دشوارگذریهای بیپایان زندهگی. به اینسان است که هر اندازه کَندوکاو کنی بیشتر از بایستهنگهداری جایگاه زن نزد مرد، بدکرداری مرد در برابر زن هویدا میشود. ارزشی هم نهدارد که این مرد کیاست؟ پدر، برادر، همسر یا کسی که در یک گونهیی توان دارد تا زن ستیزی خودش را به نمایش بگذارد.
از دیدِ دینباوری و ایستایی برای آن پیشا اسلام تا میانبر کردن بدن سُمَیه نخستین زن مسلمان پسا اسلام ما در آیینهی گاهشمارهای دیروز از داشتههای نکوی زنان مییابیم که جان سپردند و بر آرمان شان پایدار ماندند. زن برای رویارویی با سختگیریهای دوران خودش نه تنها ایستا و بیشکست بوده که آهسته و پیوسته جایگاهِ خودش را در هر گوشهیی از جهانِ بیدادگر مرد دریافته تا آن که در جایگاه رهبر، امپراتریس، فرماندار، فرمانده و فرمانروا نشسته است. از رهبری زنان سرخپوست مانند «مارچ اندرسون و برگ کاج» تا امپراتریسهای دوران باستان و شهبانو شدن، از سدههای پیشین تا امروز زن توانسته در روال زندهگی ماناک ماندگاری باشد. «سوبکنفرو» و «حتشپسوت» نخستین و دومین زنانی بودند از دودمان هجدهی پادشاهی فراعنهی مصر باستان یا ملکهی نامدار «کلئوپاترا» که فرمانروایی «بطلیموسِ ۱۲»پدرش را دستیاب گردید و نشانههای بارزی از خودبسندهگی و توانا بودن برای بازیگری درخشان سیاسی در جهان سیاست داشت، زنیان، تنها و یگانه زن امپراتریس یا فرمانروای مدبر و کمی خشنِ چینِ باستان، ملکه ایزابلای یکم در دورههای گذشتهی اسپانیا و کاترین کبیر فرمانروای قدرتمند روسیه را میتوان نمونههای بارزی از قد راستبودن زن در اندیشه و کردار دانست. پسا درخشش اسلام که یکی از پیآیندهای بسیار نکوی آن پایان دادن زنده به گور کردن دختران بود، زن توانست جایگاهِ خودش را در هر دورانی از زندهگی و گذار از دورهی نادانی مردسالاری اعراب دریابد. درخشش زن در زمانهای پیشین و همپای پیدایش اسلام تا آنجا رسید که برخی از زنان، نامهای ماندگار سیاست و بازرگانی و مدیریت در عرب و جهان اسلام شدند. بیبی خدیجهی کبرا مادر مؤمنان و همسر پیامبر اکرم «ص» یکی از آن میان اند که در دنیای بازرگانی و سخاوت آنروزگاران نام ماندگار اند. مریم اسطرلابی، زن مسلمان عراقی ریاضیدان، ستارهشناس، مخترع، فیزیکدانی که دانشمنداندزمانش با او مشوره میکردند، راضیه سلطان که همه بند و بستهای بازدارندهی قدرتگیری زنان را شکست و در سال ۱۲۳۶ میلادی سدههای میانه،به سکوی رهبری هند نشست و مدبرانه کار کرد، رکسلانا، زنی که به عنوان برده وارد دربار عثمانی شده و سپس از بزرگترین دوراندیش بازرگانی سدهی ششم بار آمد و بخشهای زیادی از کار آفرینی در کارکردهای دارد، فاطمه الفهری، بنیانگذار نخستین دانشگاهجهانی سدهی نهم در مراکش، اسمائو شاهدخت بانویی از نیجریهی سدهی نوزده که سراسر آفریقا را برای کارآفرینی درنوردید و بانو لوبنا که در سدهی دهم زندهگی داشت و از دبیری در دفتر عبدالرحمانسوم، خلیفهی قرطبه تا صدراعظمی اسپانیا رسید. بانژاو نخستین تاریخ نگار زن از دودمان هان چین که میان سدههای « ۴۵ تا ۱۱۶» حکمروایی داشتند، امیلی دیکنسون شاعرهی آمریکایی، دوصد سال پسا مرگ جینآستن بانوی نویسندهی انگلیس، ارزش او را دانستند و اسکناس ده پوندی انگلیسی با عکس وی مزین است و یادکردها هم در موردش دوصد سال پسا خودش اتفاق افتادند. اینان نمونههایی از صدها زن تأثیرگذار و کار آفرین و دانشمند دگر را میتوان نام برد، دریافت دامها کار دشواری هم نیست و تنها کمی فرصتکذاری و جستوجو در بایگانیهای ویکیپدیا، کتابخانهها، کتابسراها و بنگاههای کتاب دیجیتالی است، چنانی که من کردم. همه دریافتها را با داشتههای انبار شدهی هوشمان یکی کرده و برآیند به درد بخوری را میداشته باشیم. زن در تمام عرصههای زندهگی از اقتصاد تا سیاست و رهبری و علم و دانش و ساختار جامعهی بشری درخشش بهینه داشته و ما در کوچکترین محیط زن و دختر خودمان را در خانههای مان داریم که با چه ظرافتی، بدون حس خستهگی در تپایش و پالایش و بهروز سازی چرخ زندهگی مان اند و سوگمندانه ما به آنان رسیدهگی نه میکنیم.
