افغان موج   
FacebookTwitterDiggDeliciousGoogle BookmarksRedditLinkedinRSS Feed

درسایت سپده دم نشرشده

سنگ وآهن را مزن برهم گزاف

گه زروی نقل و گه از روی لاف

زآنکه تاریک است و هرسو پنبه زار

در میان پنبه چون باشد شرار

" مولوی*

         "رها در باد" نام کتاب زفت و کلفتی است، دارای (27) فصل، (784) برگه، تألیف خانم ثریا بها، چاپ نخست سال 2012 ترسایی – 1391 خورشیدی که از سوی بنگاه نشراتی "شرکت کتاب" در ایالات متحده ی امریکا، در کاغذ شکری رنگ (اخباری) به چاپ رسیده است.

         کتاب را محترم محمد کاظم کاظمی، ویرایش و صفحه آرایی نموده که در برگه های پایانی (765-784) تصویر ها و اسناد جا گرفته اند.

         مؤلف، موضوع کتاب را : "خود زیست نامه در متن نیم رخ انکشافات تاریخی، سیاسی ربع اخیر قرن (20) افغانستان ، به معرفی گذاشته است.

         به روی جلد کتاب، تابلوی آبی رنگ سلسله کوه های سربه فلک کشیده ی هندوکش، زیبایی بخشیده و در جایی یک رأس اسپ تیز گام دیده می شود. در عقب جلد کتاب، علاوه بر تصویر مؤلف، بیوگرافی وی نیز درج است.

         در دیباچه می خوانیم که مؤلف "موج های سرکش دریا را دیده که به هنگام توفان درهم می شکنند"، اما نمی انگارد که ملیون ها و شاید ملیاردها انسان دیگر نیز " موج های سرکش دریا" ، "آب خیزی و طوفان های آبی اقیانوس ها" و "غریو آبشاران" را دیده اند و در لحظه های خوشی یا غم، از تماشای منظره ی به هم خوردن آب ها در پیچ و خم موج ها، در ذهن خود برداشت های خاطره انگیز و یا غم آلود را دارند که می شود با ریختن آنها بر صفحه ی کاغذ، قفل راز های زندگی را بگشایند و در پرتو بیان واقعیت ها ، وجدان های چرکین و خواب برده و بی صیقل را از خواب زنبوری بیدار کنند و صیقل دهند.

 

"بی فسان ابر تیره صیقل وار

زنگ تیغ از مجره بزداید"

(مسعود سعد)

         اما در این تنگنای پیکار حق بر باطل و در این میدان نبرد واقعیت گرایان با باطل گرایان، شیخ اجل، از موجودیت یک دشواری، هوشدار می دهد:

(( آهنی را که موریانه بخورد

نتوان برد از او بصیقل زنگ))

"سعدی"

         "تردید از نوشتن فریاد درونی " ، " در پیوند با دنیای بیرونی " مؤلف را " به جدال سختی کشانیده بود"، ناگهان " زمان در خاموشی ژرف ، فریاد کشید" و " انبوهی از احساس ها، در یافت ها و خاطره ها" که در "نهانخانه " دلش زندانی بودند ، "نشانه ای به رهایی" جستند که نتیجه ی آن آفرینش یک متاع بی ارزش و فاقد وجاهت ادبی ، تاریخی ، علمی، اجتماعی و فرهنگی می باشد. زیرا در طلسم "رها در باد"، دسته ی کاتبان، فن طلسمات را نه به مقصد شریف و انسانی بکار گرفته اند؛ بلکه هدف غایله آفرینی بوده است و تحقیر، توهین و دشنام زدن به دیگران و تعرض و تجاوز به شخصیت و حریم فامیلی افراد مشخص – نه بر پایه واقعیت ها؛ بلکه با سرهم بندی دروغ های شاخدار، صحنه سازی های هستریک، افترا و بهتان گفتن ها ، ترفند تراشی ها، فحاشی و ناسزاگویی ها، خود بزرگ بینی و خود ستایی ها، بد اندیشی و بد بینی ها، حسد ورزی و رشک و ژاژ خایی ها،کینه توزی ها، فریب و نیرنگ ها، کژی و ناراستی ها ....

       در این جا دیده میشود که چگونه اعضای "سازمان باده گساران هوسباز افغانستان" با به حراج گذاشتن خردمندی، خود آگاهی؛ وجدان آدمی و گوهر انسانیت به پای دروغگویی و شیطان صفتی و سالوس منشی، به پرتگاه ضلالت و سرنگونی گام نهاده و یکسره در لجنزار نابودی سقوط نموده اند که رهایی و نجات از این منجلاب و تهلکه: خواب است و خیالست و محال است و جنون!

