قسمت سوم
در افغانستان مجاهدين به شمول طالبان ، حکومتهای مافیایی ساختهاند و مردم را با دیکتاتوری اداره میکنند قتل ، ترور ، اختطاف، دادگاه صحرایی و حاکم کردن ترس بر مردم نه تنها عملکرد همیشگی آنهاست بلکه بدان هم افتخار میکنند . مردم افغانستان خود تابع فرهنگی سنتی بر آمده از سنتهای قبایل پیش از اسلام اعراب و مغول هستند که منشأ آن از دوران جاهلیت است . سنگسار زنان معترض ، فیصلههای قومی با قربانی کردن دختران خرد سال ، شکنجه تا قتل زنان ، انتحار ، مصالحه با تباه کردن زندگی دختران ، قتل زن و عروس و دختر با چاقو و تبر تا بریدن گوش و بینی زنان ، قوم گرایی و تبعیض هم برآمده از همان باورهای رایج در این دیار است . پیامبران اولوالعزمی چون ابراهیم و موسی ع فقط برای نجات ملتی آمدند که در بند زورگویان بودند اما پیامبر اسلام ص تلاش کرد که باورهای جاهلیت را از بین ببرد . ملت افغانستان هم در بند زورگویان و هم در بند باورهای جاهلیت است . آیا راه نجاتی وجود دارد ؟
نمرود – به استناد تاریخ ادیان - با سیطره بر جهان ادعای خدایی میکرد بتهای سمبلی را ساخت و مردم را به بت پرستی دعوت کرد . ابراهیم ع مبعوث شد و با شکستن بت ها ، باور و قدرت نمرود را به چالش کشید که با نجات ابراهیم از آتش ، افول قدرت نمرود رقم خورد و چون باورهای نمرود در جامعه تحمیلی بود و رنگ فرهنگی نداشت ، سریع فراموش شد که کار ابراهیم ع آسان شد و جامعهی او به فضائل اخلاقی روی آوردند .
فرعونها در مصر هم ادعای خدایی کردند و پیکرههایی سنگی از خود را برای عبادت مردم ساخته بودند و قوم مهاجر بنی اسرائیل را به بندگی گرفته بودند که قرآن بزرگترین ظلم آنها را بر بنی اسرائیل ، سربریدن مردان و نگه داشتن زنان برای بردگی جنسی عنوان میکند – همان کار روزانه طالبان و داعش با مردم مُلکی – چنانچه قرآن به آن اشاره میکند :و إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ ۴۹ بقره ـ [ خطاب به بنی اسرائیل ] : و ( به یاد آورید ) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایى بخشیدیم ; که همواره شما را به بدترین صورت آزار مى دادند : پسران شما را سر مىبریدند ، و زنان شما را (براى کنیزى و بردگی جنسی ) زنده نگه مى داشتند ... که خداوند موسی را مبعوث کرد که فقط به طرف فرعون برود زیرا او طغیان کرده است ( طه ۴۳ ) و مردم تابع سنتهای فرعون نبودند پس کار موسی ع از ابراهیم ع آسانتر شد که فقط بنی اسرائیل را از مصر خارج کرد . با غرق شدن فرعون ، مردم مصر هم آزاد شدند ، بعد از زمانی فضائل اخلاقی و ارزشهای انسانی در میان بنی اسرائیل پا گرفت . پیامبر اسلام در این باره فرمود : از آنها به مقامی رسیدند که با خداوند صحبت میکردند بدون آنکه پیامبر هم باشند / صحیح بخاری جزء پنجم ، جلد ۲ صفحه ۱۵ .
پیامبر اسلام در میان مردمی مبعوث شد که – به گواه تاریخ – گوشت مردار ، سوسک و سوسمار میخوردند ، ادرار شتر مینوشیدند ، در مکان نشستن خود ، ایستاده قضای حاجت میکردند ، جنگهای آنان با سنگ و چوب و به ندرت شمشیر بود ، حیوانات اهلی را به جای ذبح از بلندی پرت میکردند و یا آنقدر میزدند تا جان میداد ، برای پسر قدرتمند داشتن ، مردان قوی را بر بالین زنان خود میآوردند ، انسانها را خرید و فروش میکردند ، خون ریختن و ظلم کردن از افتخارات آنان بود ، زنان را مانند حیوان به حساب میآوردند و به زندگی طبقاتی معتقد بودند . بر اساس سنت هرکس برای بت خود قربانی میداد و... .