آیا همه زنان یک گونه مهربان و شایسته بوده اند؟
نه، برگههای گاهشمارِ گاهدادها از پیشنییان تا امروز نشان میدهند که خونخوارترین زنانی هم بر گوشههایی از جهان قدرتداشته و تا توانسته اند انسانکُشی کرده، مگر تا کنون که این نوشته را پایان میبَرم، بیرحمتر و سفاکتر و کشندهتر از «راناوالونای اول» ملکهی ماداگاسکار «که من و شما در مکتبهای مان آن را مدغاسکر میخواندیم.»کسی در آن برگهها دیده نه میشود. او که در یک تصادف به دربار شاه راه یافت و عروس شاه همان زمان خود شد، میلیونرها انسان را کُشت تا قدرتمند باشد و آنگونه که دریافت کهنکاویها نشان میدهند بخشی از گفتار او در روز نشستن بر تخت چنین بوده است:
«هیچ وقت نگویید که او یک زن نادان و ضعیف است و چطور می تواند مثل یک امپراتور واقعی سلطنت کند؟ من بر این کشور فرمانروایی میکنم و نام خودم را جاودانه خواهم کرد. اقیانوس مرز قلمرو من خواهد بود و اجازه نخواهم داد یک وجب از خاک سرزمینم تصرف شود!» او راست گفته بود، نامش را جاودانه کرد، مگر با راهاندازی دریای خون هموطنان خودش. الیزابت بثوری شاهدخت خوانخواری بود که نامش در کشتار زنان برده که همجنس خودش بودند، در کتاب گینس شده است. ماریا دلفین لالاری، ایرماس مشهور به کفتار آشویتس، ماری اول انگلستان مشهور به ماری خونریز، آیلین وورنس- هیولای قرم ۲۰، بلگانس - دختر جهنم، کاترین دومدیچی- خانم مار ایتالیایی همسر هنری دوم فرانسه، بانیپارگر -
کانگستر و دهها تن از زنان دارای توانایی قدرت امرونهی مگر بیرحم و کشنده.
زنان دارای اقتدار در کشور ما چهگونه بودند؟
پسا مرگ نادر افشارو اشغال خراسان از سوی احمدشاه درانی، بندوباروی چندان درخشانی از زنان در کشور سراغ نه داریم. این به آن معنا نیست که زن کشور ما فاقد اندیشه و مهارت و شهامت و رهبری است، این به آن چم است که حکومتهای بدوی، قبیلهگرای افغان با دید محقرانهی شان نسبت به زن، در دوصد سال پسین همه دار و نهدار هوش و خرد و تواناییهای زنان را در بند کشیدند. اقدامات نمایشی امانالله برای آزادی زنان در حدِ غیر قابل قبول خرد زمان قومهای خودش، او را زمینگیر کرد و اسلاف گماشته شدهی وی توسط انگلیسها پسا احمدشاه، مجری اوامر انگلیس بودند. مظاهری هم در دست نیستند که نشاندهندهی ارادهی شخصی احمدشاه درانی برای شناسایی حقوق زن بوده باشند، توقع از احمدشاه برای این زیاد است که وی درباردیدهی نادر افشار بود و از تمدن آن زمان و حقوق شهروندی که ارچند با معایب وجود داشتند آگاه بود. مگر افکار پوچ ملیگرایی قبیلهیی هم بر او اثر گذاردند و از آن زمان تا امروز حقی که بایستهی یک زن به عنوان بندهی آزاد آفریده شده و دارای حقوق معین و برابر مدنی و شهروندی است برای شان داده نه شده. نه تنها داده نه شده بلکه شدت عذابدهی بر آنان چند برابر گشته. در مقابل افاغنه یا همان افغانها چند تا نامهایی تداعی شده در اذهان خود شان را برون کشیده و بالای زنان دارای حضور