افغان موج   

از پوهندوی شیما غفوری
این مقاله در نظر سنجی که در پورتال افغان-جرمن در ارتباط با مقالۀ خانم صالحه وهاب واصل به راه انداخته شده بود، تحریر گردیده است. و اینک میخواهم آنرا تقدیم خوانندۀ این صفحه نیز نمایم، امیدوارم این راه و روش در ارتباط با حل مسئلۀ زن در کشور مورد تائید هموطنان قرار بگیرد.
«من نوشته خواهر ما صالحه جان را خیلی عالی و مفید یافته و به حیث یک ضرورت عینی جامعۀ افغانی ارزیابی می نمایم. زیرا ایشان از روی آیات قرآن با کمال فصاحت کلام ثابت نمودند که موارد تحت بحث قانون، ضد اسلام و مخالف آیات پاک قرآنی نبوده، بلکه در همگونی با آن میباشد.

در ارتباط با مسئلۀ زن در افغانستان این موضوع را بسیار مهم میدانم که آواز دادخواهی زنان در کشور از جانب زنانی که خود هم به دین اسلام اعتقاد و آشنایی دارند، باید بیشتر از پیش بلند گردد و در مقابل بیدادگری ها به استناد آیات الهی و احادیث نبوی پاسخ دندان شکن بدهند تا زنان عادی کشور ما پیکار به خاطر آزادی زن را مشخصۀ خاصِ زنان با علم ولی به اصطلاح زنان "بدون اعتقاد به دین" ندانسته، بلکه کار زنان هوشیار، با تعلیم و در عین حال خداشناس نیز بدانند تا در چوکات محیط خویش جرأت نموده و بر ضد ستم ایستادگی نمایند. باید مردم ما بدانند که استبداد بی حد و حصری که بنام دین و مذهب بالای زنان افغانستان اجرا میگردد در هیچ کشور اسلامی مانندی ندارد و مغایر اوامر اسلامی میباشد. زنان مسلمان کشور ما باید اطمینان پیدا نمایند که اگر بخاطر حقوق حقۀ انسانی خویش به پا بر خیزند، از دایرۀ اسلام خارج نمیگردند. برخلاف آنها باید درک کنند که تنها ظالم در نزد ایزد متعال گنهکار نیست، بلکه آنهایی که ظلم را بر خود روا میدارند و بر ضد آن مبارزه نمیکنند، هم شامل گناه میشوند.
برای اصلاح جامعه و بهبود وضع زندگی زنان کشور تنها روشنگری و فعالیت قشر روشنفکر کافی نمیباشد. بلکه علاوه بر تعلیم وتربیۀ عمومی و رایگان، لازم است تا قوانینی در این راستا توشیح و توسط ارگانهای زیربط در عمل تطبیق گردند.

