پیام ها از جنبش های مترقی ایران به افغان موج
جمهوری به نام اسلامی ایران به یاغیگری علیه بشریت دست زده. چوبه های دار در زندان هایش حکایتگر کشتار انسانهای بیگناه و دیگر اندیشان است.
تقریبا از دو ماه به اینطرف گذارشگران بیطرف و مدافعین حقوق بشر با ارسال نامه های به افغان موج از شرارت آیت الله های ایرانی در مقابل مردم بیدفاع ایران گذارش میفرستند. از تبعیض علیه ملیت های کورد، سنی، عرب ، بلوچ ، مهاجرین افغان و دیگر اندیشان ؛ این گذارشات از سیاست های فایشستی آخند های ایرانی و در راس شان خامنه ای و محمود احمدی نژاد سادیست و تیم فایشست آن است.
در اوایل ماه فروردین دوستی از مشهد نوشته بود که از محل گلشهر مشهد سه جوان بازداشت شدند. وقتی آنان علت بازداشت خود را جویا شدند. مورد لت و کوب مامورین امنیتی ایران قرار گرفتند که یکی ازین جوانان در اثر ضرب و شتم کشته شد و دونفر دیگر با بدن پرخون و جراهات به اردگاه سفید سنگ انتقال داده شدند. هنوز ازین حمله وحشیانه نیرو های امنیتی دیری نگذشته بود که خبر اعدام چهل افغان در زندان های ایران به رسانه ها گروهی درز کرد.
افغان موج بخاطر کشتار عدۀ از مهاجرین بی پناه افغان و همچنان بخاطر وحشت و بربریت علیه ملت با نام و نشان ایران اطلاعیه ها و تعرضنامه های شانرا به نشر میسپارد و از سازمان های حقوق بشر و دفتر مهاجرت ملل متحد تقاضای باز خواست و تحقیق در مورد این جنایات دولت آخندی ایران دارد.
افغان موج
چهره عريان فاشيسم اسلامي ایران را باید به دنیا نشان داد
سحرگاه روز یکشنبه نهم می، جانیان رژیم اسلامی پنج تن از فعالین سیاسی را در زندان اوین اعدام کرد. فرزاد کمانگر٬ شیرین علم هولی٬ مهدی اسلامیان٬ فرهاد وکیلی و علی حیدریان به اتهام محاربه، بدون اطلاع به خانواده هایشان روانه میدان تیر شدند.
در اعتراض به این جنایت خشم و نفرت عمیقی مردم ایران و کردستان را فراگرفت و در کشورهای مختلف هزاران نفر از ایرانیان آزادیخواه در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی دست به اعتراض زدند. سرعت پخش این خبر در سراسر جهان و عکس العمل سریع مردم به این جنایت، از یکطرف نشانگر توازن قوای جدیدی است که مردم به حکومت اسلامی تحمیل کرده و از جانب دیگر بیانگر درجه اهمیت و جهانی بودن جنبش آزادیخواهانه ای است که در ایران در شرف وقوع است.
مبارزات مردم خصوصا در یکسال اخیر، ماشین جنایت حکومت اسلامی را به گل نشانده است. جنایتکاران اسلامی حتی جرات تحویل دادن جنازه جانباختگان به خانواده هایشان را ندارند. از عکس العمل مردم میترسند. این تصویر را با عربده کشی های جنایتکارانه سران ریز و درشت جمهوری اسلامی در دهه شصت که برای اعلان خبر اعدام انقلابیون از همدیگر سبقت میگرفتند، با یکدیگر مقایسه کنید تا روشن شود که جمهوری اسلامی به چه حال و روزی افتاده است.
ایرانیان آزادیخواه
ما میتوانیم با حضور گسترده خود، رژیم اسلامی را از جنایاتش پشیمان کنیم. صف پر تعداد اعتراض ما می تواند ضامن جان کلیه زندانیان سیاسی باشد.
