بزرگمردی از دیار خداوندگار بلخ
به ابتکار اعضای خانۀ فرهنگی مولانا روز شنبه هجدهم سپتمبر از کارنامهی فرهیخته و مبارک، انسانی با دنیایی از اندیشه و شعر سرزمین مان، قلمزن نازک سنج و استاد موشکافی، دوست ارجمندم بشیر رحیمی در خانهی فرهنگی مولانا، ستایش بهعمل آمد. بشیر رحیمی، سخنسرای عزیزی از اربابان مقام بلند ادبیات فارسی است که مودبانه و آرام با سفتههای زیبا و چون دُرّ ناب و کمیابش، زیب و زینت ادبیات ما شدهاست.
رحیمی، شاعری است نوگرا که در کالبد شعر فارسی، روان تازه تري بهارمغان آورده است. از همين رو، در تاريخ ادبيات معاصر افغانستان، چون پیشقراولان نواندیش، جای گرفته است. نوگرايي محترم رحیمی را در قطعه شعری بهنام "گل" که چندی قبل در بزم شعر و شهود شاعران محترم خانهی فرهنگی "مولانا" دیدم، مرا سخت تحت تأثیر خود قرار داد. او در این شعر، قراردادهای کهنه و تکراری را برهم زده و با تازه ترین و بدیعترین تصاویر از "گل"، ابعاد ناشناخته و نادیدنی آن را بهگونهای دیگر روشن میسازد. رحیمی، مرا با تمام داشتههای کمسوادانهام از ادبیات سنتگرا، شیفتهی شعر خود ساخت و، حیرتزده، غرق تخیلات و تشبیهات هنرمندانه آن گردیدهام. بدون شک، بشیر رحیمی، بزرگمردی است از اصحاب سخن و ادب که کانی از معنویت نوین را با خود دارد.
به جرأت میتوانم بگویم بشیر رحیمی یکی از سنخرایان انگشت شمار فارسی دری تاجیکی است که در لابلای اشعارش، ناهنجاریها، نابسامانیها و پسماندگیهای اجتماعی را شیوا و نغز بیان میکند و سبکسرایی و تاریکاندیشان را هنرمندانه و شاعرانه بهانتقاد میگیرد. برنامهی ویژهی نیکوداشت آقای رحیمی، اقدامی نیک و شایستهای است از سوی اعضای خانهی فرهنگی "مولانا" در جهت نواندیشی، هنجارشکنی و فربه تر شدن زبان و فرهنگ و ادبیات. کانون فرهنگی مولانا افتخار دارد تا با بزرگداشت از مقام ادبی محترم بشیر رحیمی، گامی دیگر در جهت زنده نگاه داشتن و گسترش دادن شعر و ادبیات در سطح جوامع فارسی دریزبان در کانادا بردارد. پروازی بلند بر قلعههای موفقیت و کامگاری را در عرصهی شعر و ادبیات برای ایشان آرزو میخواهم.
امان معاشر ،خبرنگار آزاد
زندگی نامه
محمدبشیر رحیمی در سال 1350 در روستایی بهنام خیابک از توابع ولایت بلخ دیده به دنیا گشود. بهگفتهی خودش، صنف دوم ابتدایی بود که کودتای 7 ثور، دروازههای مکاتب را برای همیشه بهرویش میبندد. از سال 1363 تحصیلات سنتیاش را در حوزهی علمیهای در مرکز ولسوالی شولگره شروع
میکند. با آنکه وضعیت درسی مناسبی نداشت، با مبانی عربی (صرف و نحو) آشنا میشود. در ضمن، مراحلی از علم تجوید، و قرائت قرآن کریم و صوت و لحن را پشت سرگذاشته و چندی نمیگذرد که منحیث یک قاری برجستهی قرآن در منطقه شناخته میشود. بشیر رحیمی در نوجوانی، سرودخوان کمنظیری بوده است. بعدها زمینههایی پیش میآید که کمی با منطق، معانی و بیان آشنا میشود. باید اضافه کرد که زبان عربی را نیز در همین مدت بهخوبی یاد میگیرد. او سرودن شعر را از همان نوجوانی شروع میکند، اما نمیخواهد با برای کسی بخواند.
