نویسنده: داوود مرادیان/ برگردان: جواد زاولستانی/ منبع: الجزیره
برگرفته از صفحه روزنامه اطلاعات روز
حکومت افغانستان در سراشیبی سقوط قرار دارد- آیا میشود کاری کرد تا از سقوط جلوگیری شود
از آغاز ۲۳ماه جون (۲سرطان) تمام نهادهای عمدهی دولت افغانستان مشروعیتش را بر اساس قانون اساسی از دست میدهد. دورهی قانونی پارلمان افغانستان به تاریخ ۱سرطان پایان مییابد. اما به خاطر ناکامی دولت افغانستان در برگزاری انتخابات در ماه اپریل گذشته (ماه ثور)، پارلمان جدیدی وجود ندارد که جاگزین پارلمان کنونی شود. بخش اجرایی دولت که توسط حکومت وحدت ملی رهبری میشود، نیز مبنای قانونی ندارد. این حکومت جدید برآمده از یک سازش سیاسی است نه یک روند رسمی انتخاباتی .
دادگاه عالی، دادستانی کل و کمیسیون نظارت از تطبیق قانون اساسی همه اکنون توسط سرپرستها اداره میشوند. بحران رعایت قانون اساسی این کشور در زمانی فراگرفته که حملههای بهاری طالبان در سراسر کشور تهدیدهای جدی امنیتی را خلق کردهاند. برعلاوهی تمام این بنیادهای پیشاپیش لرزان، رکود اقتصادی رو به وخامت این کشور، بحرانهای قانون اساسی، سیاسی و امنیتی را هر روز بدتر میسازد .
در کنار اینها، مناسبات خارجی افغانستان در حال بیرون شدن از حالت توافقی و اجماعی و تبدیل شدن به مناسبات جهتدار و قطبی قرار دارد. اکنون ایران، روسیه، هند، کشورهای آسیای میانه و حتا چین فکر میکنند که کابل یک شریک باثبات و قابلاعتماد نیست .
ایالات متحده خونسرد است و دیگر حامد کرزی که با تأمل و حسابشده گام برمیداشت و گاهی بر آنان خشمگین میشد، رهبری دولت را در دست ندارد. این در حالیست که بریتانیا، عربستان سعودی و پاکستان به خاطر موفقیت سیاسی فرد دلخواه شان، اشرف غنی، کف میزنند .
در این میان، رییس اجرائیه، عبدالله عبدالله، فقط از تجمل و نمایش دفترش راضی به نظر میرسد .
چالشهای متعدد فروریزی نظم سیاسی افغانستان که موجی از چالشهای اقتصادی، محیطزیستی و امنیتی بر آن افزوده شده، برای بسیاریها در این کشور هراس فزایندهای خلق کرده است. بیثباتی کنونی ریشه در معاملههای نخبگان سیاسی افغانستان در پشت درهای بسته و بازیگران خارجی دارد که خواست مردم افغانستان را هیچ در نظر نمیگیرند. رییس جمهور پیشین، حامد کرزی، با مهارت تمام روند انتخاباتی را دستکاری کرد و انتخابات ۲۰۱۴افغانستان سر انجام تبدیل به ستیزهای میان یک آرمان دموکراتیک و امتیازطلبی و ترجیحدهی قومی شد .
باوجود حضور گسترده و دلیرانهی مردم افغانستان، امتیاز و برتریطلبی قومی صحنه را تاریک کرد. در عقب چنین صحنهای اهداف جیواستراتژیک پاکستان، کشورهای عربی خلیج، بریتانیا و ایالات متحده قرار داشت. بهرهی این سناریو به غنی میرسید .
با آنکه منافع بریتانیا و ایالات متحده دقیقا با هم همنوا نیستند، به نظر میرسد که بریتانیا در رابطه به مسایل افغانستان تبدیل به یک کارشناس منطقهای شده است. از نگاه بریتانیاییها، برخی از عوامل در صحنهی بزرگتر منازعهی افغانستان نقش دارند. این عوامل شامل حضور در حال کاهش پاکستان در افغانستان، بیرون ماندن طالبان از قدرت و نزاع توازن قدرت بین گروههای قومی و قبیلهای افغانستان میگردد .
با توجه به این ارزیابی، قبیلهی غلزی پشتون که طرفدار غنی هستند، به مثابه قبیلهای نگریسته میشود که به احتمال میتواند کشور را باثبات سازد. آنان هم طرفدار گفتوگوی علنی با مقامهای پاکستانیاند و هم طرفدار گفتوگو با رهبری طالبان در افغانستان. این نگاه به قبیلهی غلزی به مثابه عامل باثبات سازنده در کشوری پر هرج و مرج، دلیل حمایت قویای بریتانیا از غنیست. غنی یک پشتون غلزی است در حالیکه کرزی یک پشتون درانی است.