در اعتراض به این جنایت و آدمکشی، روز جمعه در مقابل سفارت جمهوری اسلامی تجمع خواهیم کرد. اقدامات امروز ما حلقه ای از مبارزات گسترده ای است که در ایران جریان دارد. در این گردهمایی شرکت نمایید. با حضور گسترده خود، پروسه سرنگونی حکومت جانیان اسلامی را تسریع کنید و حمایت مردم آزادیخواه جهان را به مبارزه عادلانه مردم ایران جلب کنید.
زمان: جمعه 14 می از ساعت 4 تا 6
مکان: دنهاخ مقابل سفارت جمهوری اسلامی
DUINWEG 20 DENHAAG
کمیته بین المللی علیه اعدام
تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست ایران- هلند
تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست کارگری ایران- هلند
سرنگون باد رژيم شكنجه و اعدام
به اعدام ها در ایران اعتراض کنید
قوه قضائیه رژیم جمهوری اسلامی ایران بر طبق اطلاعیه مطبوعاتی اعلام کرد که در سحرگاه روز یکشنبه 9 می 2010 ، پنج تن از زندانیان سیاسی به نام های ، شيرين علم هولى، فرزاد كمانگر، على حيدريان، فرهاد وكيلى و مهدى اسلاميان را اعدام کرده است .
از سال 1385 که اعدام شدگان اخیر، دستگیر شده بودند، مردم، مجامع حقوقی در ایران و جهان ، نیروهای سیاسی و همه عناصر آزادیخواه و مترقی بخاطر دستگيرى و بازداشت طولانى مدت به همراه شكنجه و نگه دارى در سلول هاى انفرادى و احکام ناعادلانه معترض بوده اند. اما در دستگاههای دولتی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ایران هیچ گوش شنوائی که بتواند صدای عدالت را بشنود وجود نداشته است. سی سال جنایت و اعدام و شکنجه ، بی حقوقی شهروند ایرانی ، پایمال شدن حقوق ملیت ها ، زنان ، گسترش فقر و فحشاء و مواد مخدر و ..... توسط حکومت اسلامی ایران ، باعث شده است که نفرت عمومی از رژیم ،شکل علنی بخود بگیرد . حوادث بعد از انتخابات و فشار توده های مردم به رژیم ، درگیری های روزمره خیابانی ، تضادهای درونی دارودسته های رژیم و نیز فشار های بین المللی از جمله عواملی بودند که رژیم را در اعدام این رفقا و آزادیخواهان يك گام به عقب رانده بود.
فروکش کردن حرکات اعتراضی علنی با توسل حکومت به اعدام و شکنجه و تجاوز به معترضین در تظاهرات اخیر و نیز بندو بست های پشت پرده حاکمین اسلامی با امپریالیست های مختلف به رژیم جمهوری اسلامی فرصتی داده است تا با برپائی مجدد چوبه های دار در زندان ها و خیابان ها جو ترس ورعب و وحشت را در جامعه دامن زده و از این طریق جنبش کارگری و آزادیخواهی را به عقب براند .
اما مرتجعین اسلامی می دانند که کشتارها، اراده مردم را برای سرنگونی این رژیم آدمکش و خونخوار استوارتر می سازد. حاکمین اسلامی نمی توانند با چنین کشتارهایی خواسته های ملت های تحت ستم در ایران را متوقف کنند. اعدام شدگان اخیر فقط متعلق به ملت کرد نبودند آنها متعلق به همه ملت ها و انسان هائی هستند که دل به دنیائی خالی از ستم و استثمار بسته اند. این اعدام ها ضایعه ای برای جنبش حق طلبانه ، روشنفکری و چپ در ایران است. ما جانباختن این انسان های مبارز و شریف را به خانواده های آنان تسلیت گفته و خود را در غم از دست دادن آنها شریک دانسته و از همه نیروها و عناصر که به آزادی و حقوق انسان به مثابه یک شهروند جهانی احترام می گذارند دعوت می کنیم که به اعتراض علیه رژیم جمهوری اسلامی بخاطر اعدام های اخیر بپیوندد. جمهوری اسلامی را وادار کنید که به اعدام ها و شکنجه در ایران پایان دهد .
برای رژیمی که با تکیه به شکنجه و اعدام خود را سرپا نگه داشته است ، چاره ای جز سرنگونی آن متصور نیست .