سال 1369 با سید فضل الله قدسی آشنا میشود و از محضر ایشان بهره ها میبرد. سال 1370 با تشویق ایشان و به ایران سفر میکند. در تهران در حوزهی امیرالمؤمنین، دروس حوزه را پی گرفته و پس از یک دور، مبانی پیشرفته ادبیات عربی، منطق و فلسفه و الهیات، فقه و تاریخ اسلام، با معدل 18 وارد حوزه علمیهی چیذر میشود و دروس حوزه را تا سطوح عالی (برابر با فوق لیسانس) ادامه میدهد. رحیمی بهخاطر نداشتن اقامت رسمی در ایران، نمیتواند تحصیلات کلاسیک خود را دنبال کند، اما تلاش میکند این خلا را با تجربه در زمینههای دیگر، پر کند.
بشیر رحیمی، همان طور که دروس سنتی را پیش میبرد، علاقه پیدا تا اندکی از علوم کامپیوتر نیز بهرهای داشته باشد. به این منظور در یکی از آموزشگاههای کامپیوتر ثبت نام میکند و پس از یک دوره سه ماهه، با مبانی پایه کامپیوتر، آشنا میشود که پس از اعلام نتایج امتحانات، جزو چند نفری میباشد که مقام اول را کسب کرده بودند.
از طرفی نیز، روی علاقهی شدیدی که به شعر و ادبیات داشته، روی تواناییهای ادبی و هنری خود بهخوبی کار میکند. رحیمی با چهرههای برجستهی شعر مهاجرت افغانستان، چون محمدکاظم کاظمی، سیدابوطالب مظفری، محمدشریف سعیدی و... و برخی شاعران مطرح ایرانی مانند علی معلم، علی رضا قزوه، و... آشنا شده و تلاش میکند از تجربیات آنها بیشترین استفاده را ببرد.
بشیر رحیمی در سال 1372 با بیدل بزرگ آشنایی پیدا میکند و به گفتهی خودش، دیدگاه او نسبت به بسیاری از مسایل دینی، فرهنگی و شعر فلسفه و ادبیات دگرگون میگردد. آثار بیدل را به دقت مطالعه کرده و تلاش میکند از ترفندهای زبانی، معنایی، تصویری و کارکردهای منحصر بهفرد او بهگونهی مدرنتر و معاصرانهتر استفاده کند.
در سال 1375 در یک سمینار سراسری شعر در ایران، به مقام اول دست مییابد و در سال 1377 به عنوان یکی از شاعران برگزیدهی سمینار معرفی میشود. اشعار رحیمی در نشریههای افغانی در ایران و حتی مجلات هنری و تخصصی ایرانی بهچاپ رسیده و نقد و نظرهایی را از سوی کارشناسان و منتقدان شعر معاصر در پی داشته است. بهطور نمونه، فصلنامه تخصصی "شعر" که از سوی یک نهاد کاملاً ادبی و هنری، منتشر میشد، در شماره 14 خود، صفحهی ویژهای برای او باز میکند. یا مثلاً در نشریهی تخصصی و هنری "سخن" در مصاحبهای با چهارتن از کارشناسان شعر معاصر ایران، از او به سخن بهمیان میآید و یوسفعلی میرشکاک، یکی از مطرحترین منتقدان معاصر در مورد اشعار شعرای ایرانی پس از انقلاب، میگوید؛ "بشیر رحیمی، قنبرعلی تابش و...از میان صداهایی که به من رسیده، صداتر است." یا مثلاً محمدکاظم کاظمی، شاعر پرآوازهی کشور ما، در نقدی که بر اولین مجموعهشعر او مینویسد، برخی از اشعار او را جزو اشعار برتر دههی هفتاد میخواند.
شعر بشیر رحیمی در سایت بی بی سی نیز بحیث یک شعر برگزیده منتشر میشود. بی بی سی با معرفی کتاب "شعر جوان" که با تلاش سیدرضا محمدی در ایران بهچاپ رسیده بود، اشعار چهارتن از شعرای افغانی چون محمدکاظم کاظم، بشیر رحیمی، سیدرضا محمدی و عبدالسمیع حامد به عنوان نمونههای شعر امروز افغانستان برمیگزیند.
بشیر رحیمی تنها به شعر و ادبیات، بسنده نمیکند و در کنار کار آنها، خوشنویسی را نیز جدی گرفته و طی مدتی کوتاه، مرحله عالی را سپری میکند و وارد مرحلهی ممتاز (معادل لیسان) میگردد.
