افغان موج   

تهیه ونگارش:صنعت بسام

ابوالقاسم منصور بن حسن مشهور به فردوسی در قریهٔ باژ از قراء طوس در خانوادهٔ دهقانی در سال ۳۲۹هجری ـقمری متولد ودر سال ۴۱۱چشم از جهان فرو بست.
دوران فردوسی از پر آشوب ترین دورانهاست ، و فردوسی شاعری مردمی و مدافع حق وحقوق و عدالتخواهی و قیام است از زمان قیام مزدک تا زمان فردوسی که قریب چهارصد سال ،بیش از هجده قیام و نهضت بزرگ برده گان و روستاییان در نقاط مختلف ایریانا پدید آمده تقریبا هر بیست سال یک قیام وجنبش شرق ایریانا یاآریانا«قدیمیترین نام افغانستان که از عهد اوستا ـ هزار سال قبل از میلاد تا قرن پنجم میلادی در طول یک ونیم هزار سال برین خطه اطلاق میشد، نام آریانا بود که مفهوم مسکن آریا داشت.

در اوستا این نام بشکل ایریانا ذکر گردیده که در مقابل توریانا قرار داشت ،یعنی آریایی هاتوریانی ماورای جیحون که حالت بدوی زندگی داشتند.در هر حال همین نام ایریانه و آریانا افغانستان بود که بعد ها مملکت فارس یا پارسه با تغیر اندکی ایران قبول شد»«رسالهٔ آریانا تالیف مورخ دانشمند احمد علی کهزاد ـ طبع کابل ـ بر گرفته شده از کتاب افغانستان در مسیر تاریخ ـ تالیف میر غلام محمد غبار ـ میزان ۱۳۴۶ـ۱۹۶۷ـ مطبه دولتی ـ کابل ـ ص ۹»باز پر جوش ترین مناطق قیام خیز مردمی بوده است در این مناطق بود که از سال ۱۳۰تا ۳۰۰ هجری قمری جنبش سنباد ، جنبش استا سیس ظاهرا از بزرگان زردشتیان بود در بادغیس ولایتی در غرب افغانستان کنونی قیام کرداما سر انجام مغلوب وکشته شد گویند مراجل مادر مامون رشید دختر استاسیس بوده، نهضت روستایی به رهبری حمزه بن اترک «آذرک»،نهضت رافع ابن لیث، جنبش علویان طبرستان به رهبری اطروش ،نهضت قرمطیان به رهبری محمد نخشی ،جنبش ابومسلم خراسانی و مهمترین ونیرومند ترین جماعتی در دورهٔ عباسیان بر ضد اعراب قیام کردند خرم دینان بودند آنها را سرخ جامگان نیز نامیده اند در حقیقت بازماندگان مزدکیان بودند ولی بظاهر ادعای مسلمانی میکردند بابک خرم دین در ۲۰۱ هجری قمری بعد از جاودان پسر شهرک رهبر خرم دینان آذربایجان قیام کرد بیست سال همواره خلافت عربی بغداد را در هراس واضطراب داشت سر انجام در ۲۲۲ از افشین سردار ایرانی خلیفهٔ عباسی شکست خورد و اسیر شد اورا به سامرا میبرند و در۷ صفر ۲۲۳ در حضور معتصم خلیفهٔ عباسی با تحمل شکنجه های فجیع قهرمانانه جان میبازد، وقتی یک دستش را قطعه میکنند با دست دیگر خون به رویش میمالد تا دشمنانش بعداز مرگ او را روی زرد نبینندو دولتهای محلی وغیره ونزدیکترین جنبش به زمان فردوسی جنبش قرمطیان خراسان است نظر به روایتی رودکی شاعر بزرگ یکی از حامیان این جنبش بوده
بعدازسرکوب حکومت سامانی الب تگین پرچم عصیان بر افراشت و اساس حکومت غزنویان در غزنین بنا نهاد وفردوسی بخش بزرگ حیات خودرا در دربار غزنویان گذراند و خالق شهکار بزرگ شدوسی وپنج سال بدون ارتباط با درباریان روی شاهنامه کار میکند.