یاد همه جانباخته گان راه آزادی وعدالت اجتماعی گرامی باد
مرگ و نفرت بر رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ایران
اعدام و شکنجه باید در ایران متوقف شود
ضیافت شام نیویورک با منوی چوبه های دار!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
زمانی که سایتهای مختلف تیترزدند که : " موسوی هم محکوم کرد ....!" مانده بودم باید خوشحال بود ویا فکر کرد ویا بالاخره چه باید کرد ؟ تا اینکه دوستی در تماسی با فرستادن متن بیانیه موسوی ما را از سرگردانی نجات داد و گله مند هم بود که چرا متن بیانیه را با دقت نخواندم تا متوجه شوم اثری ازمحکومیت اعدامها درآن نیست .
انتقاد برمن وارد بود . هرچند به تجربه و با شناختی که ازنظام اسلامی حاکم درایران دارم ، چند خطی نوشته بودم شامل سوالاتی که موسوی چه چیزی را محکوم کرد ؟ اما بعد از خواندن متن بیانیه نسبت به همان چند سطرهم نظرم عوض شد . ولی حذفش نمیکنم .
متن بیانیه موسوی دررابطه با اعدامهای اخیر .
" اعلام اعدام ناگهانی پنج شهروند کشوربدون هیچ توضیحی درباره اتهامات و روند دادرسی و محاکمه آنها شبیه به روندی ناعادلانه است !! روندی که درماههای اخیرمنجربه صدوراحکام شگفت آوربرای عده زیادی شده است . وقتی قوه قضائیه به طرفداری ازصاحبان قدرت میپردازد مشکل بتوان جلوی قضاوت واقعی مردم را نسبت به احکام قضائی گرفت ! چرا قوه قضائیه کهریزک و کوی دانشگاه را فراموش کرده است وبه صورتی ناگهانی درآستانه ماه خرداد ، پنج نفررا با حواشی تردید برانگیز به چوبه های دارمی سپارد ؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم !؟ "
بعد از خواندن بیانیه حاجی موسوی ، نزدیک بود کف کنیم که دیدم لزومی ندارد . پس فکر کردم و نتیجه گرفتم که هیچ چیز جدید و عجیبیی برای کف کردن وجود ندارد . موسوی هم سلولی درهمین پیکره توحش اسلامی است . این روزها حتی حلوا حلوا کردنش برای سیستم سیاسی نظم نوین هم آنقدرها جدی نیست . هرچند رادیو فردا تیتر بزند که موسوی محکوم کرد ! بیشترجنبه تبلیغاتی و جاروجنجال مطرح است !
در عمل ازموسوی هم آبی برای نظم نوین گرم نشد . خیلی زور زدند تا یک چیزی بتراشند و درآن بدمند و از بالا و پائین بادش کنند تا شاید جامعه ایران را درکنترل و انقیاد نگه دارند . با انواع بازیهای شناخته شده ! حتی به گنجی جایزه هم دادند مثل همان نوبلی که به اوباما دادند . ولی گنجی هم تنوانست . این بود که یحتمل کمی طرحشان عوض شده باشد !
چند روز قبل ازاعدام زندانیان سیاسی درایران احمدی نژاد در نیویورک بود . مراسم ضیافت شام ازطرف نظام اسلامی درنیویورک و همزمان اعلام بیرونی اعدامها را اگرکمی با دقت موشکافی کنید آنوقت متوجه اندازه و وزن بعضی ازتیترهای تبلیغاتی خواهید شد .
احمدی نژاد به نیویورک رفت تنورش را داغ کردند با خارج شدن ازسالن و از این حرفا....
رژیم اسلامی درنیویورک ضیافت شام داد و بازهم تنورش را داغ کردند . یعنی عده ایی رفتند و مثلا عده ایی نرفتند و این نرفتن همان ظرافت کارشان است ....