 

(( اگر تخت یابی اگر تاج و گنج

وگر چند پوینده باشی به رنج

سر انجام جای تو خاک است و خشت

بجز تخم نیکی نبایدت کشت ...

مبادا که گستاخ باشی به دهر

که از پاد زهرش فزون است زهر

سرای سپنج است بسر راه رو

تو گردی کهن دگر آید به نو

یکی اندر آید دگر بگذرد

زمانی به منزل چمد گر چرد ...))

(فردوسی)

       چون موضوع کتاب "رها در باد" ، "خود زیست نامه" است و محتوای آن گرداب وار ، به دور و بر محور یک شخص می چرخد که دنیای بیرونی و عالم درونیش را عقده مندی و عقده گشایی، ناراحتی های روانی و فکری، رنج های شدید و درونی ناشی از عدم ارضاء امیا ل سرکوفته و نرسیدن به آرزوهای سرگردان و نکشیدن کام دل از دلباختگی ها، تشکیل می دهد؛ بنابر آن تهی از اصالت و ویژه گی های زیبایی شناسانه و امتیازات هنری می باشد و نمی توان آن را بمثابه ی یکی از انواع مهم ادبی (حماسه، نمایش، غنا، داستان بلند، داستان کوتاه، چکامه) به نقد گرفت.

         در کتاب، زندگی پر ماجرای مؤلف در مقاطع زمانی مختلف، با قاطی شدن پیش آمد های خوب و بد با رفتار، کردار ، کنش و واکنش شخصیت های متعدد، شکل گرفته؛ وقوع اتفاق های مافوق طبیعی، اجرای اعمال خارق العاده بر سبیل حکایت های افسانه یی، سبب گردیده که با کاربرد نیروی فزیکی – عقلی و حسی خویش و با در پیشگیری حرکت های قهرمان گونه (!) از درون حوادث، از اوج بحران ها و از میان کشمکش ها، زنده و سلامت رهایی یابد. حوادث در زمان و مکانی رخ داده اند که می شود در باره ی چگونگی نجات یافتن از انها، از اعمال محیرالعقول ، از عجایب و از ماورأ منطق سخن گفت.

         نثری که در نگارش کتاب به کار گرفته شده، یک دست و یک سبک نیست. معلوم می شود که دسته ای از خامه پردازان با دیدگاهای مشخص سیاسی گردهم نشسته اند و مطابق به سلیقه- باورها و تعلق خاطر به جریان های فکری و اندیشه یی نهاد های سیاسی،علاقه مندی های تباری – منطقه یی – زبانی و سمتی، فصل های جداگانه را نبشته اند. این مطلب از جابجایی واژه ها، از کار برد اصطلاحات بخوبی قابل دریافت است (در تبصره روی هر فصل به این موضوع اشاره خواهد شد).

         در واژه - واژه، در سطر – سطر، در صفحه- صفحه، در فصل – فصل کتاب تلاش به آن بخرج داده شده تا سیر حرکت زمان ، سمت وزش باد، جریان حرکت آب ها را به نفع سفسطه گویی و ایجاد منظره های ناسره در تاریخ جنبش انقلابی و مبارزات سیاسی نیروهای میهن دوست ، ترقیخواه و مدافع پیشرفت- ترقی و عدالت اجتماعی در افغانستان؛ به جهت مخالف تغییر دهند.

         آنگونه که برای کتاب، عنوان "رها در باد" ، نام تارنمای انترنتی شهروندان ایرانی مقیم در سواحل اقیانوس ها به عاریت گرفته شده است، به همان اندازه کتاب، در تاریخ سازی های دروغین و در صحنه آرایی های کاذبانه تا گلو در گرداب مرداب غرق است. هم چنان در گزینش و جابجایی واژه های نا مأنوس نیز، از آن رنگ و بوی پوکی و بی وزنه بودن به مشام می رسد و آزار دهنده است. (در بررسی مطالب هر فصل، مواردی از این تخطی نگارشی برجسته خواهد شد).

         پشت سرهم قرار دادن و ردیف کردن واژه ها ، جمله ها و افاده های زیبا نمی تواند ، معیار قضاوت دایر بر ناب بودن یک کتاب قرار گیرد؛ بلکه این مطلب که کدام طرز دید و کدام شیوه ی تفکر بر متن و محتوا مسلط است و فرمان می راند، تعیین کننده پنداشته میشود:

- آیا حب و بغض در کار بوده است یا خیر؟

- آیا در بیان مطالب ، پابندی به صداقت وجود داشته است یا خیر؟

- آیا در شرح و بسط رویداد ها، از قالب داوری های خشک ریاکارانه و تنگ نظرانه دوری جسته شده است یا خیر؟

- آیا در توضیح دادن مسایل به ارزش های اخلاق اجتماعی، به سجایای انسانی، به شخصیت، شرافت و کرامت انسانی ... ارج گذاشته شده است یا خیر؟

         متأسفانه در کتاب "رها در باد" از ابتدا تا انتها نه تنها هیچیک از این معیار های جهان شمول رعایت نگردیده؛ بلکه عفت قلم و سخن نیز بیرحمانه زیر مشت و لگد خود خواهی و قهرمان سازی های تخیلی و (( رویای کیفر نمون)) جان را به جان آفرین سپاریده است.

