آنچه درست تر است، این است که جامعه امروز تشنه ی اندیشه ” بودا” وگفته هایی او است. اندیشه بودا یا اندیشه ی ضد خشونت که می توان ازش به مثابه « اندیشه طلایی» نام برد. حق است آدم ها وقتی که به لعاب کلام «بودا» پی می برند، عجالتا به کلامش سَر فرو می برند وتسلیم پیام هایش می شوند.
زیرا بودا، بودا ست: یک انسان نیک منش، انقلابی و ناشر ایده ی ضُد خُشونت وجنگ... وحقیقت. ا بودا بود که در کهنه ترین دَیر ودنیا به خشونت کشی ونشر مهر والفت دست زد. کلام بودا پر از مهر، تمام انسانیت وعشق است؛ وخود گواه سخن است. کلام او کلامی ست که به جنگ به مثابه« کثیف ترین پدیده» می نگرد، خشونت را نکوهش می نماید وبا نظام های طبقاتی ستیز می دارد. مذهب او برابر با اصل زیستن وحق بایستن در زمانه های دور ونزدیک، قدیم وحادث است. انگار در سخنش پوسیده گی ودر ایده اش ژنده گی واقع نمی شود. با هر عصر پیوند دارد ودر ادوار مختلف جای گاه ویژه وستوده شده ی خود را دارد. در مذهبش کذب نا رواست، تهمت بستن جرم است وحق تلفی گنه ی نابخشیده نی ست. بافت های طبقاتی کار خلاف اصول انسانیت قلمداد شده وبه افراد طبقات طلب گویی یا دشمنی دارد یا دید برتر، که گوید:« این افراد، افراد پَست وذلیل اند»
مذهب بودا آمیخته ی از حقایق، سخن های نیکو وگفته هایی جذاب وجالب است؛ گفته هایی که کهنه گی دران ها رخ نمی دهد وهمیش سروده ها و سخن های پخته وکار آمد هستند. طبق نظریه ، اصول و کلام بودا آدم ها تبدیل به گروه خشونت کش، ضد جنگ ودشمن خباثت ورذالت می شوند - درحالی سر به همه گفته هایش فُروبرند وبه پیامش گوش بدهند.
”بودا ”سخت به پدیده های نیک ایمان داشت، با پدیده های بد نا آشتی بود وخود بسا جایی خالق مخلوقه های نیکو بوده است. گفتار نیک، پندار نیک وکُنش نیک اصل زنده گانی او بود وبرای پیروانش همیشه می گفت تا به این” سه پدیده” حرمت کننده ودر زنده گی خود مراعات. آنقدر ازین سه پدیده می گفت ومی سرود که این سه به اصل مذهبش جای گاه حاصل نمودند. نه تنها در مذهب بودا- بل که به مذاهب دیگرم وصله شدند. زرتشت وآیین زرتشتی یگانه مذهبی ست که به این سه پدیده اهتمام ویژه قایل است واصول زرتشیان گفتار نیک، پندار نیک وکنش نیک است؛ مقوله هایی که از کلام بودا به آیین زرتشت وصله شده اند وبه اصل دین زرتشتی تبارز نموده اند. کلام بودا، کلام شیرین بود/ است. ومذهبش، مذهب کلامی وفلسفی: طوری که از واقعات می گفت وارایه کننده پیام های جامع بود. بودا معتقد بود که اگر آدم ها بزه کار باشند وگناه کنند یا حق مردم بخورند ویا سخن دروغ گویند به بیماری وجدان دچار می شوند: بیماری یی که جانکاه ست واذیت کننده. این وجدان بیماری یا شرمنده گی درونی به مثابه جهنم در مذهب بودا بود. وبودا برای اهل طاعت وامانت وایمان هم جای گاه خاصی قایل بود، که معتقد بود: « آدم های خوب وخوش به” نیروانا” می رسند وزنده گی آرام وراحت می داشته باشند. نیروانا، بهترین وآخرین گزینه ی برای نیکو کاران در مذهب بودا بود ودراصل’ خدای بودایی’ ها بود/است.
کلام او، کلام ضد خشونت بود وبرای این کار قول به تناسخ ارواح نمود، گفت: « روح بشر بعد از موت بشر یا فرد از بدنش جدا می شود وبه بدن وابسته گانش حلول می نماید؛ اگر آدمی بد وبدکاره باشد در تن یک بدکاره حلول می نماید واگر نیکو سرشت بود وبه بدن پاکان حلول می کند، به این طریق او به سزای اعمالش می رسد... ».
حقیقت این ست- اگر ژرف کاوی نماییم در می یابیم که مردان قهرمان، برنده واشخاص نیکو نام دنیا به« بودا »ارزش قایل بودند واو را به عنوان یکتن از پیشوایان والگوی ی کرداری یا فکری خود می دانسته اند /می دانند. گاندی بزرگ، از بودا می گفت وبه کلام او حرمت داشت وبابه نانک، سخن های اورا نقل می نمود. اگر او سده ها پیش از میلاد می زیسته وبرای جهان مدرن وام روز هم گفته هایش نا آشنا نیست، ارزش دارد. کافی ست تا به یک نصیحت کم حجمش« جنگ، دو دلی وبدی کارهای خبیث ی اند»گوش دهیم حتمن کار بجایی می رود. واقعیت این ست که آدم های بزرگ وضد خشونت وخشونت کُش همیشه در خاطره ها و درر اذهان باقی است، بودا هم بزرگ است، هم در خاطره هاست وهم الگوی راستین وخوب. وبرای رفع خشونت وخیانت... نیاز بهه اندیشه ی بودا هم احساس می شود؛ اندیشه ی که مخالف هرنوع ستم، حق تلفی وخیانت است.
نویسنده: شیون شرق
ارسالی: محمدعثمان نجیب