افغان موج   

 

رسول پویان

هلال عید

عطرطرب فکنده به هرسو شمال عید

پیچیده در سکوت شبان قـال مقال عید

خـورشید روزه کرد زبام فلک غروب

تا سرزد همچو سبزۀ صحرا هلال عید

آواز خــوش زبام فلـک می رسد بگوش

یارب مـــکن تــــو لال زبان بلال عید

دیـروز اگر کشیــدن دودی حــرام بود

قند ونبات و نقـل وعسل شد حلال عید

جامی بده بکــــوری چشـمان محتسب

از آب خـوشــــگواروشراب زلال عید

زاهــــد بنـام روزه کنــد تا که افتــخار

ما رابـس است خنـدۀ صبح جمال عید

در صخره سار قیروش بمب و انتـحار

در خشم وخون فتاده شکوه وجلال عید

یـارب بسـوز ریشـۀ چرکیـن اهـرمن

تا سرکشد چـو نخل کهن نونهال عید

جشن و سرور مردم میهن همیشه باد

سـاز و سـرود و هلهلۀ بی زوال عید