افغان موج   
شب سه بر چهار ثور سال 1358 شبنامه ییکه تحت عنوان «جشن هفت ثور جشن اسارت خلق ما» ازطرف سازمان سرخا پخش شد نوشادری بودکه به زیر دُم رژیم کودتا مانده شد، به این بهانه رژیم به جفتک پرانی شروع کرد.
صبح زمانیکه به پولیتخنیک آمدیم اوضاع درهم وبرهم بود وسگان بوی کش سازمانی با اضطراب ودلهره اینجا وآنجا درکمین نشسته وبه تعقیب هرمحصل واستاد که منسوب به حزب نبود سر میکشیدند. ما اوضاع را ناهنجار یافتیم وبیشتر به پریشانی حزبی ها متعجب بودیم ونمی دانستیم گپ ازچه قرار است. بعد ازختم ساعت دوم که بطرف درس روسی به لیلیه میرفتیم در مسیر راه ازتدریسی الی لیلیه دیدم که حزبی ها چهار چشمه محصلین را می پایند.
بعد از اینکه ساعت درسی تمام شد بطرف تدریسی روان بودم که با یکی ازدوستان مقابل شدم، ایشان محصل صنف سوم بودند ودر لیلیه زندگی می کردند.پرسیدم اوضاع مغشوش است بااین دست وپاچگی حزبی ها عاقبت بخیر،گفت وضع زیاد خراب است، آن دوست بطرف لیلیه روان بود . من مانع شدم گفتم من هم صنف نمیروم بیا که از اینجا برآییم وخانه برویم ، همان بود که هردو بطرف منزل رفتیم، بعد دیگردوستا ن هم آمدندکه ازاین بابت خاطرماجمع شد. همه روی این مسئله فکر میکردیم که موضوع ازچه قراراست که حزبی ها اینقدر سراسیمه هستند،تا اینکه از پخش شبنامه آگاه شدیم. همه از جانب دوستان وهمصنفی های خود پریشان بودیم. با این بگومگو نزدیک شام شد. رفیق ماکه درلیلیه زندگی میکرد گفت من میروم لیلیه هرچند اصرار کردیم که نرو وضیعت خوب نیست، با این استدلال که اگرمن نروم مراهم درلست گرفتاری ها شامل میکنند وشاید همه ما تحت پیگرد وضربه قرار بگیریم واگر بروم احتمال گرفتاری بسیار کم است، ایشان رفتند وما با صحبت ها وافکار گوناگون شب راسپری کردیم .
فردا یعنی 5 ثور 1358 زمانیکه به پولیتخنیک رسیدیم،یک دوست با اشاره چشم بما فهماند که بردندش .
« سخن با رمز چشم خود بگویید که اینجا جنبش لبها گناه است »
دوست شب گذشته ساعت 9 توسط سگان حزب دیموکراتیک خلق که درکمین نشسته بودندگرفتارشده بود.
برای ما گفتند که بعد ازاینکه محصلین به صنف ها رفتند تدریسی درهایش مسدود گردید وکنترول شدید صورت می گرفت که نباید کسی فرار کند، همان بود که گیروگرفت آغاز گردید.سلسله این گرفتاری ها از شام روز گذشته(چهار شنبه) شروع شده وتا اخیر امروز(پنجشنبه) ادامه داشت. خوشبختانه ما فرارکردیم. بعد ازدوروز یکی ازهم اطاقی های رفیق ما اطلاع آورد که دوست تان در پولیتخنیک زندانی است.ما که فرار کرده بودیم بعد از گرفتن راپور دور هم جمع شدیم وبه سلا ومشوره پرداختیم که بعد ازکنکاش به نتایج ذیل رسیدیم: اگر ما دوباره نرویم رفیق مارا خواهند کشت. از طرف دیگر، ممکن است به مجرد رفتن به پولیتخنیک همه ما را گرفتار کنند. فکر کردیم چون این دوروز رخصتی بود مخفی شدن ما چندان جلب توجه نخواهد کرد، ممکن مارا چیزی نگویند ورفیق ماهم آزادشود .اگر اورا آزاد کردند باید متوجه باشیم که شاید به خاطر گرفتاری جمعی ما اینکار راکرده باشند پس باید بسیار آگاه وهوشیار بود .همان بود که با قبول ریسک روزسوم پولیتخنیک رفتیم که همزمان رفیق ما را به صدارت انتقال دادند .ما هر لحظه متوجه اوضاع بودیم تا اینکه رفیق ما بعد از شکنجه های غیر انسانی آزاد شد.