         احسان طبری، فرزند تبار آدمیت و یکی از پامال شدگان زیر سم سوارکاران دنیای جهالت و بربریت، نگاشته است:

         « تاریخ برای کسی که با بسیج علمی بسراغ آن نرود، پیوسته انبان سردرگمی از فاکت ها است که به سفسطه گو به همان اندازه امکان استناد به اسناد و واقعیات می دهد که به جوینده حقیقت، زیرا تنها با گزین کردن واقعیات بر پایه اسلوب علمی رها از پیشداوری ها، آزاد از اغراض می توان مسیر حقیقتی تاریخ را ترسیم کرد.

       خطر سفسطه های تاریخی در آن است که با ایجاد منظره نا سره ای از تحقیق و تحلیل دامی فریبا می گسترد که افراد خالی الذهن آسان در آن می افتد، زیرا همه کس را فرصت و امکان آن نیست که انبوه فاکت ها و اسناد تاریخی را بررسی کند و یا اگر بررسی کرد آن ها را بدرستی درک نماید و منطق درونی آن ها را بدرستی بیرون کشد. سفسطه شبه تاریخی پیوسته حربه ای است گمراه ساز و لذا خطرناک . البته سیر حوادث و گذشت زمان ، ماهرانه ترین سفسطه های تاریخی را روزی برملا خواهد ساخت و پنهان عیان خواهد شد، و لی تا دوران معینی این سفسطه ها قدرت تأثیر و گمراه سازی دارند و گاه حتی می توانند داوری خطا یی را چنان رسوخ دهند که تا دیری دریافت و اصلاح آن دشوار است. به سفسطه تاریخی که آگاهانه و یا قصد خاص به میان می آید باید تحلیل غلط و سطحی را که میتواند کاملأ بی غرضانه و معصومانه نیز باشد افزود.

     این جا ای چه بسا قدرت گمراه سازی بیشتر است، زیرا « حسن نیت » و « صداقت » محققی که تحلیل سطحی و نادرست و داوری شتاب زده ای بدست می دهد می تواند آسان تر مقاومت و سوء ظن را درهم شکند و راه را برای تأثیر منفی باز کند و آن داوری ناروا را در اعماق دلها و قلب ها بنشاند. » (احسان طبری، ابوالفضل بیهقی وجامعه غزنوی ، چاپ اول: مهر ماه 1980، ناشر: حزب توده ایران، ص (8-9).

         چنانچه در سطور بالا به نقل قول از احسان طبری، تذکار یافت،سوگمندانه دیده میشود که در کتاب "رها در باد" ، در هوا و فضای رویا پرستی، دروغ و ریا، شایع سازی و سفطه گویی، تمام ارزش های انسانی و معیار های قابل احترام از منظر جامعه شناسی علمی، که روابط نیک میان انسان ها را محکم گره می زند، جز در موارد دلخواه، در سایر زمینه ها ؛ با بیان مشتی از حکایت های خود ساخته وپرداخته و درون تهی- به زیر افگنده شده است.

(یکی بر سر شاخ بن می برید

خداوند بستان نظر کرد و دید

بگفتا که این مرد بد می کند

نه بر کس که بر نفس خود می کند)

"سعدی"

         واقعیت این است: فرهنگی که دسته ی کاتبان در نگارش این کتاب از آن پیروی کرده اند، فرهنگ انحطاط و بی ارجی به ارزش ها و اعتبار هاست؛ فرهنگ تبلیغ و ترویج عوام فریبی و بی بند و باری است؛ فرهنگ مفلوک و زبونی است؛ فرهنگ تکرار مکررات و ارزش های مسخ شده و حقیقت های قلب ماهیت داده شده است؛ فرهنگ قالب های تنگ بد اندیشی و چسبیدن به کلیشه های رنگ باخته است؛ فرهنگ نا شگوفای لفاظی و سوفسطایی گری است ....

       « رومن رولان در تفسیر موسیقی "واگنر" بخاطر روشن داشت کیفیت ویژه ی "نیچه" با "واگنر" می نویسد:

         " به نیچه ی بینوا می اندیشم که جنونی داشت، تا هر آنچه را پرستیده بود ، نابود کند. و همیشه، نشانه ای از انحطاط را که در خود او وجود داشت، در دیگران بجوید."» ( نقل از : خط سوم ، تألیف: دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی، چاپ سیزدهم، سال چاپ: 1373، ص 151)

         و درست و با اتکا به سخن نغز و پر مغز رومن رولان، آن همه انحطاطی که در روش، کردار و گفتار مؤلف کتاب "رها در باد" وجود دارد، با سیاه مشق کردن طوماری، در وجود دیگران می جوید.