رحیمی از سالهای 1376ببعد بیشتر مصروف فعالیتهای فرهنگی و ادبی مهاجرت در ایران بوده و با نشریات بسیاری همکاری داشته است؛ نشریههای "گلبانگ"، "همبستگی"، "میثاق وحدت"، "پامیر"، "کلمه" و... از نمونههایی هستند که مسؤولیتهای مستقیم در بخشهای ادبی، فنی آنها ایفا میکند. رحیمی همچنان عضو کانون پژوهشی کابل در تهران بود و مسوولیت امور هنری آن را بهعهده داشت. بعدها سردبیری نشریهی "همبستگی" را به عهده گرفت و حتی بعد از فروپاشی طالبان ـ که بسیاری از این نشریهها یا تعطیل شدند یا به افغانستان منتقل شدند ـ تمام امور فنی و ویرایشی نشریهی "همبستگی" را که در کابل منتشر میشد از راه دور در دست داشت تا آنکه توانست در کابل، بهخوبی جایگاه و پایگاه لازم را پیدا کند.
بشیر رحیمی میگوید: بعد از تعطیلی نشریههای مزبور، همان طور که علوم پایهی کامپیوتر و برنامههای گرافیک را به طور خصوصی تدریس می کردم، در مؤسسة "همبستگی" نیز به حیث آموزگار مبانی کامپیوتر مشغول بهکار شدم. در کنار آن، نیز دانش کامپیوتری خود را توسعهی بیشتری دادم و توانستم دیپلم کاربری کامپیوتر را بهدست آورم. در این هنگام، نشریهای را بهنام "شیشه" که بیشتر حال و هوای فرهنگی و نیمه سیاسی داشت، راهاندازی کردم و تا آمدنم به کانادا مرتب منتشر میشد.
اولین مجموعهشعر بشیر رحیمی در سال 1378در سلسله "گزیدهی ادبیات معاصر" از سوی "انتشارات نیستان" در 5000 نسخه بهچاپ رسید و در سال 1380 با 5000 نسخهی دیگر، تجدید چاپ شد. دومین مجموعهشعر رحیمی در سال 1385 بهنام "در شُرُف ماه" توسط انتشارات عرفان، در 3000 نسخه، محمل چاپ یافت.
رحیمی میگوید کتاب دیگر نیز دارد که هنوز وارد بازار کتاب نشده. او میگوید دو سال قبل، علی رضا قزوه، شاعر معاصر ایرانی، با همکاری "نشر تکا" در نظر گرفتند تا اشعار برجستهی معاصر ایرانی و افغانی را بهچاپ برساند. محمدکاظم کاظمی به نیابت از آقای قزوه، با من در تماس شد و گفت که نام من نیز در میان شاعران برگزیده آمده و قزوه میخواهد تا کارهای مرا در کنار شماری چند از شاعران مطرح ایرانی و افغانی مانند محمدکاظم کاظمی، محمدشریف سعیدی، سیدابوطالب مظفری بهچاپ برساند. سال گذشته، کلیات این دو کتاب، به علاوهی اشعار جدیدم، زیر نام "از طنین رنگ" از سوی نشر "تکا" در ایران بهچاپ رسید، اما بهدلایل نامعلومی، تاکنون وارد بازار کتاب نشده است.
بشیر رحیمی هماکنون اشعار تازهای زیادی دارد که میتواند بهصورت کتابی مستقل، چاپ شود، اما تاکنون اقدامی روی دست ندارد.
رحیمی در سال 1385 به کانادا مهاجرت میکند و همراه با همسرش، حمیرا؛ دخترش، یسنا و پسرش، ویرا در ونکوور زندگی میکند. او ونکوور نیز طبق عادت فرهنگی که داشت نتوانست قلم نزند، و از این رو همراه با تعدادی از دوستان خود، نشریهی "معرفت" را بهراه انداخت که بهدلایلی بعد از انتشار 12 شماره، بهتعطیلی کشیده شد.
گل
گـل به روز است پر و بال فـروان در دست
چاک در چاک و پریشان و گریبان در دست
هجرت از غنچگی اش دربدری داده بکـف
یکـسر آوار خود و لانهی ویران در دست
پـرده بـرداشـته از پنجــرهای رو به بهـشت
فاش کردهست خودش را همه دامان در دست
جـای خـون از جگـر آورده جگـر ها بیرون
نـیـزهی سـاقـه گرفـته دل بریان در دست
دسـت پـرواز قـنوت اسـت؛ سـراپاسـت دعـا
شبلـیی شـعلـهور از آتـش ایـمان در دسـت
گـل بـهروز اسـت، طـنـیـن افـکـن زیـبایـیها
مـوجـی از پـیـرهـن یوسـف کـنـعـان در دست
شـالـی آکـنـده از آهـنگ حسیـنـی بـر دوش
دستمالـی پر از احـساس شـهیـدان در دست
گـل بـه روز اسـت ، تـلاوتـگـر آیـات بـهـار
چـون شهـیدی بـخـون آغـشـتهی قرآن در دست
بشیر رحیمی، اپریل2010