رژیم اعدامها را انجام داد و اعلام بیرونی کرد و بازهم تنورش را داغ کردند که بله : موسوی محکوم کرد ! حالا اینا چه ربطی داشت ....بستگی به خودمان دارد . ولی ربط داشت وازخیلی ها هم خبری نبود ازجمله انواع سخنگویان وزارت خانه های رسمی !
حفظ تمامیت نظام جمهوری اسلامی مدتها است دراستراتژی نظم نوین و کانون خاورمیانه بزرگ قرار دارد و این موضوع ازشروع قیام اخیرمردم ایران کاملا علنی خودش را هرروز نشان میدهد . غرب به خودش احتمالا انتقاد میکند که چرا قدرت سرکوب رژیم اسلامی را دست کم گرفته بود !
اعدامها هرروز ادامه دارد....
سخنگوی وزارت خارجه امریکا هرروز اعلام میکند گفتگوها برای تحریم رژیم اسلامی پیشرفت داشته است ...
احمدی نژاد هر روز اعلام میکند تحریم بی اثراست....
گنجی هرروزبه دور جایزه اش طواف میکند....
موسوی هر روز محکوم میکند....
چین غارغارمیکند....
روسیه زارزار میکند....
مردم و جامعه ایران هم هرروزبرای تغییر جدی تر میشوند !
غرب و رژیم ایران هم ازابتدا دربرابر مردم ایران جدی بودند !
همین جدیت درهردوطرف باعث شد که رگه های ژنتیک بازمانده ازگونه های کروکودیلهای سیاسی در100 سال گذشته تاریخ ایران ، درژنهای مصنوعی و مشخصی متمرکزنشوند . تا نشان دهند و یا ثابت کنند که به شکلی تصادفی و همینجوری در سایربخشهای این ساختارسبزژنیتیکی نظم نوین پراکنده هستند !
موسوی فرزند خلف خمینی....
گنجی نوه خلف امام خمینی....
وخمینی ازنشست گوادلوپ جوازرهبری و امامت دریافت کرد . این روزها اینگونه جوازها اسمش جایزه است !
آمیزش وهمجواری گونه های کروکودیل درابتدای کارفقط شکلی سیاسی داشت اما به مرور به وحدت فکری بین آنها تبدیل شد . این وحدت عمل ایدئولوژیک ، لازمه ایستادن دربرابرمردم ایران و خواسته هایشان بود .
احمدی نژاد به عنوان یک کروکودیل 4 درصدی آدرس را درنیویورک درست رفت .
گنجی هم به عنوان یک کروکودیل 5 درصدی آدرس را درموزه آیت الله میلتون فریدمن درست رفته است .
موسوی هم به عنوان یک کروکودیل 10 درصدی آدرسش را درهمان " محکوم کردن " ، درست رفتند .
این همه کروکودیل با درصدهای متفاوت به امید روزی نشسته اند که خامنه ایی بدون هیچ درصدی وارد سالن اصلاحات شود و بعد دست یک آیت الله سکولاررا بگیرد و به جای خودش بنشاند . همه چیزبه خوشی شکل بگیرد . موسوی یاد دوران امام راحل را زنده کند ...گنجی گاندی شود...اسلام سکولار و یا سکولاریسم اسلامی ازنظم نوین هرروزجایزه بگیرد و نظم نوین هرروزبیشترفشاردهد آنقدرکه سیاسیون سبز ایمان بیاوردند به فصل زرد !
اصلاح طلبان خارج و داخل ، لطفا روحیه خودتون رو حفظ کنید که هنوزنصف جریان درراه است .
طنابهای دارهرروز برای مردم ایران بافته میشود ! این جنگ دیالکتیک است .
ولی نه همیشه ! این شکل ازتوحش ، یک استمرار نیست !
عزم مردم ایران هم برای تغییر هرروز جزمترمیشود ! این همان تکامل است .
زنگها درکردستان ایران برای تغییرنواخته شد ! این یک استمرار است .
