محبوبه تیموری، نویسندهی اهل هرات است که در سال ۱۳۶۷ به آمریکا مهاجرت کرده و تا حال ساکن آمریکا است.
وی در سال ۲۰۱۲ انجمن «کانون فرهنگی جامی» را تأسیس و شروع به فعالیت کرد؛ این کانون برنامههای ادبی و فرهنگی را با دعوت از شاعران و نویسندگان از هر گوشهی دنیا، برگزار میکند.
خانم تیموری، مدیرمسئول فصلنامهی ادبی «شمیره» است که در هرات به چاپ و نشر میرسد.
آثار ایشان شامل: مجموعه داستانهای کوتاه «سایههای موهوم» و دو رمان «در ژرفای تنهایی» و «عورتینه» میباشد.
من «خالد قادری» گفتوگویی ترتیب دادهام با محبوبه تیموری تا با عملکرد و دغدغههای ایشان، آشنا شویم.
راوی زن: خانم محبوبه تیموری، برای ما و خوانندههای ما مختصری از خود و زندگیتان بگویید.
تیموری: مادر دو فرزند هستم، در کالیفورنیا زندگی میکنم، به کارهای فرهنگی و مدنی مشغولم و عاشق ادبیات و هنر هستم. روزانه چند ساعتی را به مطالعه و نوشتن میگذرانم. گاهی نقاشی میکنم و در پهلوی رسیدن به کار و مسئولیتهای خانه و خانواده، به کار عکاسی مشغولم.
راوی زن: دغدغهی شما در نوشتن چیست و تا چه حد در داستانهایتان پیاده شدهاست؟
تیموری: چون هنوز از وطن و وطندارم جدا نشدهام، پس همواره با تمام روح و روان و احساسم در وطن سیر میکنم و با مشکلات و بدبختی مردم سرزمینم درگیرم. یعنی وضعیت وطن و مردم وطن بر داستانهای من تأثیرگذار است و در داستانهایم بیشتر موقعیت اجتماعی، احساسات و وضع روحی و روانیِ زن افغانستانی را در وطن و در مهاجرت به تصویر میکشم.
راوی زن: شما داستانهایتان را در مهاجرت نوشتهاید؛ آیا جغرافیا بر جهتگیری ادبیات اثر خاصی میگذارد؟
تیموری: جغرافیا در اینجا میتواند مفاهیم متفاوتی داشته باشد. جغرافیا میتواند آبوهوا باشد که آبوهوا هم نقش بسزایی در رفتار و شکلگیری روحیات و خلقیات انسان ایفا میکند. روانشناختی محیطی به صورت تخصصی به مطالعات تأثیرات اقلیمی و جغرافیایی بر ساختار روحی، روانی و رفتاری انسانها میپردازد؛ همینطور ادبیات اقلیمی هم میپردازد به تأثیرات آبوهوا بر شکلگرفتن سبکهای ادبی-هنری. تأثیر عناصر و عوامل محیطی بر روح، عاطفه و احساسات انسان برای ما روشن میسازد که مسائل عینی محیط و تجربیات زیستی نویسنده بر نوعیت خلق اثر تأثیرگذار است. در این ارتباط باید بگویم که نویسندهی مهاجر در کشور میزبان (امریکا و اروپا) به گونهی ناخودآگاه، وضعیت اجتماعی-سیاسی سرزمین آبایی خود را با کشور میزبان مقایسه میکند و نارساییها و بیعدالتیها را روشنتر میبیند؛ در نتیجه اثری که میآفریند، متأثر از تفاوتهای محیطی-فرهنگی در دو سرزمین و به تبع آن تغییرات روحی و روانی نویسنده خواهد بود.
راوی زن: ایدهی تأسیس «کانون فرهنگی جامی» از کجا نشأت گرفت؟ درمورد فعالیتهای این انجمن برای ما بگویید.
تیموری: ایدهی تأسیس «کانون فرهنگی جامی» از خواهر زادهام «انجینیر طارق بها» بود. او میدانست که من مشتاق کارهای فرهنگی و ادبی هستم. روزی برای تأسیس این انجمن، با من و همسرم «عزیز محجوب» مشوره کرد؛ ما هم از همان آغاز در کنارش قرار گرفتیم و این انجمن را تأسیس کردیم و به صورت یک تیم به کار ادامه دادیم.