         بیشترینه حرف ها، در برگه های "رها در باد" از زبان مرده ها که سالهاست در بین زنده ها حضور فزیکی ندارند، حکایت و روایت شده است، بدون اینکه کوچکترین سند (نگارشی، صوتی، تصویری) مبنی بر اثبات جرم و کیفر خواهی در دست باشد. جالب تر از آن اتهام ها بر شخصیت ها و افراد طراز اول ، نه بر پایه اسناد موثق دارای اعتبار و حیثیت معتبر و قابل پذیرش در دادگاه های حقوقی و محاکم جزایی؛ بلکه با تکیه به دروغگویی و کینه توزی، بی آزرمی و با زیر پا گذاشتن حرمت، حیثیت، عفت، عزت، حیا و شرم ... خود و دیگران، صورت گرفته است.

         چه خوب خواهد شد که اگر دانشمندان و استادان دانشگاهی با شکسته نفسی و با بردباری از کارستان ها و کارروایی های جالب و خارق العاده ای که مؤلف کتاب "رها در باد" به کمک و کاربست آنها، در درازای روز، در نیمه شبی و یا در سحرگاهی خودرا از حوادث و اتفاق های نفسگیر و کشنده نجات بخشیده و حیات دوباره یافته؛ بمثابه ی "تیز جدید" استفاده بعمل آورند و در فصل کشف و شناخت قضایای جنایی در برنامه ی درسی اکادمی پولیس بگنجانند و در پروژه ی مطالعات واقعات جنایی در دانشگاها و انستیتوت های پژوهشی، از آنها سود ببرند.

« در کلاس روزگار،

درس های گونه گونه هست:

درس دست یافتن به آب و نان!

درس زیستن کنار این و آن.

درس مهر،

درس قهر،

درس آشنا شدن،

درس با سرشک غم زهم جداشدن!

در کنار این معلمان و در س ها،

در کنار نمره های صفر و نمره های بیست؛

یک معلم بزرگ نیز

در تمام لحظه ها، تمام عمر!

در کلاس هست و در کلاس نیست 

نام اوست؛ مرگ!

و آنچه را که درس می دهد؛

"زندگی" ست! »          

 

پس:

« من نمی گویم درین عالم

گرم پو، تابنده، هستی بخش

         چون خورشید باش

تا توانی،

پاک، روشن،

مثل باران،

مثل مروارید باش »

" فریدون مشیری "

         حدیث تلخ حقیقت زندگی از همه انسان های دلبسته و گرویده به خوبی ها و نیکی های زندگی که در سر لوحه ی کار و فعالیت، تلاش و تکاپوی آنان پیگیری واقعیت ها بخاطر سوا کردن سره ها از ناسره ها، حک شده است، می طلبد تا با پاکیزه ساختن گفته هااز نا صواب ها ، رسالت خودرا در برابر تاریخ و مردم انجام دهند و فرصت طلبانی را که می خواهند با زمزمه اراجیف در ضدیت با خرد- فرهنگ و انسانیت؛ با صحنه سازیهای اغراق آمیز؛ با خیال پردازی های بی مایه، با بینش غیر منطقی و بی نهایت تاریک و پوسیده؛ با برچسب زدن های دروغین ... ماجراجویی کنند ، بر سر جای شان بنشانند.

         در این کارزار پر جوش و خروش، در کلیه میثاق ها، مقاوله ها، پروتوکول ها و اعلامیه های جهانی و بین المللی حق ابراز نظر و ارائه پاسخ مناسب در رد دروغ ها، هم چنان دفاع جانانه در مقابل الفاظ رکیک و توهین های شرم آور ... با روشنی بی مانند، صراحت و وضاحت دارد. بنابر آن از آنچه تا کنون گفته آمد و آنچه در بخش های آینده، در تماس روی مطالب هر فصل و هر عنوان، نگارش می یابد؛ نگارنده از سکوی یک خواننده ی کتاب "رها در باد" باستفاده از ابتدایی ترین حق خویش، پرویزن گر این خزعبلات می شود که محتوای آن از زاویه دید اخلاقی و ارزش های انسانی (سوای نقل قول ها از مشاهیر ادبی و فرهنگی ـ فلاسفه - مورخان و سیاستمداران جهان) ، به پشیزی نمی ارزد.

« بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود

خود فروشان را بکوی می فروشان راه نیست »

"حافظ"