چکیده:
حق آموزش و پرورش از جمله حقوق ذاتی، طبیعی و بنیادی بشر بوده که همواره مورد تأکید و احترام اسناد بین المللی و قوانین داخلی اکثر کشورها است و تمام افراد بشر در برخورداری از این حق برابر و مساوی اند تا بدون تبعیض و امتیاز از این حق ارزشمند برخوردار شدند. تأثیر مهم آموزش به فعلیت رساندن استعداد ذاتی و بالقوه انسان بوده و پرورش باعث رشد و به کمال رساندن شخصیت افراد است و دولتها بر اساس تعهدات، قراردادهای اجتماعی و قوانین نافذه خود مکلف به زمینه سازی و فراهم سازی شرایط، امکانات و هزینههای برخورداری از این حق طبیعی اند.
مقدمه:
حق آموزش و پرورش را میتوان به عنوان طبیعی ترین و اساسی ترین حق افراد بشر تلقی کرد که پایه و مبنای برخورداری سایر حقوق و آزادیهای اساسی بشر است و تمام افراد بشر به گونه مساوی و بدون تبعیض از لحاظ جنس، رنگ، نژاد، ملیت، مذهب، دین و... از این حق برخورداراند و هدف پرورش رشد جسمی و روحی و هدف آموزش رشد فکری و ذهنی بشر است. که این هردو لازم و ملزوم همدیگر بوده و باهمدیگر پیوند ناگسستنی دارند.
نویسنده در روند تحقیق از روش توصیفی-تحلیلی استفاده کرده و با استناد به اسناد و قوانین داخلی جمهوری اسلامی افغانستان حق آموزش و پرورش را مورد بررسی قرار داده است.
ما در این تحقیق میکوشیم ابتدا به مفهوم آموزش و پرورش، سپس به بررسی حق، مبنا و برابری آموزش و پرورش در اسناد بین المللی و قوانین داخلی جمهوری اسلامی افغانستان بپردازیم:
مفهوم آموزش و پرورش:
واژه ای مرکب آموزش و پرورش در زبان فارسی دری، تاریخچه طولانی نداشته و احتمالاً با اولین ترجمههای که از متون غربی انجام شده، چنین واژهای مرکبی از کلمه Educationگرفته شده است، پرورش به فرایندی گفته میشود که یک جامعه به وسیله آن باورها، آرزشها، گرایشها، هنجارها، فرهنگ و زبان خود را انتقال و به امضا میرساند یا پرورش فرایندی است که هدف آن رشد جسمی و روحی افراد بشر است و باعث کمال و رشد شخصیت انسان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای پذیرفته شده جامعه شده و سعی دارد به استعدادهای افراد کمک کند. بعضی از دانشمندان در تعریف پرورش میگویند: پرورش فراهمکردن زمینهها و عوامل، به منظور شکوفاسازی و به فعلیترسانی استعدادهای بالقوه انسانی و کمک به حرکت تکاملی به سوی هدف مطلوب، منطبق بر اصول معین و برنامه منظم و سنجیده است.» و در مورد آموزش میتوان اینگونه یک تعریف ارائه کرد «آموزش به انتقال دانش و معلومات نظری یا ذهنی گفته میشود که انسان را از نگاه ذهنی و عقلی شکوفا میسازد.»
بنابراین، میتوان از تعاریف ارائهشده اینگونه نتیجه گرفت که آموزش، ذهن و عقل انسان را شکوفا میسازد و پرورش شخصیت و معنویت انسان را و این هردو لازم و ملزوم همدیگراند و همانند جسم و روح در بدن یا دوبال یک پرندهاند.
حق آموزش و پرورش
انسان به عنوان موجود متفکر و اندیشمند برای اینکه بتواند در اجتماع زندگی کند باید از حق آموزش و پرورش خود برخوردار شود. چون شکلگیری و گسترش آموزش و نظامهای آموزشی در جوامع انسانی ناشی از مقتضیایات و مطالبات فردی، فطری و طبیعی افراد جامعه است؛ زیرا اصولاً هرفردی از بشر ذاتاً میل به آگاهی و دانایی دارد، هم این حق برخاسته از نیازها و ضروریتهای زندگی مدنی و اجتماعی انسان است و هدف اصلی آموزش و پرورش از جهت فردی شکوفاکردن شخصیت و استعدادهای افراد بشر است و از جهت جمعی یا اجتماعی آن عبارت از ایجاد روحیه تفاهم، همپذیری، همگرایی، مدارا و دوستی اقوام و ملتهاست.
اما به دلیل پراهمیتبودن و پیچیدهبودن محتوا و برنامهها و سنگینبودن امکانات و هزینههای آموزشی و پرورشی، امروزه معمولاً سازمانهای سیاسی جامعه به نام دولت یا حکومت، در یک تعهد بزرگ و کلان اجتماعی، مسؤولیت ساماندهی، انسجام، برنامهریزی و اجرای آن را به عهده میگیرد. به عبارت دیگر، تعهد و نقش دولت و حکومت در اجرا و اعمال پروسه آموزش و پرورش، نقش ایجابی و اثباتی است؛ چون که اساساً حقوق اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی در تقسیمبندی و نسلبندی مباحث حقوق بشری به طور عام و حق آموزش و پرورش به طور خاص دخالت و نقشآفرینی مثبت دولت را میطلبد.
