دوست نهایت عزیز آقای محمد شریف بقایی از خیر خانه کابل. مطلب ارسالی شما را با حذف بعضی از کلمات و جملات در سایت افغان موج به نشر میسپاریم. امید است ما را عفو نمایید. به امید همکاری های بیشتر شما.
آیا میشود صدای حق را خاموش کرد؟.
صفحه انترنت را باز میکنم. دوستم هم امروزبا من است. باید پنجاه افغانی در بدل یکنیم ساعت کار انترنت بپردازیم. خوب بیست پنج اش را من می پردازم و بیست پنج دیگرش را دوستم. اتفاقا سایت « ملالی جویا» روی صفحه آمد. شاید هم دوستم آدرس این سایت را بر صفحه ای انترنت نوشته بود.
روی نوشته ای کلیک نمود و مصاحبه ای ملالی جویا در تیلویزیون طلوع ظاهر شد. خیلی جالب بود. ملالی جویا عضو مبارز پارلمان و دختر دلیر افغان با شخصی بنام (رازق مامون) مصاحبه مینمود. چه مصاحبه ای، والله خجالت آور بود. خجالت به رازق مامون، با ریش و بروت امریکایی لاتین و ژست های مضحکی که در میاورد. این مصاحبه را در تیلویزیون طلوع هر دوی ما یعنی من و دوستم ندیده و نشنیده بودیم. با خودم گفتم خیلی خوب شد که ندیده بودم و گر نه تیلویزیونی را که پدر بیچاره ام با قرض و فرض خریده بود میشکستم. شاید باور نکنید، من از این قواره های که امروز بعضی از نو به جا رسیده ها، بخود میگیرند و خود را بر رخ مردم میکشند تا شخصیتی دست و پا کنند خیلی بد بر و بیزارم.
فردای آنروز بدنبال «رازق مامون» این طرف و آن طرف گشتم و از این و آن پرسیدم. بلاخره دوستی برایم گفت رازق مامون نویسنده، شاعر و محقق است که در دوران جهاد بهر دری سر زده و از هر دسترخوانی استخوانی جویده و حالا هم به درگاه ربانی، فهیم و سیاف سر را روی دست هایش گذاشته و منتظر است که با پسمانده ای اگر از آنان مانده بود سد جوع کند. باز با خودم گفتم ای نامرد. اگر این جوان درد رسیده ای مبارز ملالی جویا در مقابل سوال های پی هم و کلیشه ای ات مات می شد شاید دم از نبوغ میزدی و آینده ات پر میشد از افاده فروشی و طمطراق، که خوشبختانه نشد و کور خوانده بودی.
هفته ها ازین موضوع گذشت تا اینکه به تاریخ پانزده ای جوزا به اسلام آباد پاکستان رفتم. در روز های گرم آنجا، در خانه دوستم کار ما سر زدن به انترنت و دیدن سایت های افغانی از نویسنده گان مشهور وطن بود. اتفاقا به یکی از نوشته های (رازق مامون) بر خورد نمودم که عنوان آن «خطر هرات نخوابیده» بود. آقای نویسنده با همان طمطراق و ژستی که در مقابل ملالی جویا گرفته بود. این بار هم با سبک به خصوصی دهن باز کرده و در هر جمله اش خیال میکردی دستک پرانی نموده و شانه هایش را کج و وج میکند. مامون مینویسد:
... نقش غیر فعال و تماشاگرانه ای دولت در برخورد با گرو های مرموز فشار!!! در هرات که فصل تازه ای از باج گیری های سیاسی را به نفع حلقات ضد افغانستان گشوده اند، انگیزهای پشت پرده را فربه تر میکند...
صرف نظر از مجمل بافی در کلماتی که به نوشته اش موجود است این چنین استنتاج میشود که در وقایع محرم هرات دست عوامل بیگانه دخالت نداشته و در هرات و یا در شهر های دیگر افغانستان گرو های مرموزفشار بر سرنوشت و مقدرات مردم بازی میکنند. در ادامه ای تحلیل اش حضور اسماعیل خان را در هرات پس از دو سال از برکناری موصوف از ولایت هرات دست نخورده ارزیابی نموده و او را متهم به بی مبالاتی در امر کشف و عوامل بحران هرات خوانده است. آقای مامون مثل همه مشاورین سرسپرده ای امریکائیان و نوکران زرخرید شان در طول مقاله!!! اش دولت و نیرو های پشتیبان امریکائی اش را هشدار میدهد که همین حلقه های بنیاد گرا در روز محرم در شهر کابل هم به شکستن کست های تایپی موتر ها مبادرت ورزیدند و شاید در شهر های دیگر افغانستان هم بزودی چنین وقایع اتفاق بیفتد...