شاهنامه را پژوهشگران شاهنامه سه بخش تقسیم میکنند ؛عهد افسانه ای یا اساطیری«عصر پیشدایان»،عهد پهلوانی وحماسی «عصر کیانیان»و عهد تاریخی«عصر ساسانیان» .
حوادث کهن و درعهد دوم از کیومرث تا جمشید در مرحله جدالی میان انسانان نیست جدال میان انسان ودیوان وقسمت سوم عهد تاریخی برکناری اسکند روغلبهٔ آریایی ها بر یونانیان و سخن را با هجوم عرب به ایران پایان میبرد او با نگرش ژرف به تاریخ کهن دوران سیاه آریایی هارا مشخص میسازد دراین سه دوره زمان فرمانروایی ضحاک ،هجوم اسکندر و هجوم اعراب برجسته میسازدوشاهنامه با مرگ رستم پور هرمزد آخرین سردار ایرانی و مرگ یزدگرد آخرین شهریار پایان می گیرد مجموع آن به صورت غمنامه ای در می آید که حکایت ناپایداری جهان است.درون مایهٔ شاهنامه بخت و سر نوشت است و ستمها به چرخ ،روزگار و زمانه نسبت داده میشود
ناصر خسرودر قصیدهٔ بلند بالایش مینویسد؛
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن زسر باد خیره سری را
بری دان ز افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا، نکوهش بری را
چو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
خلاصه شاهنامه در طول عمر هزار ساله اش بی هیچ تصنع وتبلیغی شاهکار بزرگ حماسی تاریخی وسند افتخار فارسی زبانان بوده علاوه از داستانهای حماسی
جغرافیای تاریخی شاهنامه قابل دقت است حکیم فردوسی با چه موشگافی به آن پرداخته است.استاد عبدالحی حبیبی مورخ نامدار افغانستان چنین بیان میکند« شاهنامه کتابیست با ارج جهانی و حماسه ای است که اکثر پهلوانان داستانها ی دلانگیزآن در سر زمین آریای باستان و خراسان «افغانستان» تعلق دارد وجولانگاه این گردان و شاهان نامور مناطق بلخ، سمنگان،زابل،نیمروز، کابل، سیستان،فاریاب،وهرات است.بنابرین هم از نظر تاریخی وداستانی وهم از جهت رجال شناسی وجغرافیایی و هم از پهلوی ادبی و زبانی بیشتر از مواریث مردم و سرزمین ما شمرده میشود وباییستی که همواره مورد توجهٔ محققان وزبان شناسان وسایر دانشمندان باشد.
ما میدانیم این کتاب ارزشمند قبلا توجه عامه مردم را به حدی جلب کرده بود که در شبهای دراز زمستان در کنار صندلی ها ویا درتاوه خانه های گرم ،بزم های شاهنامه خوانی می آراستند وپیر ان وجوانان ازشنیدن داستانهای عبرتنک وسودمند ان بهره میجستند وهم شاهنامه نویسی وشاهنامه آرایی در مدت این ده قرن از استانبول تا کلکته رواج داشت وهنرمندان از کاتبان خوشنویس تا نقاشان ومذبان ومصوران وجدول کشان وغیره این کتاب را مظهر هنرمندی های خود قرار داده بودند تاکنون صد ها نسخه خوش خط ومزین ومذهب ومصور آن در کتابخانه ها وموزیم های دنیا محفوظ است» .
ازا ستادان بزرگ نخستین کسی که زبان به آفرین فردوسی گشود ،نظامی گنجوی است .سه منظومهٔ نظامی ، یعنی خسرو وشیرین وهفت پیکر بهرام «بهرام نامه» و بخشی از اسکندر نامه «شرف نامه» از نظر موضوع با شاهنامه استاد طوس تماس دارد وفردوسی هم این سر گذشت ها را به تحریر آورده است ، اینروی نظامی در آغاز هر سه منظمه نسبت به فردوسی ادای احترام و اظهار کوچکی میکند.