«کانون فرهنگی جامی» در گام نخست برای حفظ زبان و ادبیات فارسی کار میکند و از فعالیتهای نویسندگان، شاعران و هنرمندان افغانستان در گوشه و کنار دنیا تجلیل میکند. این کانون تلاش میورزد تا امکان معرفی، دیدار و ارتباط میان افغانستانیهای مهاجر در کالیفورنیا و شاعران، نویسندگان و هنرمندان را فراهم سازد.
شما خوب میدانید که چند دهه جنگ در افغانستان مردم ما را در هر گوشه و کنار دنیا پراکنده ساخته؛ خانوادهها را از هم جدا کرده که شاید در طول عمر یکی دوبار هم نتوانند همدیگر را ببینند و در آغوش بگیرند؛ که این خود تأثیر دردناکی بر روح و روان انسان میگذارد. انسان مهاجر که به طرز دردناکی حس میکند از بیخ و ریشه کنده شده و در جایی افتاده که هیچچیز آنجا به او تعلق ندارد و همهچیز او برای جامعهی میزبان بیگانه است و از این حس غربتزدگی دایم رنج میکشد. حتی این حس غربتزدگی بچههای ما را که زائیدهی سرزمین میزبان هستند، به گونهای میآزارد.
شعر و ادبیات و کلا هنر، تلطیفدهندهی روح بشر است و «کانون فرهنگی جامی» با برنامههای ادبی و فرهنگی که برگزار میکند، این جامعهی پراکنده را دور هم جمع میکند و با شعر و ادبیات مرحم زخمهای روان رنجورشان میشود.
راوی زن: شما در دورهی نخست حکومت طالبان نیز در آمریکا بهسر میبردید؛ آیا مهاجرت از رنج زنِ افغانستانی بودن، کاسته میتواند؟
تیموری: مهاجرت هم دغدغهها و مشکلات خود را دارد. زن مهاجر تا در سرزمین دیگری برای خود جای پا پیدا میکند و تا از لحاظ اقتصادی و اجتماعی تأمین میشود، کلی زمان از دست میدهد. البته اگر از استثنا بگذریم، زن افغانستانی در مهاجرت به گونهی دیگری رنج میکشد. شما میدانید که حتی در زمانی که حاکمیت سیاسی ظاهراً زیر چتر دموکراسی قرار داشت، زن سرزمین ما از حقوق انسانی خود محروم بود و فرهنگ مردسالار هیچگاه در این سرزمین کمرنگ نشد. ما بقچهی تعصبات فرهنگی و مذهبی را زیر بغل زدیم و با خود به هر گوشهی دنیا انتقال دادیم. بدون اینکه فکر کنیم جامعهی میزبان گنجایش گشودن این بقچه را دارد یا نه؟!
در مهاجرت هم اکثریت زنان ما صاحب تن و بدن خود نیستند. یعنی نگاه جنسی از زن افغانستانی برداشته نشده و این زنان حتی در لباس پوشیدن نمیتوانند از ذوق و سلیقهی خود استفاده کنند و اگر این مسئله که به گونهای تابو تلقی شده، توسط زنی شکسته شود، نگاه جامعهی افغانی به او توهینآمیز خواهد بود و یا از جامعهی افغانستانیها طرد میشود.
فرهنگها در تمام جهان قابل تغییر و گسترشاند اما در مورد فرهنگ ما با نگاه کلی این کار صورت نگرفتهاست.
راوی زن: در آثار داستانی افغانستان، آیا نویسندگان به صورت قابل قبول به زنِ افغانستانی پرداختهاند؟
تیموری: تا جایی که من خواندهام آنطور که باید قطعا نپرداختهاند. زن تنها جسم زیبا نیست. زن رمز طبیعت است که باید کشف شود. متأسفانه با این ذهن گرفتار در تابوها که در ناخودآگاه ما نهادینه شده، نوشتن در مورد حقیقت وجود زن غیر ممکن است. زن روح جامعه است که در کشور ما روح جامعه را میکشند.
