افغان موج   
 

گفت لبان بردوزپندارندتراازمردگان

مهرخاموشی بزن لب بسته کن دندان

برسراش گرد حقارت بارد ازآسمان

آنکه عقب رفته  از بزدلی در جهان

گفت نامردی بود لال گردد کر زبان

سربلندگرد،دیدم اش درقطارکشتگان

شاعربی وزن وبی ترازو

 

 

این نوشته درسایت آریایی بنشر رسیده مرا اوباشان فاشیست چپ وراست مجبورساختند و یکی از اوباشان درهالند که با برادرزاده خود زندگی می کند او خود را درپشت نام زندیاد مجیدکلکانی پنهان نموده همسنگران دیروز وامروزدوستان دیروزاش ومخالفین امروزاش آنقدراورا مجال دادند که ازپاچه قلم وکاغذ بیرون بکشد. مجبورشدم که آیه های راستین قلم را زیورسایت آریایی سازم. ازآن چپ و راستی را که به آنها احترام دارند کارملت افغانستان است من به ملت افغانستان احترام دارم وهرکس را که آنها احترام کنند احترام آن شخصیت ها برمن واجب است

ولی حوصله ازاین را ندارم که یک خادیست بنام زندانی شعلۀ امروز وکیل مدافع شخصیت های راستین باشند اگرسامایی های دیروزکه این کثافت ها را می شناسند افشا نکنند من افشا می کنم. امید است که نویسندگان با وجدان به این افراد تاجرپیشه مجال ندهند...چرا که من حقیقت می نویسم و پروا هم ندارم که کی خوش می شود کی آزرده. این یک اشاره بود که درنوشته داده ام داستان طولانی ودرازاست هرسایت حق دارد که این نوشته را ویرستاری کند یا نکند وهرچه که دل اش میخواهد تبصره نماید بااحترام کوچک ملت افغانستان موسی

سیدموسی عثمان هستی مارک توین افغانی یا افغانستانی

 

من حلاج حق گوی زمان خودهستم

گفتند که (ازکینه،کینه خيزد و از روی مهر،مهر)

تاریخ نوئیس نکن خودرا درکوچۀ حسن چپ تیروبیر

آنچه که هست بحکم وجدان نویس نه ازروی جعل

(ازغرغربرویدزانکه استاداش غراست)ازبالایازیر

شاعربی سنگ وبی ترازو

درهفته قبل راجع به تاریخ وتاریخ نویسان نوشتم دوستانی زیادایمیل کردندونظرمرادرقسمت یاداشت های کسانیکه درمورد سلطنت نادرخان تا ظاهرخان وداوودخان ،حکومت حزب دموکراتیک خلق،مجاهدوطالب بخاطر جنایت شان نوشته اندودرزندانهای پُرازکیک وکثافت حکومت های استبدادی زندگی تلخ وناگواری راسپری کردند.

یکی ازایمیل کننده ها می نویسد ومن خلاصه نوشته او رادرقوس گرفته ام

(محترم قاضی صاحب من شناختی که ازنزدیک با شما دارم وشايد مرا فراموش کرده باشيد ، بریدمن هزارگل پکتیاوال هستم که درخیزش اسلامی مردمی درزمان جمهوری سردارمحمد داود خان با دیگربرادران مسلمان به تهمت ناحق گرفتارو زندانی شده بوديم . ما وشما درقلعۀ کرنیل یک جا بودیم. این کتاب های خاطرات را که مامی خوانیم تمام شان مبالغه آمیزاست. شما درپنجاه دهه چندین مرتبه زندانی بودید وخاطراتی ازخود و زبان دوستان تان که شاهد جنایت های دولت های وقت درزندان ها بودند بشما حکایت کرده باشند.