نظامی گنجوی حکیم طوس را مرد غازی خطاب میکند و میگوید؛
حکیمی کاین حکایت شرح کرده است
حدیث عشق از ایشان طرح کرده است
نگفتم هرچه دانا گفت از آغاز
که فرخ نیست گفتن ،گفته را باز
در آن جزوی که ماند از عشق بازی
سخن راندم نیت بر مرد غازی
شیخ اجل سعدی در بوستان بیتی ز فردوسی را با احترامی شایسته تضمین کرده است؛
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
«میازار که موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است»
اوضاع واحوالی که حکیم به نوشتن شاهنامه مصروف بود متشنج ترین دوران خصومت های مذهبی است گروه های قرمطی ومعتذله سخت تحت تعقیب وپیگرد قرار داشتند و حکیم از این ناحیه سخت در هراس بوده ومیگوید؛
ترا هر چه بر چشم بر گذرد
بگنجد همی در دلت با خرد
سخن هیچ بهتر ز توحید نیست
بر ناگفتن و گفتن ایزد یک است
در مجمل التواریخ والقصص چنین آمده است؛«...محمود بن سبکتگن...به ری آمد با سپاه وروز دوشنبه تا سبع جمادی الاول سنه عشرن واربعمایه .ایشان را جمله قبض کرد و چندان خواسته از هر نوع به جای آمد که آن را حدو کرانه نبود و تفصیل آن در فتحنامه نوشته است که سلطان محمود به خلیفه القادر بالله فرستاد و بسیار دار ها بفرمود زدن و بزرگان دیلم را بر درخت کشیدند ...مقدار پنجاه خروار دفتر ...ایشان بیرون آورد و زیر درختهایی آویختگان بفرمود سوختن»
«مجمل التواریخ ولقصص ـچاپ بهار ـ ص ۳ ـ ۴ ـ ۴.۴ .برگرفته شده گزارش عقل سرخ، واصف باختری»
در مورد عقیدهٔ دینی حکیم طوس در چنین فضای خفقان وجود داشت طرز دید های مختلف وجود دارد.
پروفیسور محمود شیرانی با آعتماد به نسخهٔ های متداول شاهنامه ،با این استدلال که در دیباچهٔ منظوم ستایش حضرت علی با سه خلیفه دیگر در کنار آمده فردوسی را «زیدی» شمرده است»
«چهار مقاله، ترجمه عبدالحی حبیبی ،کابل ،۱۳۵۵،ص ۱۱۱ـ۱۸۳»
زیدی ها یکی از فرقه های شیعه اند آنان خلفای اول ودوم را قبول داشتند نه سوم را.
داکتر احمد دامغانی استدلال کرده است که چون فردوسی از حضرت علی «ع» به لفظ وحی به معنی «امام وخلیفه منصوص پس از پیغمبر»تعبیر کرده است ،بنابرین او شیعه دوازده امامی بوده است»
« فردوسی ـ محمد امین ریاحی ـ تهران ـطرح نو ـص ۲۳۳»
داکتر زریاب خویی نوشته است« فردوسی در مقدمهٔ شاهنامه نوعی جهانبینی عرضه کرده است که با عقاید مسلمانان اهل سنت وحدیث وحتی اشاعره ومعتزله سازگارنیست و داستان آفرینش آسمانها وزمین وانسان ،بدان گونه که در قرآن مجید واحادیث تفسیر کننده آمده است،در این مقدمه دیده نمی شود بر عکس این جهان بینی بیشتر با عقاید حکمای اسماعیلی مطابقت دارد که کتب حکمت اسماعیلی مانند ...و زادالمسافرین آمدهو اصل آن ماخوذ از افکار فلوطین ونو افلاطونیان است ،البته عقیدهٔ رسمی اکثریت مسلمانان آن عصر این نبوده پیروان آن در خراسان و ماورالنهر تحت تعقیب بودند و مبلغان در خفا به تبلیغ می پرداختند وبسیاری از آنها گرفتار شده به قتل رسیده اند.