پیامبر اسلام نمیتوانست مانند ابراهیم ابتدا بتها را بشکند زیرا باورها و سنتهای مردم ، بتها را ساخته بود ، امر تحمیلی نمرود یا فرعونی در کار نبود تا رو در روی آنان شود . پس کاری دشوارتر داشت که بتواند باور مردمی وحشی را عوض کند که همواره در تلاش بودند او را نیست و نابود کنند .
پیامبر اسلام ص از ابتدای دعوتش تا سال دوم هجری – قریب پانزده سال - به امر خداوند ، رو به سوی بیت المقدس ( مسجد الاقصی در اورشلیم ) نماز میخواند ، در مدینه تا دو سال اول هجرت هم پشت به کعبه و رو به بیت المقدس نماز میخواند ! خانه کعبه زمانی توسط ابراهیم خلیل و پسرش اسماعیل برای عبادت موحدان (یکتا پرستان) ساخته شده بود ، ابراهیم ع و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و یوسف ع رو بسوی کعبه نماز به پا میداشتند ! در زمان رسالت پیامبر ص ، اگرچه کعبه به تازگی از گزند ابرهه رهایی یافته بود اما نامی از توحید ابراهیمی بر آن نبود – یکتا پرستانِ مسیحی و یهودی هم رو بسوی کعبهی ابراهیم نداشتند - هر چند پیامبر از فرزندان ابراهیم بود اما پدران و نیاکان او به نام ' عبدِ بتها ' نام گذاری شده بودند عبد إله ، عبدالمطلب، عبد منا و... که فرهنگ بت پرستی ریشهی عمیقی در بین قریش و سایر مردم داشت .
گذری کوتاه بر مسجدالقصی ؛
بنی اسرائیل به امر خداوند و با رهبری موسای نبی ع بعد از خارج شدن از مصر به فلسطین وارد شدند ، بعد از مدتی اورشلیم شهر بزرگ یهودیان شد که پس از کشته شدن طالوت – اولین فرمانروای یهودیان – این شهر بدست اعراب کنعانی میافتد که پس از مدت کوتاهی داوود پیامبر با لشکری از میتانیها – مردمان سرزمین ابراهیم ع - شهر را محاصره و بعد فتح میکند و اورشلیم ابتدا به شهر داوود شهره یافت و حضرت داوود آن را پایتخت دولت خود قرار داد و پسرش سلیمان نبی ع بعد از پدر فرمانروایی یهودیان میشود ، بنا به گواهی تاریخ او تمام جهان را فتح میکند که بنا به ادلهی دینی ، هیچ بت پرستی در مُلک او نمیماند و همهی ساکنین زمین موحد و یکتا پرست میشوند و کعبه هم از وجود بتها پاک شده بود اما چون به مرکزیت اورشلیم ، عدالت و یکتا پرستی در جهان تثبیت شد ، به امر خداوند معبد جدید بیت المقدس – یا به تعبیر قرآن " مسجدالقصی " – ساخته شد . علت ساخت این معبد جلای نام خداوند در جهان توسط این شهر بود که عدالت الهی در جهان را رهبری میکرد کە اساس دین برپایی عدل – به تعبیر قرآن قسط و داد – است . با اینکه حضرت سلیمان پیغمبری یهودی بود اما در اوج قدرتش اجباری برای یهودی شدن مردم جهان نکرد بلکه فقط خدای یگانه را به آنان شناساند – بر پایی عدالت اصل کار بود - ( همان قولوا لا اله الا الله ، تفلحوا بود ) . دقیقا در ابتدای رسالت اسلام ، خداوند لوحی را به پیامبرص نشان داد و امر به او شد که لوح را بخواند – در لوح هفت آیهی سوره حمد بود که – معرفی و شناساندن الله بود ، همان کافی بود برای هدایت انسان ها ؛ زیرا قرآن آنرا به اُم الکتاب (مادر کتاب) نام برده است . قرآن اشارهی جالبی در سوره رعد به آن دارد یَمْحُوا اللهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ [۳۹] خداوند هرچه را بخواهد ( از احکام ) محو، و هرچه را بخواهد ثابت نگه مىدارد و«ام الکتاب» [ مادر کتاب ] نزد اوست . _ متفاوت بودن احکام خداوند در ادیان ابراهیمی برمبنای همین استدلال قرآنی است فقط ذات و اصل دین بر پایهی عدل است " انما الاصل العدل " _
بعد از پانزده سال پشت کردن به کعبه ، در سال دوم هجری با رونق برادری و برابری (پیمان اخوت و پناه دادن در مدینه) ، پایبندی به ارزشهای اخلاقی و رد سنت و فرهنگ جاهلیت ، کعبه قبلهی مسلمانان شد که در فتح مکه هم بتهای آن شکسته شد .
