(اگر خطاهای مهلک سیاست خارجی وداخلی گرباچف نمی بود، با خوشحالی می شد گفت که شاید ازاختلاف وهرج و مرج ژئوپلیتیک عمومی فعلی درجهان جلوگیری می شد.). اما،هرگاه به رسانه های غربی نگاه شود، ستایشی که آنها از گرباچف، بمثابه دوست روزهای دشوار(!) وهم پيمان استراتژيک(!) خويش می کنند، بی نهایت مبالغه آمیزاست
(اگر خطاهای مهلک سیاست خارجی وداخلی گرباچف نمی بود، با خوشحالی می شد گفت که شاید ازاختلاف وهرج و مرج ژئوپلیتیک عمومی فعلی درجهان جلوگیری می شد.). اما،هرگاه به رسانه های غربی نگاه شود، ستایشی که آنها از گرباچف، بمثابه دوست روزهای دشوار(!) وهم پيمان استراتژيک(!) خويش می کنند، بی نهایت مبالغه آمیزاست
.
به گونه ی مثال؛ رسانه های بریتانیا گفته و نوشته اند:
میخائیل گرباچف نهادهای دموکراتیک را در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی ایجاد کرد و در کاهش مسابقه تسلیحاتی نقش داشت و به جنگ سرد و خونریزی در افغانستان پایان داد.
دررسانه های فرانسه گفته شده است: گرباچف "پرده آهنین" را از میان برداشت.
رسانه های آلمانی از گرباچف بنام معمار اتحاد دو آلمان یاد می کنند.
درنشرات آمریکایی نگاشته می شود که گرباچف به شرکای غربی ایمان داشت.
در کل رسانه های غربی در یک مورد اتفاق نظر دارند که مردم کره زمینیک صلح طلب را از دست داده است. اگرگرباچف روی کار نمی آمد،جهان چهره دیگری می داشت.
مخالفت با این افکار سخت است. فقط یک شرط مهم باید وجود داشته باشد:
سردبیر کمسمولسکایه پرودا می گوید:
اگر خطا های مهلک سیاست خارجی و داخلی گرباچف نمی بود، با خوشحالی می شد گفت که شاید از اختلاف و هرج و مرج ژئوپلیتیک عمومی فعلی درجهان جلوگیری می شد.
اولین خطای گورباچف:( ژست زیبا(!))
در هشتم دسامبر 1987 بر اساس معاهده امضاء شده در واشنگتن،اتحادشوروی تعداد راکتهای میان برُد و راکتهای با برُد پائین را کاهش داد.
اتحاد جماهیر شوروی بگونه یکطرفه 1846 فروند راکت ها را منهدم کرد. به اساس طبقه بندی غربی ها ازجمله 654 کامپلسک پیانیر که (اس اس 20 )یاد می شود .149 راکت آر 12 اس اس 4 (راکت های که در کوبا) مستقر شده بودند، شش کامپلکس آر- 14 اس اس ـ 5 ،80 راکت کروز آر ک ـ 55 و 718 کامپلکس راکتهای عملیاتی تاکتیکی او ت آر ک ـ 22 (تمپس اس اس ـ 12) 239 مورد
از پیشرفته ترین سامانه های او ت آر ک ـ 23 «اوکا» را از بین برد.
دگرجنرال نیکولای دیمیدیوک،اولین رئیس نیروهای راکتی و توپچی روسیه می گوید:
مدرن ترین و جهانی ترین مجموعه راکت های هسته ای و متعارف که هیچ مشابهی در جهان نداشت،از بین برده شد. با نابود کردن راکت های دوربرد زمینی برتری تسلحاتی راکتی را از دست دادیم.
«اوکا» از جمله راکت های متوسط و کوتاه برد (او ت آر ک) بود، راکت هایی که با برد 500 تا 5000 کیلومتر را هدف قرار می داد،به دور از چشم ارتش،به شکل مخفیانه با نشان دادن وفاداری به آمریکایی ها از بین برد.
پس از30 سال فدراتیف روسیه،حالا به سلاح های دست یافته است که در گذشته داشتیم.
خطای دوم گورباچف:(خط خیانت)
گورباچف درجولای 1990 امتیاز مرگبار دیگری به ایالات متحده داد. اتحاد جماهیر شوروی 46.3 هزار کیلومتر مربع از خاک خود را در دریای برینگ به ایالات متحده بخشش کرد. در نتیجه، ایالات متحده، بدون کدام جنگ با نقض شدن قوانین جاری دراتحاد جماهیر شوروی و در تضاد با کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریا،امریکانه تنها مهم ترین مناطق ماهیگیری دریای برینگ را دریافت کرد؛ بلکه بخش قابل توجهی از فلات قاره، از جمله مناطق حوزه نفت و گاز «ناوارینو و آلئوتسکویه. » با ذخایر بزرگ نفت و گاز طبیعی با وسعت دو برابر ایالتیاروسلاول از دست رفت.
این معاهده را ادوارد شواردنادزه وزیرامور خارجه اتحاد جماهیر شوروی،به امضاء رسانید که البته بدون موافقت و اجازه گرباچف چنین کاری صورت گرفته نمی توانست.
در نتیجه اتحاد جماهیر شوروی از به دست آوردن 200 هزار تن ماهی در سال محروم شد.