از موضوع دور نرویم همین آقا بود که به ملالی جویا تفهیم مینمود: هر کس برای گرفتن قدرت میجنگد... افغانستان را مردم آن خراب کردند. تو ملالی جویا همیشه یک حرف داری و آن هم محاکمه جنایتکاران جنگی. در افغانستان جنایتکار موجود نیست این رهبران مجاهدینی اند که وطن را از سلطه ای شوروی نجات دادند و خلاصه آنچه در چانته اش داشت بیرون ریخت و سر انجام آن شیر زن از دورترین و عقب افتاده ترین ولایت افغانستان فیلسوف جهادی ها را مات کرد. آری به تایید رازق مامون افغانستان به قتلگاه فرصت بدل شده است. تخمی را که جهادی های بی فرهنگ، بیخدا، تشنه قدرت، تشنه کلدار و دالر امریکائی کاشته اند، ثمر خوب داده. در هرات گرو های فشار اسماعیل خان، در قندهار گرو های ملاعمر، در مزارشریف گرو های دوستم کمونیست، در کابل گرو های سیاف وهابی، در بدخشان و تخار گرو های ربانی و در لغمان و ننگرهار گرو های حکمتیار پنجابی منتظر فرصت نشسته اند تا در چشم بهم زدن شهر ها را ویران کنند زنان جوان را چپاول و جوانان را از دم تیغ بکشند.
آقای رازق مامون شما خبر دارید و حتمی فهمیده اید که درین وقایع دست بیگانه ای در کار نیست و همگی این وقایع ریشه ای داخلی دارد؟. پس چرا علاج آنرا انقلابیون داخلی نکنند. وقتی ملالی جویا میگوید: جنگسالاران، هیروین سالاران ، ناقضین حقوق بشر، حقوق زن و کسانیکه دست های اهریمنی شان بعد از شکست غول کمونیسم به خون شصت و پنج هزار مردم بیگناه کابل آغشته است، باید بیک کشتی انداخته و در اوقیانوس ها رها شوند. چرا اخم به ابرو میاورید؟ چرا زهره کفک میشوید؟ چرا دست از پا نمی شناسید؟ و لجوجانه براعت آنان را طلب میکنید. نمیکنید؟
من جوان بیست چهار ساله ام از روزی که تولد شدم دربدر به دنبال امنیت آرامی، تحصیل و کسب دانش از ایران به پاکستان و باز به افغانستان آمدم. هنوز هم باید آواره، بیچاره، دست نگر بیگانه باشم. شرم است اگر شما کتاب خواندید و اکنون صاحب تحلیل درست از اوضاع وطن و مردم آن هستید چشم خود را بسته و دهن خود را باز نکنید ببیند بفهمید و بگوید بهتر است. شما خون دو و یا چهار ملیون شهید را به رخ دختر جوانی میکشید که او خود شاهد بوده، فامیل اش قربانی داده. شما از ملالی جویا با سماجت میپرسید: پس که خوب است؟ شما همه را بد میگوید!. جوابی ازین بهتر است که او پاسخ میدهد... مجاهدین که پس از شکست کمونیست ها تفنگ را دور انداخته و برای آبادی وطن دست بکار شدند. شاید شما باور نداشتید که مجاهدین بر حق و مجاهدین راه خدا دیگر جنگ در برابر هموطن همدین و همخون خود را ننگ میدانستد. بگفته شما افغانستان بیست و شش ملیون مجاهد داشت اما اضافه از صد رهبر، قومندان و یا سر دسته نداشت. شما خبر دارید که همین حالا بانک های امارات بنام مستعار توفیق پسر ربانی ملیون ها دالر ذخیره دارد. همین حالا سیاف دوستم فهیم به قاچاق هروین دست دارند. گروه های مسلح دزدان شبگرد همه از دستکه انور دنگر کلکانی چور وچپاول میکنند. قهرمان ساخته و پرداخته ای پنجشیر احمد شاه مسعود ملیارد ها دالر را بنام های برادران اش در بانک های سویس و عمارات ذخیره کرده است. نورالله عماد از پدر یک خانه گلی و دو جریب زمین میراث برده بود. اما حالا صاحب هزاران جریب زمین درجه یک ده ها قصر به ایران، جرمنی، دوبی و ولایت هرات است حکمتیار نیم ساختمان های کارخانو پیشاور را ساخته و یا خریداری کرده سیاف تقریبا نیمی از املاک بابای ملت را خریداری کرده. جهاد در راه خدا و جهاد در راه ریا و دروغ از هم فرق دارد. رهبری جهادی های ما پیروزی اسلام را ارمغان نیاورد. چنانکه شما میدانید یکی از عزیزان آنان در جنگ ها شهید نشد. این رهبری امریکا، مرتجعین عرب، آی اس آی پاکستان بود. که با اداره، تمویل، آموزش و رهبری این رهبران شوروی را شکست داد نه حزب خلق را. هر کدام هدف غایی خود را تعقیب مینمودند.