فیزیکی یا در نه بود حضور فیزیک آنان پیوست تاریخ کرده اند. نازو انا، ملالی یا درخانۍ و چندتا انگشت شمار دگر از قبیلهی خودشان را جاگزین صدها قهرمان زن و دختر سرزمین خراسان کرده اند. به دلیل کمی زمان، در یک نوشتهی دگر زنان قهرمان سرزمین خراسان را به چشمداشت تاریخ و به یادکرد شاهنامه و بانوان اسطورهیی داستانهای سمک عیار و دگران را جداگانه تقدیم تان خواهم کرد. با همه فشارهایی هم که بوده، زنان کشور ما در برهههای معین تاریخ نقش فعالی در مبارزات سیاسی، آموزش و پرورش، کسب دانشِ دبستانی و دبیرستانی و دانشکدهیی و دانشگاهی و سود جستن از آزادیهای مشروع داشته اند. گذشتهگراییهای ما همان نوستالژی محرومیت زنان جامعهی ما بود و است. به سبب همین بازدارندهگیهای رژیمهای افغان محور بوده که ما پیوسته نامهای تکراری از زنان مبارز و دانشمند میبریم. البته پسا گوهرشاد بیگم یا رابعهی بلخی، یا مخفی بدخشی، یا حمیرا سلجوقی در امروزه کشور نامهای ماندگاری از انوشهیاد مادر اناهیتا راتبزاد، مادر محبوبه کارمل، بیبی سنگری، یا شیرین نظیری یا خالده فروغ یا جنبش نوین زنان معترض برضد طالبان و بانو پریانی و بانو ناظری و بانوان خراسانی از کابلستان و پهندشت شمالی بزرگ تا دامنههای پامیر و بام دنیا در بدخشان و سراسر کشور میتوانیم یاد کنیم که نامبردن همه در این نوشته ممکن نیست. آنچه مبرهن است آن که تاریخ شکست ظلمتکدهی طالبانی اینبار از سوی بانوان مبارز و شجاع کشور ما رقم خواهد خورد و حیرتانگیزی ویژهیی برای جهان خواهد داشت. چون هم اکنون این بانوان شجاع در غیاب مردان، مردانه مقابل وحشیهای قرن ۲۱ طالبانی قبیله قرار داشته و هرگونه رنج را متحمل میشوند، بدون آن که جهان و حتا قلدران دیروز قدرت آنان را حمایت کنند. حمایت زنان زیر ستم طالبانی تنها گفتار از پشت تریبونهای اتاقهای گرم کنفرانسها نیست، گامهای عملی و جسورانهمی حمایتی میخواهند. ارچند ۸ مارچ یک گزینهی نمادین برای یادکرد از مبارزات زنان قهرمان جهان است که برای به دست آوردن حقوق شان آن را تا دایرهی رسمی شناسی رسانیدند، مگر ملل متحد به ناحق این افتخار را ویژهی خود میسازد. به یادمان باشد که ما در دوران بیستسالهی جمهوریت هیچ زنی را نه باید مدافع حقوق زن کشورمان بدانیم. دانه درشتهای سودجو از نام زن و حقوق بشر همچو سیما سمر، شکریه بارکزی، شیڼکۍ کړوخیل، بانو یون، فوزیه کوفی، محبوبه سراج و نودونه درصد زنان شورای ملی و سنای دیروز و خادمان مقامات جمهوریها مثل پروفسو!؟ زهره یوسف و مریم سماع و دگران هرگز برای زن کشور من اندیشهیی نه داشته اند، جدا از منفعت طلبی خود شان. ما باید از همه امکانات استفاده کنیم تا جهان را قناعت دهیم که نمایندههای راستین زنان را در تصمیمگیرهای شان پیرامون سرنوشت کشور و زنان کشور ما برگزینند، نه این گنده لاشخوارانی را خود شان با زنبودن شان، بر ضد زن میباشند. هشت مارچ خجسته باد،
محمدعثمان نجیب
Sent from my iPad