بنابرین ،مقدمه مذکور پسند خاطر ناسخان وکاتبان شاهنامه نبوده است که بیشتر به دین رسمی زمان خود بوده اند . از این جهت در آن دست برده ،جای ابیات را تغیرداده ،ابیاتی بر آن افزوده وچه بسا ابیاتی هم از آن حذف کرده اند...»
« دکتر زریاب خویی ـ نگاهی تازه به مقدمه شاهنامه ،ایران نامه،سال دهم ،شمارهٔ یکم،زمستان ۱۳۷۰،ص ۱۴ـ۲۳».
خلاصه اینکه فردوسی در چنین اوضاع واحوال فکری به تهیه شاهنامه اشتغال داشت افکار فلسفی خودرا با آنکه تعبیری از دیدگاه های مختلف میشد زندگی حکیم را در خطر می انداخت با آنهم در لفافه ارایه میداشت به مانند؛
هر آنکس که اندیشه بد کند
به فرجام بد با تن کند
او به فاتالیزم به اندیشهٔ قضا وقدر زمانی اندیشهٔ حاکم در اروپا بود چنین اظهار نظر میکند؛
اگر داد گر باشی وپاکدین
ز هر کس نیابی به جز آفرین
اگر بد نشان باشی وبد کنش
ز چرخ بلند آیدست سر زنش
در جای دیگر میفرماید؛
از ایشان یکی بود فرزانه تر
بپرسید از او قضاوقدر
.....
جهاندار دانا وپروردگار
چنین آفرید اختر روزگار
چنین است رسم قضاو قدر
زبخشش نیابی بر کوشش گذر

گاهگاهی نیز فردوسی سر نوشت را گزیرناپذیر ،پتیاره ،بدخواه وستمگر می انگارد وبر آنست که بایدفرمان آن را بی چون وچرا پذیرفت ودر برابرش گردن نهاد؛
چنین بود تا بود و این تازه نیست
گزاف زمانه بر اندازه نیست
یکی را بر آرد به چرخ بلند
یکی راکند زرد وخوار ونژند
......................
به گیتی چه دارید چندین امید
نگر تا چه بد کرد با جم شید
به فرجام هم شد ز گیتی بدر
نماند او هم آن تاج وتخت وکمر
........................
« گروهی از پژوهشگران بر آنند که فردوسی این اندیشه های ویژه در بارهٔ بخت وسر نوشت را ز آموزشهای زروانی فرا گرفته است»
«گذارش عقل سرخ ـ واصف باختری ـ نشر میوند ـ۱۳۷۷ـص ص ۲۶ـ۲۷»
زروان که در پهلوی «زوردان» ودر فارسی «زروان» «به فتح ـ ز» به معنی «زمان» ،«زمانه» نام ایزدی است که از و با صفتهایی «بی کرانه» و«درنگ خدایی» یاد شده ومانند دیگر مینویان وآفریده گان اهورا مزدادر خور ستایش و شایستهٔ نیایش است.
در ضمیمهٔ یاداشتها اوستا چنین آمده ؛
در روزگار ساسانیان ،فرقهٔ در دین زردشتی وجود داشت بنام «زروانیه» «به فتح ـ زـم تشدید ـ ی»یاد شده است ودر مورد باور های این فرقه نوشته اند ؛که اینان اهورا مزدا واهریمن ،هر دو را از آفریده گان زروان میدانستند .و همچنان روایتی است زروان بزرگترین آفریدهٔ نور بوده واو را در چیزی شک پیدا شد واز آن شک «اهریمن» پدید آمد به موجب آن زروان بزرگ «نه هزارو نهصدو نود ونه »سال به نیایش ایستاد تا اورا پسری آید و چون آرزوی او نیآمد ،با خودش اندیشید که شاید این جهان هیچ باشد از همین توهم او اهریمن پدید آمد و هرمزد «به ضم ـ ه ـ وفتح ـ م » از عالم یقین بر خاست وهر دو در شکم مادر بودند.هرمزد نزدیک در بود ؛اما اهریمن به نیرنگ شکم مادر را درید و پیش از آن به بیرون شتافت و جهان را بگرفت.