این قرار داد امتیاز دهی به آمریکا مسیر دریای شمال را از شرق مسدود می کرد، احیای آن، از جمله برای حمل و نقل بار ترانزیتی اوراسیا، دولت فدراتیف روسیه،باز پس گیری آنرا برای حمل و نقل کالاهای ترانزیتی اور اسیا،از جمله وظیفه استراتژیک خود می داند علاوه بر این،ایالات متحده می تواند در رویارویی نظامی با روسیه در قطب شمال ازاین منطقه به عنوان سکوی پرش استفاده کند.
خطای سوم گرباچف:(بمب قره باغ)
درگیری جاری بین ارمنستان و آذربایجان بر سر قره باغ کوهی که غربی ها سرسختانه کوشش می کنند تا ازآن برای تضعیف موقعیت روسیه در عرصه بین المللی استفاده کنند، در ابتدا مشکل دیرینه قومی بود. اما عوامل دیگری که جنگ خونین را در این منطقه شعله ور کرد، چیز دیگری بود که گرباچف به آن سرعت و شدت بخشید.
درحال حاضر روسیه در مورد آن تصمیم که عواقب وخیم را به همراه داشت،بررسی ها را روی دست گرفته که علاوه بر ارمنستان، آذربایجان و ترکیه،دیگر کشورها در شعله ورکردن این جنگ نقش داشتند.
خطای چهارم گرباچف:(یلتسین)
در آغاز پرسترویکا، هیچیک از سیاستمداران شوروی تجربه عملی ساختن سیاست پرسترویکا را نداشتند. هنگامی که اولین رئیس جمهور آینده روسیه، بوریسیلتسین، سوار برموج پوپولیستی شد و به سرعت شروع به کسب امتیازات سیاسی کرد، گورباچف و اطرافیانش از او پشتیبانی نموده، وی را تشویق کردند و درانتخاب های بسیار زشت در پلینوم های شورای عالی به سود یلتسین کار کردند و در کمترین زمان یلتسین [ اين بدنام ترين و فرومايه ترين الکوليست می گسار] را قهرمان ملی ساختند.
لازم نیستیادآوری کنیم که این کار برای روسیه کدام هزینه را با خود داشت ـ تانک ها در مسکو، به کاخ سفید،(پارلمان روسیه) آتش گشودند:
-ظهور بوریس برزوفسکی در سیاست بزرگ؛
ـ تلاش برای "تسخیر گروزنی با کمک یک کندک کوماندوها که جنگ چندین ساله عواقب خونینی را برای کشورما در پی داشت؛
-"اصلاحات شوک آور"، اناتولی چوبایس؛
ـ رسوایی سفرهای رسمیبوریسیلتسن؛
ـ" پاهای بوش"،پاهای مرغ یخ زده که چندین سال عمر خود را در یخچال های آمریکا سپری کرده بود،به روسیه سرازیر شد
خطای پنجم گرباچف:(سادگی بدتر از دزدی است)
گورباچف به وعده هایی که ایالات متحده به خاطر گسترش ندادن ناتو به شرق داده بود،صادقانه اعتقاد داشت.
دستیار سابق وزیر خزانه داری، دانشمند علوم سیاسی، پل رابرتز، این را مرگبارترین خطای گرباچف می داند.
او گفت: «خطای گرباچف سوء تفاهم از واشنگتن بود.
رئیس جمهور آمریکا می تواند توافقی را انجام دهد که جانشین او رد کند. حتی اگر اسناد امضا شده وجود داشته باشد، و حتی در صورت عدم وجود چنین اسنادی، رژیم فاسد کلینتون توانست اعلام کند که توافقات درمورد عدم پیشروی ناتو به مرزهای روسیه هرگزوجود نداشته است»(نقل ازریانووستی).
نبود ضمانتهای امنیتی برای روسیه از سوی پیمان ناتو، که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور کنونی روسیه بر آن تاکید داشت،یک خطا بود که منجر به درگیری مسلحانه در اوکراین شد. به گفته دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق ایالات متحده، دولت کنونی آمریکا از آن برای اهداف خود استفاده می کند که چیزی کمتر از جنگ جهانی سوم را در پی ندارد.
نظرسردبیر:با سیاست"پرسترویکا""جهان غرب"برای کشورما تراژیدی خلق کرده است.
غرب دسته جمعی در پاسخ به تمایل رهبری کشور برای ورود به "تمدن جهانی" تنها به تشدید تحریکات پرداخت.
حملات خصمانه از سوی آنها در اواخر دهه 1980 - اوایل دهه 1990 مشاهده شد، زمانی که سیاستمداران برجسته ایالات متحده و اروپا آشکارا از جدایی طلبان ناسیونالیست، در اتحاد جماهیر شوروی که در حال خورد کردن کشور ما بودند، حمایت کردند.
اقدامات وقیحانه بعدی "گلبالیست ها" کاملاً قابل انتظار بود. در نهایت، «دموکراسی غربی» با توجه به آمادگی «نخبگان» ما برایپیروی از دستورالعملهای آنها، به روشن کردن آتش درگیریهای نظامی انجامید.
آنچه آمریکاییها و اروپاییها در اوکراین انجام دادند، آنچه کیف را برای تجاوز به دونباس تحریک کرد، عمدتاً پیامدهای اجرای «تفکر جدید» گورباچف است. از همه اینها باید درس عبرت گرفت.
نویسنده:اندری زخارچینکو
ماخذ:سایت کمیته حزبی شهر مسکو
حزب کمونیست فدراتیف روسیه
مترجم:جیلانی گلشنیار
ارسالی: سلیمان کبیر نوری