نوشته های آقای زمانی ،آقای صدیق چرخی ، جمشید شعله،غفوری پلوخور،وآخراش ملا ضعیف راخوانده باشیدهمه پرُازکینه بوده ولی  این خاطرات  امروز ، فردا موخذ تاریخ نویسان می شود. اگراین کتاب هاراخوانده باشید لطف کنید به تائید و رد این کتاب هاچیزی با نظرداشت وجدان که من ایمان دارم که شما بی ترس می نویسيد بنویسدکه نوشته شما فاصله بین راست ودروغ ایجاد کند. این خلص نوشته سه صحفۀ ایمل پکتیاوال صاحب می باشد)

دوست عزیز یاداشت وخاطرات اشخاص وافرادی که راجع به ظلم امیر عبدالرحمن خان تازمان کرزی که بدست من رسیده خوانده ام

حرف علت گفت صرفی و،الف وی را

هرکی رادردی رسدناچارگویدوای وای

زندانی کردن بخاطرتجدیدتربیت بودن براشخاصی که مرتکب جنایت شوند ضرور است ،اماکسانیکه بخاطردفاع ازحقوق خودوجامعه بپامی خیزندوحکومت های وقت بخاطربقای خودشان اين مردمان رادرزندان می اندازند ، بااشخاص جنایتکارفرق می کند. دراین جای شک نیست که زندان های افغانستان نه تنهابه مردمان سیاسی که به جنایتکارن هم زندان های پُرازمشقت بوده واست وشکایت زندانیان تاحدی قابل قبول است ولی اگربادرنظرداشت وجدان بنویسندبهترخواهدبودکه تاحال این کاررانکردند

کشمش نویسندگان چوبک ساختگی هم داردکه آن چوبک هاازساقه خودتاک نبوده

نویسنده گان چوبک های غرض ومرض رابخاطرانتقام گیری داخل کشمش قلم خودنمودندتاخاطرات شان جالب وموخذتاریخ نویسان بیخبرازخودشود

باوجودجنایت وظلم دولت های فوق مبالغه آمیزبوده ترسیمی که باپرکارقلم درقسمت جنایت دولت های بالا شده گزاف گویی وگزاف نویسی بیشترازحق گویی دران نوشته هادیده می شود

کسانیکه ازاین جریانات خبردارند ، نتنهاخواندن خاطرات اضافه گویان برشاهدان زنده تاریخ ناگواراست که برآدم های باوجدان دردآوربوده ازاین رنج می برندکه بعضی ازاین اشخاص بخاطرجالب ساختن کتاب خود داستان های خیالی ونیم خیالی ساخته اندویکتعدادنویسندگان افتخارمی کنندکه کتاب من چندین مرتبه تجدیدچاپ شده واین رافکرنمی کنندکه کتاب اردو وسیاست آقای جنرال عظمی چندین مرتبه زیورچاپ یافته درحالیکه حتی همسنگران اش دربعضی قسمت های کتاب بااوموفق نیستند.

ملتی که درفقروبدبختی بزرگ شده باشدودولت وقت به ملت خودکمک کرده نتواندوبخاطربقای خودزندانهاراازگنهکار وبی گناه پُرکندنان ولباس هم از جیب زندانی باشد ، فکرمی کنم همین جنایت دولت هاکفایت می کندوکس گفته نمی تواندکه بگوید دولت های شاهان قبيلوی، حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد،طالب وحکومت کرزی جنایت نکرده اندوزندانیان دروغ نوشتند. اگردروغ نوشته نکردند ولی باقلم آرایش پرداز دادند.

مثال ملاضعیف سفیرطالبان درپاکستان ، نوکرخاص آی اس آی بود. زمانیکه آی اس آی مجبورشدتحت فشارسیابادارخودقرارگرفت اورابه امریکایی ها تسلیم کردند.

وقتیکه اززندان رهاگردید درپهلوی واقعیت هاگل خشک هم بردیوارسیا وآی اس آی به دستورخودشان چسپاندوبیشترازده مرتبه کتاب ملا بیسوادزیورچاپ یافت. این به این معنی نیست که آن کتاب بخاطرواقعیت نویسی آن زیورچاپ نیافته بلکه هیچ انسان باوجدان انکارکرده نمی تواندکه بخاطر داستان سازی های حق وناحق کتاب ملاجلب توجه مردمان زجرکشیده افغانستان را بخود جلب نموده است.