فردوسی از زبان اندیشه وران زروانی چنین میگوید؛
یکی بد کند نیک پیش آیدش
جهان بنده وبخت خویش آیدش
جهان را زکردار بد شرم نیست
کسی را به نزدیکش آزرم نیست
بدو گفت رستم که با آسمان
نتابد بد اندیش و نیکو گمان
.................
در مورد جهات مختلف افکار فلسفی وعقیدتی فردوسی تجسس نماییم کار به درازا کشیده نوشته را دشوار میسازد عجالتا گذری به ویژه گی های دیگر شاهنامه وکار کردهای حکیم طوس میکنیم.
در مقدمه باسینغری می خوانیم « در آن مدت که فردوسی به گفتن شاهنامه مشغول بود هر داستان که به نظم آوردی شهرت میافت و نسخه های آن به اطراف می بردند ،چنانچه کسی نسخهٔ جنگ رستم واسفند یار پیش رستم ابن فخرالدوله دیلمی برد آنکس را پانصد دینار کرم فرمود وجهت فردوسی هزار دینار فرستاد»
«سر چشمه ها ـص ۲۹۲»
« هنگامیکه در سال ـ ۳۵۹ هجری ـقمری دقیقی سرایندهٔ هزار بیت گشتاسب نامه در رویدادی کشته شد ، فردوسی سی ونه تا چهل سال داشت و بی گمان تا آن زمان آزمونهای را در کار حماسه سرایی وساختار هنری بخشیدن به روایتهای پهلوانی دیرینه از سر گذرانده وبه احتمال زیاد نخستین نگارش برخی از داستانهارا به پایان رسانده بود.او با دریافت ویژه گیها وتنشها زمانه ،ضرورت تدوین بی درنگ حماسه ی ملی و احراز هویت قومی و فرهنگی و زبانی ایرانیان را به خوبی احساس میکرد وشایستگی وتوانایی لازم برای بدوش گرفتن بار امانتی چنین بزرگ و سنگین را در خود می دید ،از این رو کار ناتمام ماندهٔ شاعر پیشگام خودرا بدست گرفت و این راه دشوار وسنگلاخ را تا پایان پیمود وبار را به منزل رساند»« حماسه ی ملی ایران ـپژوهش ونگارش ؛جلیل دوستخواه ـچاپ یکم ۱۳۷۷ـص ۱۱۲ـ۱۱۳»
قبل از حکیم فردوسی در واقع دو تن به سراینده گی شاهنامه همت گذاشته اند؛« یکی مسعود مروزی ودیگری ابومنصور دقیقی، از شاعر نخستین در کتاب مطهر بن طاهر مقدسی ،بنام البدو التاریخ «زیرنام آفرینش تاریخ» که بوسیلهٔ دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی به فارسی ترجمه شده وانتشار یافته ،یادشده است .وی گوید؛ مردم ایران کتابی دارند منظوم ،بنام شاه نامه ،که آن را سخت عزیز می دارند ونسخه های آنرا به گرانبها ترین صورتی جلد میکنند وجلد کتاب را گوهر نشان می سازند و در حفظ آن می کوشند ،این کتاب را شاعری به نام مسعود مروزی به نظم آورده است ،سپس وی دو بیت از آغاز ویک بیت از پایان این شاه نامه را نقل کرده که در نقل آن نیز تحریف وتصحیف بسیار راه یافته وخواندن آنرا دشوار کرده است وواپسین بیت شاه نامهٔ مسعودی این است؛
سپری شد زمان خسر وانا
چو کام خویش راندند در جهانا
از این بیت بر می آید که شاه نامه مسعودی در بحر غیر بحر متقارب «بحر شاهنامه فردوسی» سروده شده است با آین حال وزنی که مسعودی انتخاب کرده نیز یکی از بحر های معروف ومطبوع شعر فارسی است که تمام دو بیتی های محلی «فهلویات» واز جمله دو بیتی های بابا طاهر که قدیم ترین نمونهٔ موجود این شعر هاست در این بحر سروده شده ونیز اکثر داستانهای عاشقانه واز جمله قدیم ترین آن ها ـویس ورامین وخسرو شیرین نظامی نیز به همین وزن است. نام عروض این بحر هزج مسدس مقصور «یا محذوف» است وخلاصه غربت ونا آشنایی وزن شعر موجب از میان رفتن این شاه نامه نبوده است ....»
