هزار گنج گران در دل وطن جان است
فسوس ودردکه جانی ودزد دربان است
طلا و نـقــره و الـمـاس زیـنـت آرایـنــد
مکان لعـل و گهـر دامن بـدخـشان است
هـمـاره شهـرۀ آفـاق بـوده شـاه مقصـود
عقیق ویاقوت وفیروزه یارمرجان است
حـدیـث شهرت لاجـورد را کـنـد تاریـخ
زبان به وصف زمرد گوهرافشان است
وطـن ز آهــن خــود پـایــدار می گـردد
ذخایـر مس آن بس درشـت عنوان است
بهــای معــدن اورانـیــوم بـُـوَد بـی حــد
حقیقتی که ز چشـمان خـلق پنهـان است
هـزار مـرتـبــه میهــن ز نـو شـود آبـاد
ز بس که ارزش لیتیومش فراوان است
ز گاز و نفت چراغ وطن شـود روشـن
انرژیی که ازان اقتصاد رخـشـان است
زغـال سـنگ کند خـانـۀ وطـن را گـرم
الو بـه ز پلو زان که در زمسـتان است
بـه نـام سـنگ رخـام تــو کاخ می نـازد
دهـا نـوع و با گـونـه گـونـه الوان است
نمک شــنـاس بـدانــد قـــدر مـیـهــن را
بهر طرف که نگه میکنی نمکدان است
بزرگ بخشی ز سرمایۀ وطن آب است
زبسکه چشمه ورودخانۀ خروشان است
ز آب مـا که همـسایگان شـونـد سـیراب
ولی دهان وطن مثل دشت سوزان است
اگـرچـه پـر کـنـد جـیـب مـافـیـا تـریاک
طلای سرخ وطن رشتگان زعفرانست
زآب و خاک وطن تا بکی کنم تعریف
دودست همت دهقان ما زرافشان است
همیشه راه تـرانـزیـت بـوده این میهـن
که قلب زندۀ شرق وگـذار انسان است
بـه روی گنج کلان تـا بکی گـدا بـودن
وطن به این عمل ناستوده حیران است
به زیر سلطۀ اشغالگران وطـن سوزید
همیشه آتش جنگ وجدل فروزان است
طلسم سلطه هـمه را کشـیده در زنجیر
غرور وعزت وآزادگی به زندان است
ز جور و وحشت افراط و دولت فاسـد
جوان وکودک وپیر وطن پریشان است
غنی وطالب و داعش جمله مزدور اند
برای مشق اوامر، گـوش بفرمان است
ز جهل گرچه وطن را فغانستان کردند
ولی شکـوه و جلال کهـن نمـایان است
همیشه میهن خورشید و ماه خواهد بود
دیار عـشـق و تمـدن تا خـراسـان است
رسول پویان
2/11/2019