دلایل اساسیِ ضعف جنبش کارگری
نوشته ی: فرزاد کمانگر
با توجه به بحثهايي كه در خصوص ويژگيهاي حقوق كار وجود دارد، در تعريف حقوق كار حقوقدانان كشورهاي صنعتي اين رشته از حقوق را آشكارا عرصهي دخالت و تأثير عوامل مختلف اقتصادي، سياسي، ديني ،ايدئولوژيك و اجتماعي و …می دانند. در تحليل جامعه شناختي آن، حقوق كار را جزو حقوق روستايي، حقوق تأمين اجتماعي، حقوق اقتصادي و حمايت از مصرفكننده دانستهاند اما با سيري آگاهانه و رجوع به تاريخ طبقاتي تا امروز در مييابيم كه اين طبقهبنديها در واقع گونهاي از آنتاگونيسم و تخاصم طبقاتي حاكمه با طبقه كارگران يا نيروهاي مولد جامعه است که تضادهايي را كه در سطوح پنهان اقتصادي و اجتماعي همواره وجود داشته و هر 2 گروه را به ارجاع به مبارزات طبقاتي كشانده است .
بورژوازي خود را مالك ابزار توليد دانسته و كارگران را همچون ماشينكاري خواهد ديد كه نيروي كارشان را در ازاي دستمزد خواهند فروخت و رفاه و امنيت را حق مسلم خود دانسته و در برابر هر اعتراضي با توجه به فرهنگ موجود در جامعه نوع عقايد و ايدئولوژيهاي مختلف جامعه و ... تفاسير مختلفي را براي اين نوع از زندگي تعريف و آن را كنش طبيعت و اقتضاي اقتصاد موجود براي بقاي نسلها و پويايي اقتصاد ميدانند و حاكميت ابدي را حق مسلم خود می دانند و در مقابل طبقهي كارگر زماني كه انواع نابرابريها و استثمار حاكم بر خود را درك و آنرا به خودآگاهي سياسي بكشانند، اينجاست كه اين طبقه با ارجاع به مبارزه طبقاتي به خود موجوديت ميبخشد.
در اين مقاله سعي بر آن است ، تا آنجا كه ميتوانيم تحليلي از نقاط ضعف اساسي كارگران را ارائه كرده و آنچه كه موتور محرك جنبش حق خواهانهي كارگران را به كندي به تحرك وا دارد مورد نقد قرار دهيم.
طبقهي كارگر در ايران با همان معضلاتي روبروست كه ديگر كارگران در سراسر دنيا با آن دست به گريبانند اما اين مشكلات به علت تعريفنشدن نوع نظام سرمايهداري در ايران بسيار عميقتر و بحرانيتر است.
يورش همه جانبهي سرمايه اين بار در ايران و به صورت وسيعي به سفرههاي خالي كارگران انجام ميگيرد. از دوران دولت سازندگي 1368 به اين طرف دولت با اعمال سياستهايي همچون تعديل نيروي كار، پتانسيل و ماشين خفتهي سرمايه و قوانينش را در كشور به جريان انداخت.
از اين به بعد بخشهايي نه چندان كم از كارگران (فكري و بدني) از كارخانهها اخراج و به نيروي ذخيره خفته كار در كشور پيوستند.
اما قضيه به اينجا ختم نشد بلكه از اينجا تازه آغاز گشت (بيكار سازي و اخراج صاحبان سرمايه چنان گام به جلو نهاد كه در پايانسال 1384 و آغاز سال 1385 قريب به 3/5 ميليون نفر و آمارهاي غيررسمي ميزان بيكاري را 7 ميليون نفر اعلام كردند،هفتهنامهي كرفتو چهارشنبه 1/9/1385) سياست خصوصي سازي در ايران بعد وسيعتر نظام سرمايهداري در كشور بود به عنوان مثال دو مجلس پنجم و ششم قوانيني را تصويب كردند كه صاحبان سرمايه با آغوش باز از آن استقبال كردند .
طبق قانون 8/12/1378 مجلس، كارگاهها و مكانهايي كه تعداد كارگرانش كمتر از 5 نفر بود را از ليست كارگاههاي مشمول قوانين ادارهي كار همچون مرخصي ،ساعات كار، بيمه و ... خارج ساخت.
اين قانون باز هم بر طيف ياغيگري جريان سرمايهداري ناموزون در كشور افزود .