« آفرین فردوسی ـ داکتر محمد جعفر محجوب ،تهران ،مروارید، ۱۳۷۸ـ ص ۶۲ـ۶۳»
به قول عدهٔ پژوهشگران مرگ دقیقی به نسبت تعصبات مذهبی ودینی بوده باشد به دلیل اینکه دقیقی به دستور نوح بن منصور سامانی سرودن شاهنامه را آغاز کرد گشتاسب نامه بود نخستین پادشاه آریایی دین زردشت را پزیرفت ومبلغ آن شد وبا کسانیکه دین زردشت را نمی پذیرفتن مخالفت کرد .
خلاصه اینکه فردوسی ،دقیقی بلخی را رهبر می خواند واورا در خواب دیده مشنود؛
از این باره من پیش گفتم سخن
اگر باز یابی بخیلی مکن
ز گشتاسب وارجاسب بیتی هزار
بگفتم سر آمد مرا روزکار
..................
گرفتم به گویند بر آفرین
که پیوند را راه داد اندرین
اگر چه نپیوست جز اندکی
ز بزم وزرزم از هزاران یکی
هم او بود گوینده را راهبر
که شاهی نشانید بر گه بر
در مورد تعداد اشعار دقیقی نیز نظریات متفاوت وجود دارد «شمارهٔ ابیات منظومه دقیقی در لباب الالباب عوفی بیست هزار در تاریخ گذیدهٔ حمدالله مستوفی سه هزار بیت ذکر شده است ،البته به نسخ چاپی آن دو کتاب اعتماد نمی توان کرد آن چه مسلم است بیش از هزار بیت به دست فردوسی نرسیده»
« فردوسی ـداکتر محمد امین ریاحی ـ ص۸۸»
عدهٔ را بر این عقیده است فردوسی قصدا اشعار دقیقی را شامل شاهنامه خود کرده است به علت اینکه در برابر متعصبین مذهبی مانند عنصری که محمود را حتی از برپا کردن جشن سده که رسم گبری زردشتی است مانع میشد.
تو مرد دینی واین رسم گبران است
روا نداری بر رسم گبران رفتن
جهانیان به رسوم و تهنیت گویند
تورا به رسم کیان تهنیت نگویم من
دسترسی فردوسی به کمک دوست مهربانش به شاهنامه ابو منصوری وتاریخ قدیم ، علاقمندی به شاهنامه سرایی ،تسلط بی حد وحصر زبان عربی که مایه های فرهنگ اصیل آریایی هارا در خطر قرار داده بود و خدمت به زبان فارسی احیاء دوبارهٔ زبان غنی بخشی آن مسوولیت را تاریخ در بربر حکیم خردمند قرار داد تا به ایجاد شاهنامه همت گماشت چنانچه در «سراسر شاهنامه طبق نسخ متداول ۷۰۶ کلمه عربی مجموعا«۸۹۳۸» بار بکار رفته است »
« شمارش دکتر محمد جعفر مین فر، به اساس فرهنگ شاهنامه ولف»