الوداع کابل
الـــوداع کابل شـهر خوش هوا
الـــوداع ای قصه گوی قرن ها
نام تو در هر کجا پیچیده است
تلخ تر از آنچـه کس نشنیـده است
این تویی در موج طوفان بلا
پیکـرت خونین ز درد بی دوا
کـوه هایت پایــگاه های کـثیف
کوچه ها خالی ز مـردان شریف
هر طرف باران راکت های کور
ساکنـانت لقمه های چرب گور
در عروق ات اشک چشم مادران
از پگاه تا شام میگردد روان
چهلستون در جنگ میسوزد چه سود
دشمنـانت بــاز میـخواننـد سرود
آن یکی پغمان را آلوده کـــرد
دیگرش دارلامان را دوده کــــرد
با ســلاح کــفر ویرانت کننـد
کــفر را پیراهن جــانت کننـد
عاشقان و عارفان در ماتم است
روح نا شاد از تمامی این غم است
در زمین ات میرود فرمان دون
در فضایت بوی باروت است و خون
کابل ٢٤ دلو١٣٧١
تعمت الله ترکانی