درمجموع چهارصد وپنجاو سه نفر(محصلین پولیتخنیک ومحصلین صنف اول پوهنتون که آنزمان درلیلیه پولیتخنیک زندگی میکردند) رازندانی کردند. بعد از یکماه وچند روزشکنجه های قرون وسطایی سه نفر محصل ویک استاد آزادشدندکه عمرشان دراز وسعادت وموفقیت یارشان باد!دیگران همه به شهادت رسیدند وجانباختند .روح وروانشان شاد ،ِ یادشان گرامی وجاویدان باد! وبه این ترتیب حزب منفور خلق کارنامه سیاه دیگری را رقم زد وبه جنایت خودافزود .
جرم این دانش آموزان چه بود بجز عشق به میهن ، کسب دانش ،آزادی وخدمت به مردم؟ سلاح دست داشته شان قلم وکتاب بود .
تنها از پولیتخنیک چهارصد وپنجا وسه نفررابردند. به مقایسه کل وطن تصور کنید که دامنه این جرم وجنایت تا چه اندازه گسترده بوده وهزاران خانواده را درسوگ عزیزان شان نشاندند.
کمیته حزبی پولیتخنیک که آنزمان ناحیه اول حزبی بود روز چهارشنبه چهارم ثور1358 پشت درهای بسته جلسه برای ترتیب لست گرفتاری دایر کرده بود که تا عصر همان روز ادامه داشت ولست به فیصله کمیته عالی حزبی پولیتخنیک که درتهیه این لست نقش اساسی داشت تهیه ونهایی شد.
تاجائیکه من بخاطر دارم کمیته عالی حزبی پولیتخنیک شامل وطن فروشان مزدور ذیل بود که امید دارم دوستان ووطنداران عزیزی که آنزمان محصل یااستاد پولیتخنیک بودند یا کسانی دیگری که آگاهی دارند برای تکمیل این لست همکاری کنند و نام ها را مشخص سازند:
1- نماینده خاص ««کا جی بی »مقیم پولیتخنیک که در تدریسی،گذشته از کفتریا دفترداشت وندرتأ دیده میشد،یک شخص روسی بود .
2- طاهر منشی عمومی پولیتخیک که نامبرده محصل صنف سوم وباشنده اصلی ولایت فراه،نماینده وشاگرد خاص حفیظ الله امین
3- خیر محمد ماموند رئیس پولیتخنیک واستاد کیمیا
4 - وکیل شفق اسیستانت استاد دردیپارتمنت هایدروجیولوجی
5- ظاهر دروگر استاد رسم وتخنیک (اکنون در اتاوای کانادا زندگی می کند)
6- گل زیبا محصل
7- رووف محصل صنف سوم مسکونه هرات
8- یک محصل از جاغوری بود که متأسفانه اسمش فراموشم شده
9- اسماعیل دانش که قبل از کودتا استاد فزیک بود ازاعضای کمیته مرکزی باند خلق ووزیر معادن در رژیم کودتا باوجودیکه درجلسه حضور نداشت اما نظرات خودرا شریک کرده بود.
امیدوارهستم وطنداران کسانی را که در این جنایت شریک میدانند به لست اضافه کنند.
در فیصله نهایی همه اعضای اصلی حزبی پولیتخنیک شریک ومسؤل هستند.
ناگفته نباید گذاشت که همزمان خیزش مردمی ولسوالی خوشی لوگر رخ دادکه به این بهانه مردم عام وبیچاره را آورده بدون پرسش وپاسخ سر به نیست کردند.در این توحش سلسله گرفتاری وزندانی ساختن عوام آن آندازه گسترده بود که در هیچ زندان جای باقی نماند حتادر یکی از بلاک های لیلیه پولیتخنیک مردم را زندانی کرده بودند که اکثر شان را مستقیمأ به کشتارگاه بردند.
« رفتیم و داغی بروی صفحه دلها گذاشتیم».ما میگوییم که : رفتندو داغی بروی صفحه دل ها ما گذاشتند .
روح تمامی شهدا شاد ویادشان گرامی باد!
 
نويسنده: انجينر حميد روف
- ٤ ثور ١٤٠٣ م