بنابراین، دولتها بر اساس پیمان و تعهدات اجتماعی وظیفه دارند که علاوهبر فراهمسازی زمینهها، هزینهها و امکانات آموزشی و پرورشی، برای همه فراگیران و داوطلبان آموزش و پرورش بدون درنظرداشت به جنسیت، نژاد، قومیت، زبان و مذهب، یا موانع، چالشها، تهدیدهایی که این نهاد ارزشمند اجتماعی را تهدید میکند و جریان انتقال دانشها، مهارتها، گرایشها، باورها و ارزشها و هنجارهای اجتماعی را متوقف میسازد، به مقابله بر خیزد و از این حق مشروع و قانونی اتباع خود دفاع کند و از سوی دیگر شهروندان نیز حق دارند که بر اساس تعهدات و وعدههایی که دولتها برایشان دادهاند از حق خودشان به عنوان یک حق طبیعی و فطری، فردی و اجتماعی استفاده کرده و حق خود را مطالبه کنند.
مبنای حق آموزش و پرورش
حق آموزش و پرورش به مثابه یک حق اساسی، بنیادی و کلیدی قبل از آنکه بر خاسته از نیازها و ضرورتهای زندگی مدنی و اجتماعی باشد، دارای ریشه قراردادی، وضعی، عرفی و عقلایی بوده، و برخاسته از عمق وجود انسان و دارای ریشه و مبنای الهی، تکوینی، طبیعی و فطری است. به عبارت دیگر میتوان گفت که قدرت و توانایی یادگیری و آموزش در نهاد و وجود انسان بر اساس یک تدبیر حکیمانه از سوی خالق هستی در هرفرد انسان نهادهشده و انسانها ذاتاً میل به فراگیری و یادگیری آموزش و پرورش دارند.
که این توانایی و قابلیت منحصر به فرد انسانی در زندگی اجتماعی و سیاسیاش است، و به مثابه مدرک و سندی در دست صاحبان آن است تا بتواند براساس آن از سایر حقوق و آزادیهای اساسی خود چون؛ حق رای، حق آزادی، حق تفکر و اندیشه، حق آزادی بیان و دیگر لوازم آن را، در مواجهه با حاکمان و زمامداران مطالبه کنند.
برابری در آموزش و پرورش
همه انسانها حق بهرهمندی یکسان و برابر از امکانات آموزشی را دارایند، و نمیتوان هیچانسانی را از این حق محروم کرد، از نظر اسلام نیز این حق به رسمیت شناخته شده و در برخی موارد به تحصیل آن تکلیف نیز شده است، آیات و روایاتی که برفضیلت علم و اکتساب آن تأکید میکند، و مسلمانان را به تلاش در راه کسب آن تشویق میکند، دلالت بر این امر دارد.
در اسناد بینالمللی نیز به این اصل اشاره شده است، ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشر در این مورد اینگونه صراحت دارد: «1- هرکس حق دارد که از آموزش و پرورش بهرهمند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد. آموزش ابتدایی اجباری است. آموزش حرفهای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل، به روی همه باز باشد، همه، بنا به استعداد خود بتواند از آن بهرهمند شوند. 2- آموزش و پرورش باید طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هرکس را به حد کامل رشد برساند و احترام به حقوق و آزادیهای بشر را تقویت کند، آموزش و پرورش باید به حسن تفاهم، گذشت و احترام به عقاید مختلف و دوستی بین تمام ملل، جمعیتهای نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیتهای ملل متحد را در راه حفظ صلح تسهیل کند. 3- پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.»
در بند 1 ماده 13 میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آمده است: «کشورهای طرف این میثاق حق هرکس را به آموزش و پرورش به رسمیت میشناسد کشورهای مذبور موافقت دارند که هدف آموزش و پرورش باید نموی کامل شخصیت انسانی و احساس حیثیت آن و تقویت احترام حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد، علاوهبر این کشورهای طرف این میثاق موافقت دارند که آموزش و پرورش باید کلیه افراد را برای ایفای نقش سودمند در یک جامعه آزاد آماده سازد و موجبات تفاهم و تساهل و دوستی بین کلیه ملل و کلیه گروههای نژادی، قومی یا مذهبی را فراهم آورد و توسعه فعالیتهای سازمان ملل متحد را به منظور حفظ صلح تشویق کند.» در بند دوم این ماده به اجباری و رایگان بودن آموزش و پرورش ابتدایی، و آموزش عالی بر اساس شایستگی و تساوی، و به بهبودی شرایط مادی معلمان اشاره شده است. و در بند سوم همین ماده به آزادی والدین در مورد انتخاب مدرسه برای کودکانشان اشاره شده است.