مثلاًآقای چرخی عاطفه خوانندگان را بخاطريکه درزندان درطفلیت با خانواده خودبوده جلب می کندواین کاررایک جنایت تاریخی ايست که  خرمهرۀ گردنبند دولت نادروصدارت هاشم خان می سازد.  خانواده چرخی دربرابردولت نادرخان که آنهاهم خودوهم شاه امان الله خان رامستحق سلطنت می دانستندهمان طوریکه نادرخان سلطنت را به بهانه امیرامان الله گرفت خانواده چرخی هم می خواستند ازهمین بهانه دربرابرحکومت نادرخان دست بکارشوند. درحالیکه دریک زین دوکون گنجایش ندادشت خاندان نادرازطرف انگلیسهاحمایه می شدوخانواده چرخی ازطرف روسها.

پالیسی های دولت مستبدهمین است که کسی که سراش به تن اش ارزش داشته باشدبایدمزدورسرسپرده باشدبه دولت واگرنباشدخوفی که دولت از مردمانی که سرشان به تن شان ارزش داردازسرراه خودبه هرقسمی که شوددورکند. ودولت مستبد سه راه داردیااوراتابع دولت نمایدیازندانی یاترور، یا بادسیسه وغیردسیسه علنا بکشد. اگرازحق تیرنشویم تمام این اشخاص رادولت هادرطول تاریخ بی موجب هم نکشتند.

درشرق وافریقا کشتن دشمن به یک امرطبعی تبدیل شده مثلاً همسایه های خودافغانستان بشمول دولت کابل ،دولت ایران، پاکستان، چین، ازبکستان وتاجکستان هرساعت هرروز، هرهفته ، هرماه وهرسال هزان انسان مخالفت دولت کشتند ومی کشند.

امریکا وغرب به بهانه دموکراسی وتروریست ،  سالانه هزاران دشمن خودرا درهرگوشه دنیاسرکوب وزندانی میکندو بصورت مخفی وعلنی می کشند.

ستالین نه تنهامیلون هاانسان را درروس کشت حتادرجنوب امریکا ترورکرد. مائورهبرچین که خودرامترقی درانسانیت وانسان دوستی وانمود کرده بود درانقلاب فرهنگی چین حتی انسان های بیگناه راکشت.  جنایت جنایت است اگردرشاخ افریقا باشدیادرشمال وجنوب امریکایادرآسیا .

آقای صدیق چرخی عاطفه ملت مارادراین قسمت بطرف کتاب خودجلب می کندکه دولت جنایتکارنادرغداروصدارت سردارهاشم خان بشمول من تمام اطفال خانواده چرخی راحتی اطفال کوچک را بامادران شان درزندان انداختند

اين البته کاری بودنادرست ولی سوال دراین جااست که امروزدولت دست نشانده کرزی که بافریاددموکراسی وحقوق بشرگلوپاره دارد زندانی های سیاسی وغیرسیاسی را بااولادهای شان یکجادرزندان های افغانستان نمی اندازد؟ مانندچرخی هاازعلم ودانش ومکتب دورقرارندارند؟ این خصلت بی وجدانی راهردولت که مترقی است یاغیرمترقی دارند.

آقای میرزمان خان کنری ، خدای زمان منطقه شرق افغانستان ،  دست ظلم اش تاآن طرف سرحدرسیده بود. سلطنت میرزمان خان کنرباتفاوت کمی درشرق افغانستان آشکارادیده می شد

میرزمان خان ازدرون توده هابه نفع توده هاقیام نکرده بودبخاطرمنافع خانواده خودعلیه سلطنت قرارگرفته بودمگرسلطنت خانواده نادربرسرمیرزمان خان وخانواده میرزمان خان تاج گذاری می کرد.

ابسقال فیض الله خان چاه آبی هزاران نوکرومزدورخود را شکنجه کردزمین های مردم را به زورغضب کردوپسران ابسقال فیض الله که جمشدوعلم خان باشد مگرازفرعون کمتربودند؟ عکس پسران ابسقال فیض الله رانمی بینید که پسران ابسقال فیض الله تفنگ به شانه درعقب ابسقال فیض الله ايستاده اند ، این یک نوع تهدیدبه دولت ومردم نیست؟

کدام مردم باوجدان ولسوالی چاه آب ،  تخارانکارازظلم ابسقال فیض الله وخانواده اومی کند؟  ابسقال یعنی که وی درهرکاری پیش شده می تواند ومداخله کرده می تواند. خلاصه دولت وقت دربرابراین روش مردخودسرچه بایدمی کرداوراموقع می داد تا خون مردم می چوشید؟که این کارراخودش واولادهای اش سالهاکردند.