اما تعداد انگشتشماری از نویسندگان ما در دو دههی اخیر به زندگی زنان پرداختهاند. از جمله: ناشاد_محمد حسین محمدی، گلیمباف_تقی واحدی، فصل پنجم_خالد نویسا، دختران تالی، خدایان منسوخ و تالان_سیامک هروی، نقره دختر دریای کابل، اقلیما و گوشوارهی انیس_حمیرا قادری؛ کارهای ماندگاریاند که حیف است خواننده از وجودشان بیخبر بماند.
با دریغ و درد، باران سجادی شاعر تابوشکن با آن عمق و وسعت اندیشه حتی جامعهی فرهنگی او را طرد کردهاست.
راوی زن: با توجه به اینکه شما سالهای زیادی از کشور دور بودید، چه نقطهی اشتراک و تفاوتی میان شما و زنی که در افغانستان تحت حاکمیت طالبان زندگی میکند، وجود دارد؟
تیموری: نقطهی اشتراک من با زنان سرزمینم، احساسات و عاطفهی زنانهام است؛ درد مشترک نفهمیدن و درک نشدن ماست. تفاوت من در شرایط کنونی با زن وطنم، آزادی من است. من صدا دارم؛ چه کسی بشنود و یا نشنود اما صدای زن در کشورم خفه شدهاست. زن سرزمین من نادیده گرفته میشود. حق انسانیاش را از او گرفتهاند.
راوی زن: ادبیات و نوشتن، بر زندگیِ زنانی که داخل افغانستان زندگی میکنند و از اساسیترین حقوق خویش محروماند، چه اثری دارد؟
تیموری: در وضع کنونی اگر زنان افغانستانی در افغانستان و یا در بیرون دست به قلم میبرند و مینویسند، چه با این نوشتن اثر ادبی خلق میکنند و یا خاطره مینویسند، خود اعتراضی است در برابر حاکمیت طالبان که زنان را از حق کار و تحصیل محروم ساختهاند و آنان را سزاوار تعلیم و تربیه نمیدانند. صد البته که زنان با خلق آثار ادبی و هنری رسالت خود را در برابر هنر و ذهن خلاق خود انجام میدهند. بدون شک هر اثر هنری و ادبی به گونهی مستقیم و غیرمستقیم بر خواننده و تماشاچی اثرگذار است.
راوی زن: دیدگاه شما دربارهی عملکرد زنان معترضِ خارج از افغانستان چیست؟
تیموری: زنان در بیرون از کشور باید صدای زن در بند کشور خود باشند، چون از آزادی لازم برخوردارند. در اعتراض علیه برخورد غیر انسانیِ طالبان، نه تنها زنان افغانستانی بیرون از کشور که زنان دیگر کشورها بهخصوص زنان ایرانی با ما همصدا شدند و عملا در عرصهی تعلیم و تربیت دختران افغانستان کورسهای آنلاین دایر کردند که این کار خود اعتراضی است بالاتر از صدای اعتراضی.
راوی زن: اگر تقابل میان زنان افغانستان و گروه طالبان را یک مبارزه ببینیم، نقش شما در این میانه چیست؟
تیموری: من هم از امکانات خود استفاده میکنم. به عنوان زنی که مینویسد، مینویسم و برای زبان و ادبیات فارسی که در افغانستان به واسطهی طالبان علنی محکوم به نابودی شده، کار میکنم. ادامهی چاپ و نشر فصلنامهی ادبی-هنری شمیره هم یکی از کارهای جدی من است که در ادامهی این کار، از هیچ تلاشی فروگذار نخواهم کرد.
راوی زن: بهعنوان سوال آخر، در خصوص آثار منتشر شدهی شما چه حرفی ناگفته باقی ماندهاست و برای چه کسانی؟
تیموری: میدانید اگر نویسنده صدبار هم خواسته باشد یک داستان یا رمان را دوباره بنویسد، هر صدبار گفتنیهایی میافزاید و چیزهایی هم کم میکند و من هر بار متن را به گونهای ویرایش میکنم. البته با همه وسواسی که دارم و گفتنیهای ناگفتهای که دارم آنچه نوشتم میسپارم به زمانش. چون زندگی متحول است و هر روز گپی برای گفتن وجود دارد؛ پس از ناگفتهها داستان دیگری خلق میکنم.
۶ قوس ١٤٠٢ راوى زن