در ماده 43 قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان در این مورد اینگونه حکم شده است: «تعلیم حق تمام اتباع افغانستان است که تا درجه لیسانس در مؤسسات تعلیمی دولتی به صورت رایگان از طرف دولت تأمین شود. دولت مکلف است به منظور تعمیم متوازن معارف در تمام افغانستان، تأمین تعلیمات متوسطه اجباری، پروگرام مؤثر طرح و تطبیق نماید و زمینه تدریس زبانهای مادری را در مناطقی که به آنها تکلم میکنند فراهم کند.» در ماده 45 قانون اساسی آمده است: «دولت نصاب واحد تعليمی را برمبنای احکام دين مقدس اسلام و فرهنگ ملی و مطابق با اصول علمی، طرح و تطبيق میکند و نصاب مضامين دينی مکاتب را، برمبنای مذاهب اسلامی موجود در افغانستان، تدوين مینمايد.»
ماده 46 بیان میدارد «تأسيس و اداره مؤسسات تعليمات عالی، عمومی و اختصاصی وظيفه دولت است.»
اتباع افغانستان میتوانند به اجازه دولت به تأسيس مؤسسات تعليمات عالی، عمومی، اختصاصی و سوادآموزی اقدام کنند.
دولت میتواند تأسيس مؤسسات تعليمات عالی، عمومی و اختصاصی را به اشخاص خارجی نيز مطابق به احکام قانون اجازه دهد.
شرايط شمول در مؤسسات تعليمات عالی دولتی و ساير امور مربوط به آن، توسط قانون تنظيم میگردد.
در مادهی 47 قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان نیز در مورد مکلفیت دولت در عرصه آموزش و پرورش اینگونه آمده است: «دولت برای پيشرفت علم، فرهنگ، ادب و هنر پروگرامهای مؤثر طرح میکند.
دولت حقوق مؤلف، مخترع و کاشف را تضمين مینمايد و تحقيقات علمی را در تمام عرصهها تشويق و حمايت میکند و استفاده موثر از نتايج آن را، مطابق به احکام قانون، تعميم میبخشد.»
بنابراین، میتوان از مواد فوق اینگونه نتیجه گرفت که تعلیم از جمله حقوق فردی و اجتماعی افراد بشر است و دولتها مکلف به ارائه راهکارهای مؤثر جهت رشد آموزش و پرورش برای اتباع خوداند، که تا درجه ابتدایی یا لیسانس را به صورت رایگان و اجباری برای تمام اتباع خود بدون تبعیض و به قسم برابر فراهم سازد، چون هدف اصلی از بهرمندی افراد از آموزش و پرورش در نظام بینالمللی و داخلی، ارتقأ شخصیت انسان و ایجاد معرفت برای توسعه صلح و دوستی بین تمام مللها و افراد جوامع مختلف و شناسایی حقوق و آزادیهای اساسی بشر است.
نتیجه گیری
از آن چه گفته شد، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که آموزش و پرورش به عنوان یک حق طبیعی، فطری، و ذاتی انسانی ضمن آن که به لحاظ فردی، عالیترین تجربه معنوی بشری محسوب میشود. دارای نقش و تأثیر بیبدیل در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز است و باعث رشد شخصیت و به کمال رسیدن انسان بوده و استعدادهای بالقوه انسان را به سوی یک هدف مشخص به فعلیت میرساند، و یک اصل قبول شده و مورد احترام در تمام ادیان، اسناد بینالمللی و قوانین داخلی اکثر کشورهاست. در اسناد بینالمللی و قوانین داخلی اکثر کشورها به برخورداری تمام اتباع و شهروندان از حق آموزش و پرورش به گونه مساوی و برابر تأکید شده است. بنابراین، دولتها و حکومتهای مردمی و ملی بر اساس تعهدات، قرارداد اجتماعی و قوانین نافذه کشور خود موظف و مکلف به زمینهسازی و تمویل هزینههای فراگیری آموزش و پرورش برای تمام اتباع و شهروندان علاقمند و داوطلب علم و دانش بدون در نظرداشت تبعیض و تمایز از لحاظ جنسیتی، مذهبی، دینی، نژادی و... در تمام سطوح است؛ تا زمینه یادگیری و فراگیری آموزش و پرورش را فراهم آورد.
بروز شده : 30 جون 2015 - 8 سرطان 1394
محمد ظهیر شعبان
منبغ: ارمانشهر
منابع:
1- دانش، سرور، حقوق اساسی افغانستان، ج اول، کابل: انتشارات موسسه تحصیلات عالی ابن سینا، زمستان1389 ه.ش.
2- قاری سید فاطمی، محمد، حقوق بشر در جهان معاصر، جلد2، جستارهای تحلیلی از حقها و آزادیها،چ دوم، ویرایش اول، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای حقوقی شهر دانش، 1389.
3- قاضی شریعتپناهی، ابوالفضل، بایستههای حقوق اساسی، ج سیوششم، تهران: نشر میزان، پایز
4- هاشمی، سیدمحمد، حقوق بشر و آزادیهای اساسی، ج دوم، تهران: نشر میزان، بهار1391 ه.ش.