افغان موج   
FacebookTwitterDiggDeliciousGoogle BookmarksRedditLinkedinRSS Feed

قصه های حقیقی حماسه ساز:

نوشته‌ی محمدعثمان نجیب

پس از این روزانه زیر این نام حماسه های مدافعان وطن را به گونه‌ی کوتاه بازگو می‌کنم، همه این کار را بکنیم، اگر برای من داستان هایی را از این دست از هر چهار سوی وطن بفرستند تنها با نام و‌ محل آنان در آوردگاه وطنی، من و همه دوستان مکلف استیم آن ها را به صفحات اجتماعی برسانیم.

 

جنگ های مقدس دفاع میهنی و جغرافیایی در پهلوی مصایبی که بر ما تحمیل می‌کنند، خط ها قرمز آدمیت ها و وطن دوستی ها و سر سپرده‌گی ها را هم روشن می‌سازند. در کنار آن غیبت منافقان و پلیدان ‌و عشرت گرایانی نمایان می‌سازد که پلید اند و‌ پلید. افرادی چون مسلمیار، اصولی،‌ یون، عطای نور،‌ خطای دور، غنی مزدور، عبدالله منفور، محقق مجبور و خلیلی بی غرور و دانش بی اصول و کرزی ‌و سیاف و صد ها تای نام‌دار و چپاولگر روز های آرامش در ارگ هرگز خبری از انسانیت ‌‌و آدمیت غیر از قدرت و مکنت نه دارند. هیچ فرقی بین آنان و‌ منافقان مکه در زمان پیامبر وجود نه دارد.

یک ساعت پیش محترم همایون غازی یار،‌ دوست و‌ هم‌صنف عزیزم و مسئول تارنمای وزین همایون از قول دوستانی در بغلان چنین روایت کرد:

«…‌فرمانده نستوهی با افراداش پیهم و شجاعانه در بغلان و ‌در سنگر دفاع جان‌بازانه برای وطن میرزمد و‌ پوز طالبان را به خاک مالیده است. الحمدالله تلاش های طالبان در توقف دادن و ناکام ساختن و شهید ساختن وی و همرزمان اش تا این دم به ناکامی منتهی شده است. طالبان چاره‌ی دیگری نیافتند چند عراده موتر های سنگین باربری مملو از مواد انفجاری و یران گر را در چهار سوی دروازه های بغلان ‌و جا به جا ‌‌و مردم را تهدید کرده اند که اگر آن فرمانده جسور و همرزمان اش را وادار به تسلیمی و یا دست کشیدن از مردار کردن طالبان نه کنند، طالبان با همان مواد انفجاری شهر پلخمری را به خاک یک سان می سازند و‌ مردم را هم شهید می‌نمایند و مردم شریف و سلحشور بغلان پلخمری هم به طالبان ‌پاکستان که برادران کرزی و غنی و‌ مسلمیار و خلیل زاد اند با مردانه‌گی جواب رد داده اند…».

خوشا به مادری و مادر هایی با تربیت کردن چنان فرزندانی. ‌افتخار به مردمی با چنان شهامتی.

من در تلاش استم تا نام مکمل آن مرد رزم گاه کشور و یاران اش را در هم‌کاری با دوستان و محترم غازی یار پیدا کنم.

با شنیدن این داستان حقیقی یادم آمد که تاریخ چگونه حماسه سازی ‌و قهرمان پروری می‌کند.

پیامبر اکرم ص در پاسخ به تهدیدات منافقان مکه فرمودند…« اگر آفتاب را به دست راستم و مهتاب را به دست چپم بگذارید…از راهی کهدخدا برایم امر کرده بر نه می‌گردم.

ای پیامبر مگر خدا چگونه و چی گونه شفاعت ترا نصیب این چنین امتی های جان به کف تو نخواهد کرد، بی‌شک که آنان را شامل شفاعت تو و رحمت خود میکند انشاءالله، به خصوص که دعا های یک کشور ملت با آنان است. انشاءالله.