اگر شما آقای مامون اجازه میدادید که ملالی جویا درست به سوالات شما پاسخ ارایه کند. شاید او دیگر چه گفته های داشت. بلی شما هر لحظه از سر بیرون شده دیوانه وار به مدافعه ای جنایتکاران مشغول بودید: وقتی شما سوال کردید: پس شوروی را که شکست داد: او میگفت
ــ جناب نویسنده ای چیره دست بروید به حقایق بعد از جنگ، از زبان من نه، از زبان ژورنالستان و استراتیژست های امریکا، روس، انگلیس و از خاطرات جواسیس آی اس آی بشنوید. از پلان های برژنسکی برای اظمحلال امپراطوری سرخ، از راکت های استینگر، بلو پایپ از چندین ملیارد دالر کمک های نقدی دول عرب و امریکا. و بلاخره از شهامت مردمی که به بهای خون کودکان و جوانان، افغانستان را آزاد ساختند. من حاضر نیستم که حتی یک قدم به نفع کسانیکه بعد از پیروزی علیه یکدیگر، اعلام جهاد کرده و خانه مردم را خراب نمودند، عقب نشینی کنم.
آقای مامون شما عقیده دارید که:... تغییرات ساعت به ساعت در کشور های همسایه و منطقه، قاعداتا پیش زمینه ای تغییرات مشابه (دیر یازود) در افغانستان خواهد بود... و تغییرات دیپلوماسی بر مبنای معامله بخاطر تصاحب منابع گاز و نفت است. (افغانستان در جنگ گاز). بیاید این محاسبه ای شما را یکبار دیگر به جنگی که ایالات متحده و روس در وطن عزیز ما افغانستان به راه انداختند و بلاخره یکی از این دو جهانخوار پیروز گشت بی ارتباط ندانیم. وقتی با خانم جویا مصاحبه میکردید. چند بار گفتید «شما یک گپ دارید و ان اینکه جهادی ها باید محاکمه شوند». درست است یانه؟ اگر من، شما، ملالی جویا نگوئیم، دنیا میگوید و تاریخ قضاوت میکند که روس ها رفتند جای آنان را امریکائی ها گرفتند. پلان روس ها توسط خلقی پرچمی ها و پلان امریکائی ها توسط همین رهبران خاین و مرتد مجاهدین تطبیق شد. منتهی با خون چهار ملیون انسان بیگناه.
دست چه کسانی به خون آلوده است.؟ از شما میخواهم به حیث یک انسان به حیث یک افغان و به حیث یک تحصیلکرده بنویسید. اجازه ندهید به ملالی و امثال او توهین شود. بگذارید هزاران انسان وطن پرست متحد شوند و برای بازسازی این وطن ویران جهاد اعلان نموده و آینده ای امید بخشی به مردم ستمدیده ای ما به ارمغان آورند. در خاتمه میخواهم به شما نویسنده مزخرفات بگویم، که خواهی نخواهی امریکا و متحدین غربی آن، برای تصاحب منابع طبعی و دست ناخورده وطن مابا دسیسه های گوناگون چون جنگ تروریسم، اشاعه دیموکراسی، آزادی و غیره و غیره به تجاوز مبادرت میورزند. این تجاور را توسط خاینینی چون سیاف، ربانی، حکمتیار، دوستم، قانونی، اسماعیل، کرزی، چکری، مسعود خیل ها و امثال آنان در بدل دالر سبز رسمیت میبخشند و اگر آنان زنده باشند حال مردم و وطن زار است.
« محمد شریف بقایی» کابل ٢٥ جوزا ١٣٨٥