در زمانی که کعبه هنوز قبله نشده بود مسئلهی معراج اتفاق افتاد ، خداوند پیامبر را از مسجدالحرام ( کعبه) به مسجدالقصی ( قدس ) برد زیرا کعبه ارزش عروج انسان را نداشت – قبله هم نبود - اما بر عکس تمام یکتا پرستان یهودی و مسیحی رو بسوی قبلهی خود یعنی مسجدالقصی (قدس) را داشتند و آن مکان قبلهی انسانهای یکتا پرست با فضائل اخلاقی بود که انسانیت و احترام به حقوق انسان همچون آیاتی آشکار در میان خود داشتند پس برکت یافته بودند – نمونهی بارز آن حبشهی مسیحی بود که به تعدادی از مسلمانان در زمان پیامبر ص پناه داد – مسجد الاقصی به دلیل آن برکت ، ارزش عروج انسان به آسمان را داشت همچنان که قرآن در آیهی نخست سوره اسراء به آن اشاره میکند:
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ۱ –
پاک و منزه است خدایی که در شبی بنده خود (محمّد) را از مسجد حرام (کعبه) به مسجد الاقصی (قدس) یی که پیرامونش را مبارک ساختیم ، سیر داد تا آیات خود را به او بنماییم که او (خدا) به حقیقت شنوا و بیناست .
آنجا که آیه اشاره میکند که آیات خود را به او (پیامبر) نشان دهیم ؛ آن آیات عبارت بود از رهایی ملتهای گوناگون از دست سنتهای ناروا و جاهلانه و وحدت آنها بر یکتاپرستی بود که سبب آسایش و رشد آن ملتها شده بود که خداوند به آن آیات فخر میکند .
اگرچه در قرآن به بزرگی و کرامت سرزمین وحی ( مکه و مدینه) اشاره کرده است و خداوند به بلد الامین- سرزمین امن – سوگند یاد کرده است اما اعراب بارها حرمت آن سرزمین را شکستند .
همان توصیف قرآنی نمایان گشت که الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ / توبه ۹۷ .
یعنی : براستی اعراب ، در کفر و نفاق (حق کشی) شدیدترند و مگر اینکه حدود خدا را که بر پیامبرش نازل کرده نمیدانند – رعایت نمیکنند - و خداوند دانا و حکیم است .
در تمام تاریخ اعراب جنگ و کشتار ، تجاوز و هتک حرمت بوده است ؛ به دو رویداد بعد از واقعه کربلا اشاره میکنم . در سال ۶۳ هجری قمری - یعنی دو سال بعد از واقعه کربلا - لشکر شام به فرماندهی مسلم بن عقبه به مدینه یورش برد که به واقعه حَرّه مشهور است در آن واقعه کشتار هولناک مردم در مدینه و همچنین قتل و عام صحابههای پیامبر روی داد ، لشکریان نزدیک چند هفته به نوامیس مردم و پیامبر ص تعرض کردند و نُه سال بعد یعنی در سال ۷۲ هجری قمری جنایات هولناکتری توسط حجاج بن یوسف در مکه روی داد که کعبه را سوزاندند و بعد از کشتار بزرگی به نوامیس مردم تجاوز کردند به قول مورخين اسلامی تا ۱۵ سال بعد از آن واقعهها در مدینه و مکه هم دختری باکره نبود !
اگر چه پیامبر ص بارها از زیر پا گذاشتن حدود الهی و غریب شدن دین اسلام اشاره کرده است از جمله حدیث معروف : " بدأ الإسلام غريباً وسيعود كما بدأ غريباً ، فطوبى للغُرَبا " ۱ - دین اسلام در ابتدا غریب بود و به زودی به همان صورت اول (غریب) خواهد شد پس خوش بحال غریبان –
جامی ، نورالدین عبدالرحمن در کتاب الفوائد الضیائیة جلد ۲ صفحه ۲۲۸ میگوید : " سین " حرف استقبالی است که زمان مضارع مثبت را به آیندهی نزدیک اختصاص میدهد . پس " سین " در سیعود به معنای ' بزودی بر میگردد ' است . بر این استناد بعد از نیم سده دین اسلام غریب شد
پیامبر به دقت آن موضوع را ترسیم کرد وقتی فرمود : " ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه " یعنی حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است . در حالی که جدا از اکثر صحابه امام علی و امام حسن هم در چنین مقام توصیفی بودند اما نکته اینجاست چرا پیامبر ص مشخصاً نام امام حسین ع را میآورد ؟ [ زمان حرکت او را نقطهی خاموشی کعبه و غروب دین اسلام را ذکر میکند .]