محمدمهدی خان که سرش به تن اش می ارزید ، دولت خانواده اورااعدام کرد. آصف آهنگ وبرادراش بین سرکشی وخاموشی زندگی کردند. حتی با مصونیت ملی بنام دوستی بارئیس مصونیت ملی همکاری مخفی نمودند. دولت وقت سراش رامارنگزیده بودکه آصف آهنگ می کشت ورنه اگر مثل مهدی خان سرش به تن اش ارزش می داشت صددرصداومی کشت یا زندانی می کرد وبلندگوی دستگاه جاسوسی نمی شدکه اززبان یک جاسوس شناخته شده که رئیس مصونیت ملی بودیک انسان مبارزوشریف متهم به گرفتن پول ازدستگاه استخبارات یک دولت نمی نمود. این خودقطع ارتباط ازنام خانواده وارتباط مستقیم بادستگاه جاسوسی زمان را نشان می دهد.

دراین جای شک نیست که حفیظ الله امین دربرابردشمنان فکری اش قصاب سرچوک کابل بودواین خصلت قدرت داشتن هم است نتنهادروجود امین دیده می شودهمه حکمرانان وطن ما دااری چنین خصلت بودند.

حسن کاکرخودش وخانواده آن سالهاباحزب دموکراتیک خلق ازیک گریبان سرمی کشیدند . درشوربای سیاست مگس افتاد ، حسن کاکربه زندان رفت واز زندان توسط بارق شفعی خلاص شد. بادشدوباران شدخدامرادخوشه چین داد. امریکایی ها اورادریکی ازجزیره هابردند ، کتاب سرش به ضد حفیظ الله امین وحزب دموکراتیک خلق نوشتند.

شماقضاوت کنیدیک انسانی که حاضرمی شوددربرابردالروزورتاریخ فرمایشی نوشته میکندموخذ آن کتاب چه خواهدبودوبنام پشتون وپشتون بازی مانند صدیق فرهنگ که بنام تاجک وهزاره بازی آب خت کردندماهی ازدریای تفرقه گرفتندحسن کاکرهنوزاین کاررامی کند.

مگرحفیظ الله امین ازقوم خروت نبودافغان نبودمعلوم است وقتیکه پای منافع تاریخ نویسان مانندکاتب هزاره دربین باشد تعبیض نژادی منطقوی زبانی وغیره  ندارند درخدمت حجمرانان وزورگویان زمان قرارمی گیرندسرنوشت خودشان وقلم شان به زوروپول ارتباط دارد.

یکتعدادازسیدجمال الدین افغان یااسعدآبادی خدای دانش وکوه آزادی ساختند اگرازآن اشخاص پرسان کنیدکه کدام اثری بنام کتاب ازسید جمال الدین افغانی یااسعدآبادی خوانده اید ، آن کس که زیادمطالعه داردمی گویدکه کتابی بنام دهریت است که به آن نسبت می دهندچون سبک نوشته سیدجمال الدین افغان یااسعدآبادی تاحال درجایی دیده نشده محققین سرآن کتاب هم شک دارندکه ازسیدجمال الدین افغانی یااسعدآبادی باشد.

سیدجمال الدین افغانی یااسعدآبادی دوردنیارابدون پول گشت. تاامروزکسی پرسان نکردکه مصرف این مبلغ رادرسفرهای طولانی کی می داد؟

اوازمصر به فرانسه رفت مردی که بعدهابه نام شاگردسیدشهرت یافت درفرانسه که آن زمان آزادی نسبی بودیک مجله منتشر کردند.

درزمانیکه سیدجمال الدین افغانی یااسعدآبادی درفرانسه زندگی می کرد انگلس وگوگلما زنده بودندهیگل ومارکس چندسال قبل مرده بودند.