جلوگیری از به هم خوردن نظم سیاسی افغانستان، فقط زمانی ممکن است که بتوانیم نواقص شخصیتی غنی، انتخاب سیاستگذاریها، مهارتهای سیاسی و روند به افزایش منزوی شدن داکتر عبدالله، رییس اجرائیهی حکومت وحدت ملی را شناسایی کنیم .
غنی آشکارا، قومی و قبیلهای عمل میکند و شکست اصلی او در ایجاد یک فرایند دموکراتیک، با تکرار اشتباهاتش مانند رویکرد خام او با پاکستان و مبارزهی گزینشی با فساد، و نزاع رو به افزایش او با حامد کرزی و رهبران پیشین مجاهدین، و نگاه او به کشور به مثابه املاک شخصیاش، او را بیشتر در نزد مردم منفور ساخته است.
بدون توجه به اینکه مشکلات همچنان پا بر جااند، افغانستان به شدت با فقر دست و پنجه نرم میکند، از نهادهای ضعیف و نهادینهنشده دولتی رنج می برد. ترس از جنگ قریب الوقوع و نیز جنبش ایدیولوژیک تروریستی با کمک مافیای مواد مخدر و فساد اداری فراگیر، هر روز عمیقتر و گستردهتر میشود. چالشهایی به این گستردگی و پچیدگی، ممکن نیست که به سادگی توسط یک فرد سریعا رفع گردد و التیام یابد .
فرایند فراگیر سیاسی برای پیشرفت، اولویت اصلی غنی این است که او باید در پی جبران خطاهایش باشد و با طرح ابتکارهای جدی برای اصلاح نظام انتخاباتی و به کارگیری یک فرایند سیاسی فراگیر به خصوص در میان گروهای اجتماعی ناراضی، باید حمایت مردم را جلب کند. در عرصهی سیاسی، نیز، غنی باید خطرهای ناشی از قطب بندی منطقهای، اهداف جیواستراتژیک مغرضانهی پاکستان را شناسایی کند.
برقراری روابط حسنه با پاکستان پایان یک روند طولانی گفتوگوهای جدی و ساختارمند بین دو کشور را رقم خواهد زد که هدف آن باید فایق آمدن بر ضعفهای ساختاری افغانستان باشد و جلو اهداف توسعهطلبانه و فرصتطلبانهی پاکستان را بگیرد .
گزینهی دیگر به جای سقوط قریبالوقوع حکومت، با پشتکار و جدیت باید توسط کسانی در پیش گرفته شود که در یک افغانستان باثبات نقش بهتری میتوانند داشته باشند. خوشبختانه، در عقب هدف مستحکم و محفوظ نگهداشتن ثبات سیاسی افغانستان، متحدان و سرمایههای زیادی در داخل افغانستان وجود دارند. با وجود نارضایتیهای عمیق از از حکومت کنونی، مردم افغانستان از نظم سیاسی پساطالبان به شکل گستردهای حمایت میکنند .
حتا در زمانی که با چالشهای عظیمی مواجهاند، نیروهای امنیتی ملی افغانستان ثابت کردهاند که مقاوم، کارآمد و توانمند هستند. عناصری در درون ساختار دولتی و فضای سیاسی آن، مانند رسانهها و جامعهی مدنی، به پختگی قابل توجهی رسیدهاند. شریکان جهانی و منطقهای کافی برای یک افغانستان قوی از نگاه سیاسی و اقتصادی وجود دارند و این حمایتکنندگان اجازه نخواهند داد که نظم در کابل از هم بپاشد .
شیوهی بهتر برای جلوگیری از سقوط رژیم در افغانستان تغییر رفتار رژیم است؛ در غیر آن، خود رژیم باید تغییر کند. در مقایسه با سرنگونی کل نظام حکومت کنونی، ایجاد یک حکومت موقت شرّ کمتری در پی خواهد داشت. تغییر رهبری بالارتبهی حکومتی باید شبیه تغییر رهبری در میان سهامداران یک شرکت بزرگ صورت گیرد و این تحول، از تغییرات پر هرجومرجی انقلابی بهتر است .
بدبختانه، با وجود رهبری کنونی دولت و نهادهای دولتی، حکومت مؤقت اساس قانونی نخواهد داشت. اما این حکومت موقت احتمالی، کمتر از رژیم کنونی تنفرآمیز، منزوی و تفرقهانگیز خواهد بود. یگانه وظیفهی حکومت موقت این باشد که با برگزاری انتخابات سراسری مشروعیت را به نظام بازگرداند و حکومت را در مسیر قانون اساسی هدایت کند .
سرپیچی نخبگان افغانستان از تسلیم شدن به سیاست دموکراتیک و سرپیچی کردن قدرتهای خارجی از احترام به حاکمیت افغانستان، هردو، سبب تقویهی بحران افغانستان خواهند شد. فقط پس از رفع این چالشهاست که ما قادر خواهیم شد چراغ سبز را در انتهای تونل ببینیم .
- See more at: http://openasia.org/item/14301#sthash.yyysiMAT.dpuf