فراتر از آن خیلی ضروری میدانم تا اکثریت افغان ها ضرورت اصلاح جامعه را در تنگناه های مختلف زندگی، خود احساس نمایند. که این موضوع خوشبختانه در مورد وضع زنان افغانستان به مشاهده میرسد اگر چه هنوز هم همه گانی نشده است. برای رسیدن به این هدف که مردم در سراسر کشور ضرورت تغییر در وضع و موقف زن را احساس نمایند، لازم است تا روشنگری زنان و مردان کشور آنچنانی صورت گیرد، که برای شان بدیلی (الترناتیفی) داده شود که مخالف اعتقادات دینی شان نباشد. چون مشکل دین در افغانستان همان سنتی بودن آن است که معمولاً مردان جامعه در طول تأریخ آنرا به نفع خویش تعبیر و تفسیر نموده اند، و از نسلی به نسلی رسیده است. لهذا کار هایی چون مقالۀ محترمه صالحه برای روشنگری بسیار مفید و به جا میباشد. اگر روشنفکران از حوصلۀ کافی برخوردار باشند و به درستی نظریات خویش، خود عقیده مند باشند، لازم نیست که عقیدۀ شخصی خودرا بالای زن و یا مردی که در شرایط عقب مانده و جنگ زده ای افغانستان زیست می نمایند، و یا در مهاجرت زندگی می نمایند، تحمیل نموده و پرابلم را از قشر بیرونی آن حل نمایند، بل لازم است تا پرابلم را از درون دیده و یکجا با اشخاصی که با آن پرابلم مواجه اند، با بردباری و در چوکات منطق خود آنها بررسی نموده و راۀ بیرون رفت آن را پیدا نمایند.
اگر قرار باشد که با این مودل پیش برویم، در انصورت روشنفکران می توانند فقط هنگامی چانس مداخله در حل مشکل خانوادگی و اجتماعی افراد جامعه را پیدا نمایند که این مداخلۀ نیک اندیشانه مشکل بزرگترو غیر قابل تحمل را برای زنان ایجاد نکرده و بخصوص به موضوعات عقیدتی شان خللی را وارد ننماید. اینموضوع در هر جامعه چنین است و تنها به جامعۀ افغانی مختص نمی گردد. این کار اگرچه بسیار وقت بگیر بوده و حوصله مندی زیادی را نیازمند است، ولی به نظر من بدون تعمیل آن نمیشود به هدف رسید.
پیشگامان جنبش زنان باید شرایط جامعه و سرعت گام های مردم را به جانب پیشرفت تشخیص داده و کوشش نمایند تا با حرکت به سمت جلو جامعۀ خویش را با خود گرفته و یکجا با آن حرکت نمایند. یک روشنفکر باید نیروی محرکه باشد، نه خود حرکت. وی باید دست افتاده ای را در راه گرفته و اورا قدم به قدم کمک نماید تا بالاخره به پای خویش بایستد وخودش به نوبۀ خود دست گیر دیگری شود، نه اینکه با سرعت در جادۀ روشنفکری چنان بدود که کسی به پایش نرسد. به نظر من ده قدم به پیش با اکثریت جامعه بهتر از صد قدمِ پیشاهنگان بدون مردم است. زیرا در صورت دوم رابطه بین اکثریت جامعه و پشگامان جنبش زنان از هم گسیخته و هردو طرف منزوی و بیکس میگردد. برای اینکه اکثریت جامعه را با خویش داشت، به نظر من باید نه از طریق ترد دین(چنانیکه بعضی از دوستان در مباحثات و نوشته ها مطرح میکنند) بلکه از طریق شناخت دین به پیش رفت.

از این رو سرعت دویدن درجادۀ پیشرفت زنان باید تا اندازه ای باشد که بتوان زنان وطن راچنان کمک نمودکه خوداز آنچه به بهانۀ دین برآنها تحمیل میگردد، فاصله بگیرند. اگر روشنفکران حالت ذهنی و فکری زنان عادی کشور را درک ننمایند، پس چسان باید از زنان بیسواد و کم سواد توقع آنرا داشت که نظریات و عقاید روشنفکران را درک نموده و آنرا عملی نمایند.
باید تذکر داد که تعداد زیادی از زنان افغان حتی در غرب زیر جبر و ستم شوهران شان قرار دارند. نه تنها آنانی که به اسلام عقیده مند اند، بلکه آنهایی هم که پابند آن نیستند. از اینرو در تعریف کردن روشنگری و روشنفکری باید محتاط بود.
من حضور خانم صالحه وهاب واصل را به حیث شاعرۀ با احساس، معتقد به اسلام و در عین حال زن روشن اندیش و جهان دیده در این عرصه به فال نیک میگیرم. امیدوارم تا بیشتر از این در زمینه تحقیقات نموده و زنان افغان را از دید زنانه اش با حربۀ دین در مقابل خشونت و تظلم در راستای ترقی فردی واجتماعی مجهز گرداند.»
لینک مقالۀ خانم صالحه وهاب واصل چنین است:
http://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/wasel__sw_qanoone_mane_khoshoonat.pdf