مارکس مردی بودکه جهان راباقلم درعصرخودبشورآورده بودباوجودیکه باکلیسابرخوردنکرده بودولی کلیساازاودل خوش نداشت

سیدجمال الدین افغانی یااسعدآبادی ازدنیاسیاست اقتصادی مارکس که نبض دنیا را روزی دگرگون می سازدبیخبربود. سیدجمال الدین افغان یااسعدآبادی دردنیای جاده یکطرفه مذهبی خودبودیک کلمه راجع به مارکس وهنگلس وهیگل چیزی درجایی نوشته نکردونگفت این خودنشانۀ ازبیخبری سیاسی

سیدجمال الدین افغانی درجهان آزادغرب آن روزبود.

وقتیکه سیدجمال الدین افغانی درهندرفت سرسیدمحمدخان مؤسس دانشگاه علیگرزنده بود. روزی درجای که درآن محفل سرسیدمحمدخان حاضربود سیدجمال الدین افغانی یا اسعدآبادی زبان درازی کردسرسیدمحمدخان گفت چه درسراسردنیامی گردی ودست خود را بخاطرتبلیغ به این وآن درازمی کنی!

 

شعرصاحب باوخواند

دست طمع که پیش کسان می کنی دراز

پل بستۀ که بگذری از آبروی خویش

به سیدجمال الدین افغان یااسعدآبادی گفت آقای خواب برده امروزعصردانش وتکنالوژی است حریف عقیدتی وسیاسی خودرابدون اینکه فرادیک جامعه آراسته به علم وتکنالوژی نشودبادشمن رقابت کردن اش کارساده نیست. برویددروطن خوددانشکده ودانشگاه بسازیدکه مسلمانان ازفقراقصادی ومغزی نجات پیداکنند

به سیدجمال الدین افغان یااسعدآبادی سیداحمدخان زنده یاد گفت به گفته ایرانی هادرمنبرمزخرفات (ک...) شعرمی خوانی آیا بهترنبودکه از سفرخودبه مردم خوددانش وتکالوژی ازجهان می آوردی وچنداثرارزش مندازتوباقی می مانندکه فضل خداازسیدجمال الدین افغان یااسعدآبادی چیزی بنام کتاب باقی نمانده همه افسانه است که زبان به زبان وقلم به قلم می گردد.

دراین جای شک نیست که اشخاص ذيل دربرابرحریفان خودپنجه شجاعت نرم کردندوجان های شرین خودرافداساختند ، ماباطمطراق امروزازمجید، باعث ،بدخشی ، داکترفیض وغیره یادمی کنم باقلم شهامت ودانش شان رابه قله کوی پامیرمی رسانیم ولی نمی گویم چنداثری ازینهاباقی مانند؟ درحالیکه عمرشان درمخفی بودن وزندان سپری شد وچندورق پاره که بنام آنها امروز مانده هیچ کس آنرا انکارکرده نمی تواند که بشکل گروپی نوشته شده است.

اگرآثاری بنام کتاب ازآنها امروزوجودمی داشت شناخت ملت مادرقسمت شان بیشتربودضرورت به افسانه سازی سراسیمه نبود.

درحالیکه حزب کمونست روس در1905 شکست می خوردوتاسال 1917که پیروزی انقلاب اکتبراست حزب به دودسته تقسیم می شوندبخاطرروشن شدن ذهن ملت شان هزاران کتاب برضدیکدیگرنوشته کردند.

هزاران انشعابات دربین احزاب سیاسی وطن مارخ داد ازبیروی سیاسی چپ وراست گرفته تارهبران دولتی یک حرف ازدرون خودبیرون به ملت خودندادند حتی ازمزدوری آشکارخوددفاع های شوخی آمیزکردند که امروزتاریخ شان درطومارشوخی طنزکورگره خورده وحتی نتوانستندکه تاریخ حزب خودرابنویسند.

سایت ها وپیروان شان ازخودورهبران شان حاتم بیگ مباره ودانش می سازندیامخالفت می کنندهمه روی عقده نه بخاطرروشن شدن ذهنیت ملت شان.