سرمايهداراني كه تعداد كارگران آنها 10 نفر بود تا بدانجا تحريك شدند كه بين كارگاه خود ديوار بكشند و آن را به 2 كارگاه جداگانه تقسيم كنند. اما همانطور كه در بالادر تعريف كارگر اشاره شد بسياري از كارگران با تصويب اين قوانين،كارگراني همچون شاگردان خياطيها، مكانيكها، صافكاريها و ..... را از حقوق طبيعي خود محروم ساخت و بدون پشتوانهبودن آنها مجبورشان ميساخت با كارفرما توافق كنند كه حاصل اين توافق باز به نفع صاحبان سرمايه تمام ميشد. بسياري از كارگران كارگاههاي ما آرزوي يك روز تعطيل و استراحت و تفريح و در آغوش خانوادهشان را فقط با خود يدك ميكشند و اينها همه دست به دست هم ميدهند تا صاحبان سرمايه معضلاتي را از قبيل كاهش دستمزد (در برابر تورم بالا) بيكارسازي و بيشتر شدن پتانسيل بيكار جامعه، و رشد مسائلي از قبيل اعتياد و فحشا و ... در جامعه به طور مستقيم و يا غير مستقيم را افزايش دهند.
از دلايل ديگر كه ميتوان در استثمار اين طبقه از جامعه نام برد عدم وجودتشكلها و سنديكاهاي كارگري يا كمبودن آنهاست .
نبود تشكلها و سنديكاهاي آزاد كارگري به عنوان ابزار و كانالي براي رفع موانع ومشكلات موجود در مسير بهبود زندگي كارگران يكي از مشكلات اساسي كارگران جامعهي ماست.
همانگونه كه اشاره خواهد گرديد چنين تشكلهايي در قانون كار ايران و الحاقيههاي آن داراي تعريف و قالبي مشخص بوده كه انحصار مديريت آن نيز همواره در اختيار افراد و نمايندگان به اصطلاح خودي بوده و تواناييهاي اين تشكلها در محدودهي خواستهاي حاكميت محدود مانده است.
در كنار اين مسئله سنديكاها و تشكلهاي آزاد و مستقل كارگري نيز اگر وجود داشته باشد همواره سركوب گشته و با فعالين كارگري نيز به شيوهاي ناعادلانه و غيرقانوني برخورد ميگردد (همانند برخورد با كارگران معترض شركت واحد تهران و يا فعالين كارگري دستگيرشده در سقز).
طبق تبصرهي 4 مادهي 131 فصل ششم قانون كار، كارگران حق دارند كه از 3 مورد تعيينشده در قانون كار:
شوراي اسلامي كار
انجمن صنفي
نمايندهي كارگران
استفاده كرده و اين قانون هيچ تشكل ديگري را به رسميت نميشناسد، اين در حالي است كه ايران با امضاء ،دو سند نامهي 87 و 97 (تشكیلهاي سنديكاهاي كارگري ،حق تحصن و اعتصاب و ....) سازمان جهاني كار را به رسميت شناخته و اين دو مورد در تضاد با همديگرند.
طبقهي كارگر از درون نيز دچار يك سري مشكلات و نارساييهاست كه از آن جمله ميتوان نفرت دروني اين طبقه از همديگر به جاي همبستگي با هم را اشاره كرد . بسياري از كارگران با واژهي زير آب زني، بد و بيراه گفتن نزد كارفرما و .... آشنايند كه اينها هم از سيستم به داخل فرهنگ كاري كارگر رسوخ كرده است. يا معظلاتي از قبيل ناسيوناليسمها در تشديد اين نفرت در يك سري مشاغل كه در آن تعدد قوميتي (مانند كارهاي ساختماني) را داريم ميتوان نام برد.
از عوامل ديگر كه مانع بهبود وضعيت معيشتي كارگران و از نقاط ضعف اساسي جنبش كارگري ست، شكل نگرفتن فرهنگ اعتراض همگاني به وضعيت نامطلوب جامعه است . جامعه ايراني ويژگيهاي خاص خود را دارد، درجامعه ما فرهنگ حاكم همان فرهنگ ديني است، در اين فرهنگ گاه حق اعتراض براي فرد و جامعه به رسميت شناخته شده و گاه هيچ جايگاهي براي اعتراض فرد و اجتماع قايل نميگردد .
