سرود تازه که در عمق دل اثر دارد
به کام تلخی هجران بسی شکر دارد
چکامه و غـزل و بیت می کند مستم
دمی که دل سخن عاشـقانه سر دارد
سرود جامی وخیام و رودکی خوانم
به مردمی که غـمِ دانش و هنر دارد
میان مزرع دل تخـم عشـق می پاشم
که لطف همدلی و هـمدمی ثمر دارد
ز گرمجوشی شوق تمدن و فـرهنگ
اجـاق روشــن دل تـا ابـد شـرر دارد
حریم دل که سرای محبت وعشقست
زجنس عهد ووفا و خلوص در دارد
فقیرعشق و محبت اگرچه تنها است
ولی چوگنج به ویرانه سیم وزردارد
خـلوص بزم فـقیـرانه را مبـر از یاد
چو صد محفل شاهانه کر و فر دارد
به چنگ چرخش توفـان دل گرفتارم
که نـه ساحـل امـنی و نـه گـدر دارد
زهیکه جوهروالای زندگی عشقست
زمانه قصه بدین جمله مختصر دارد
کـمان تـرک ختایی گـرفـته تاجـیکی
هـزار کشته به هـر ناوک نظر دارد
ز حال زار اسـیران خسته دل یارب
ز روی مهر و وفا و کرم خبر دارد
دلی اگـر به دل واله می خورد پیوند
همیشه میوۀ شیریـن و شـاخ تر دارد
پذیره میشود ار دعوتی ز روی مهر
حیات جامۀ شـوق و طرب ببر دارد
رسول پویان
2/12/2019