زمانی انسان نیاز به چراغ دارد که در تاریکی باشد و زمانی یک کشتی میتواند نجات دهنده باشد که در آن منطقه یک سونامی در حال وقوع باشد . پس دقیقا زمان حرکت امام حسین ع ، خاموشی اسلام در سرزمین حجاز بود و روش حرکت امام حسین (فرارش) نجات برای مؤمنی غریب است که در بلد الامین نمیتواند بماند .
در سال ۶۱ هجری قمری در زمان ادای حج ، امام حسین حج را رها کرد – ارکان حج را انجام نداد – به زبان دیگر به کعبه پشت کرد ! و نشان داد که برکت از کعبه برچیده شده است یعنی مسلمانان به دوران جاهلیت برگشته اند . در روز تاسوعا از لشکریان یزید میخواهد که به او اجازه دهند تا از بلاد اعراب خارج شود . [ وصیت امام حسین ع نفی کذابانی است که سالها بعد از مرگش در قتل او اسراف کردند و گفتند عاشورا قیام بود !- استدلال بر اسراء ۳۳ - ].
چراغ هدایت و کشتی نجات در تعبیر پیامبر ص به معنای گریختن از اسلام عربی بود زیرا مسلمانان به سنتهای جاهلیت برگشته بودند و نام اسلام را سپر خود کرده بودند . زمانی پیامبر آماده میشد در مسجد ضرار را که چند مسلمان ساخته بودند اقامه نماز بکند ، خداوند امر به تخریب آن مسجد را داد ، فقط به این دلیل که در آینده ایجاد تبعیض و تفرقه میکند . اما ما روزانه در افغانستان شاهد ترویج تبعیضها و تفرقهها تا امر به کشتارها توسط علما در مساجد هستیم !
از سخنگوی طالبان پرسان شد که بر کدام دلیل دینی ، مردم ملکی افغانستان را قتل و عام میکنید ؟ در جواب گفت با فتوای یک هزارو پانصد عالم دینی این کشتارها جهاد است ! جالب اینکه اکثر مجاهدین افغانستان به استناد بر فتوای علمای خود در کشتار مردم در افغانستان تا مرز نسل کشی مردم مُلکی پیش رفتهاند و بر کشتار خود میبالند ، حکم خدا میخوانند و آن جنایات جنگی را جزو افتخارات خود میدانند . انتحاریها ، سنتهای ناروا ، توحش ، تبعیضها ، زن ستیزی و تجاوزها محصول بینشی اسلام عربی آنان است . اعراب امروزه برای خود زنان کنیزه به نام خدمتکار از کشورهای اسلامی میخرند ! و با درآمدهای ناشی از زیارت حج ، القاعده ، طالبان و داعش را پرورش میدهند [ کعبه منبع درآمد برای تروریستها میشود ] . کابل و دیگر شهرها هم در انتظار انفجاری مرگ بارتر از انفجار مکتب دختران امروز و دیروز دانشگاههاست .
زمانی افغانستان از سیطرهی حاکمیت مافیایی دینی و فرهنگ نهادینه شدهی مذهبی نجات پیدا میکند که به تعبیر پیامبر ص به کشتی نجات بنشیند و اسلام عربی را نپذیرد .
طاهره خدانظر
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
منابع و مأخذ :
۱. حدیث : بدأ الإسلام غريباً وسيعود كما بدأ غريباً ...
صحيح مسلم حدیث ۱۴۵ ، صحيح بخاری در الفتن حدیث ۳۹۸۶ ، شرح امام نووی برای صحيح مسلم ج۲ ص ۳۵۲ و ۳۵۴ ، القرطبی در المفهم ج۱ ص ۳۶۳ ، ابن تیمیه در مجموع الفتاوی ۱۸/۲۹۶ و الفتاوی الجنه الدائمه ۲/۱۷۰ ، صحیح الترغیب حدیث ۳۱۷۲ ، مدارج السالکین ۳/۱۹۹