ببینیدوقضاوت کنید. زندیادملک عبدالرحیم زی ،حسن شرق ، داکتردرمل قادرخان کهدامنی وغیره ازافرادنزدیگ داوودخان درزمان وزارت دفاع داوودخان تاصدارت بودند وریاست جمهوری داوودخان یکتعدادازاینها باقی مانندواکثراینهارا ضبط احوالات وقت جلب وجذب کرده بودوبه داوودخان معرفی نموده بودوعبدرالرحیم زی رس رسان (مسوول لوجستیکی )جنگ صافی که جنایت آن جنگ ازچشم جهانیان وخصوصاً ملت ماپنهان نیست درتمام قراردادهای داخلی وخارجی وزارت دفاع ملک عبدالرحیم زی وقادرخان کهدامنی حاتم بیگ قلم وقرارداداست که درجیب وزیردفاع هم چیزی می ریزد.

عبداالرحیم زی درقسمت قادرخان درخاطرات خودازشهامت قادرکهدامنی دربرابرداوودخان یادمی کندومی گویددرحق آن داوودخان ملامت است وداوودخان به اوجفاومخالف داشت. بازدرجایی می نویسدباوجودیکه داوودخان باقادرخان کهدامنی مخالفت داشت من اورادرزمانیکه داوودخان صدراعظم بودومن وزیرمالیه بودم رئیس کمرک قندهارمقررکردم.

اول رئیس کمرک شدن بدون منظوری صدارت امکان نداشت تنهاپيشنهاداز صلاحیت وزیرمالیه بودنه منظوری ریاست گمرک وداوودخان اگربا اومخالف بودپس چرااورارئیس گمرک به پيشنهادتومقررکرددرحالیکه داودخان مردکینه جوبود وخرسیاست آن یک لنگ داشت.

وبخاطرخدمت عبدالرحیم زی درجنگ صافی اورابعد وزیرمالیه می سازد

روح مطلب دراین جااست اگرخاطره نوئیسان ومورخین ماچیزی نوشته می کنند که مقایسوی باشدکه نه سیخ بسوزدنه کباب. اگرموخذمی گیریدبدانيدکه شخصی موخذدهنده چه سابقه ی دارد وتاریخ وخاطره که نوشته کرده سرشت تاریخ اش ازکدام چیزساخته شده که ازآن مورخ تاج طلابسازيد یاچهلم چرس بابا قوی مستان!

باجرئت بعدازکتاب خاطرات سیدقاسم رشتیاکه توسط غلام نبی خان خاطرنقدشده بودنوشتم ازکسانیکه شمانقل قول دریاداشت های تاریخی خودبکنیدکه دروغ های خاطرات شان دودچهلم چرس شان نباشد

حالامن به دوستان ودشمنان این قلم حق می دهم که بگویندوبنویسند که کدام خاطره نوئیس ماوتاریخ نویس مادرتاریخ خودازعقده های شخصی  ، حزبی وقومی ونژادی خودکارنگرفته ویاماننداحمدعلی خان کهزادخواب تاریخ را  ندیده است؟

روی خداراببیند. تاریخ هویت یک ملت است که درج اوراق سیاه وطلایی می شود ورذیل ترین خاطره نوئیس ومورخ آن است که نظرشخصی مرض وغرض اودرج تاریخ  شده باشد . اين موخذبه نسل های آینده می شود و حقايق را ازبزدلی پنهان کاری ووارونه نویسی می کند.

البته کسانیکه صدمه اقتصادی ورویی ازطرف دولت ظالم و حکمران های ظالم خودشان وخانواده شان خورده اند حق دارند سرآنها بخاطرروشن شدن ذهنیت ملت خودبیطرفانه بنویسندوازخدابترسند داستان سازی بخاطرجالب ساختن کتاب نکنندکه هنوز هم شاهدانی  زنده مثل من ازآن دوره ها زنده هستند

نوت : به فاحشه گفتندفلان کس بتوسلام گفت اوگفت ازکوچه بالابودیا ازکوچه زیرنوشته بالاوزیربه این خاطردرشعربی سنگ وبیترازوآمده است