ساختارهاي قدرت در جامعه ما همان ساختارهاي دولتي و مذهبي ميباشد كه در اين نوع ساختار، مذهب به شكل ايدئولوژي و زبان رسمي حاكميت است كه مورد مقبول خانوادهها و تودهي جامعه است. آنچه كه مسلم است حاكميت مروج و مدافع اين فرهنگ بوده چرا كه ميتواند با اين فرهنگ قدرت خود را به حوزههاي مختلف كشانيده،بدون آنكه قدرت و یا عامل بازدارندهاي در مقابل آن قرار داشته و در عين حال از پشتيباني فرهنگ حاكم كه همان ايدئولوژي مورد بحث بود نیز برخوردار است.
اعتراض نكردن و تابعيت از آنچه كه حاكميت انجام ميدهد از آنجايي كه از پشتوانه ي عاملي به نام مذهب برخوردار بوده است و نهادينهشدن مذهب و آنچه كه پيرامون است را به عنوان امري مقدس و فارغ از خطا دانسته و اين فرهنگ را به وسيلهي امتيازهاي حاكميت از قبیل رسانهها، آموزش و پرورش، دانشگاه و ... در اجتماع نهادينه می کند.
خانواده نيز به عنوان يكي از زيرساختهاي قدرت اين جامعه كه در آن قدرت در دست پدر تجلي مييابد و به ترويج و تقويت اين نوع فرهنگ ميپردازد و كاركرد اين حالت تسلسل ميان ساختارهاي مختلف اجتماع (حاكميت ، مذهب و ...) و تقويت و نهادينهگشتن هر چه بيشتر فرهنگ سكوت و خاموشي در برابر نابرابريهايي كه كارگر و افراد جامعه آنرا سرنوشت و قضا و قدر خود دانسته، ميانجامد.
نتيجه آنچنان ميشود كه افراد جامعه و با تبع كارگران وطبقه ی زيردست در قبال نقص كوچكترين و اساسيترين موارد نيز زبان به سكوت برگزيده و به وضعيت موجود تن در ميدهند.
يكي از عوامل ديگر را كه ميتوان آنرا يكي از دلايل عدم تحرك كارگران درخواست حقوق مدني آنها دانست. نداشتن ارادهي جمعي و تصميم تجمعي و تلاش براي راهاندازي مجامع عمومي كارگري و اتحاديههاي كارگري در صحن كارخانهها و محل كارشان بود.
مجامع و اتحاديههاي عمومي كارگري ، متمــركزكردن قدرت انفرادي كارگران، يكپارچه كردن خواستهای مدني كارگران، تلاش براي به كرسي نشاندن خواستهاي اتحاديه و ابلاغ خواستها به كارفرما و طبقات حاكم ميباشد.
موضوع مطالعه و بحث اين تشكلها به عنوان يك تشكل كارگري مدافع حقوق كارگران در برابر بهرهكشي سرمايهداران و تجمع ثروت مجازي به طور روزافزون در يك قطب از جامعه و افزايش فقر در سوي ديگر اين جامعه ميباشد.
نتيجتاً بايد بيان كنيم كه تشكلهاي كارگري يك ركن اساسي و درستترين روش درخواست خواستهاي جمعي ميباشد و پيشروي و دستيافتن در اين تخاصم بدون پيدايش و تقويت اين تشكلها و اتحاد وسيع تودههاي طبقهي كارگر مقدور نيست.
اين طبقه همواره از تشكلهاي تودهاي و علني كه حق مسلم و طبيعي هر كارگري ميباشد، محروم بوده و فقدان اين تشكلها هم امروز يك ضعف اساسي اين جنبش عليه طبقهي استثمارگر است پس ميتوان اينطور بيان كرد كه شرط اساسي براي پيشروي و دستيافتن به خواستهاي كارگران برپايي تشكلهاي مستقل كارگري و اتحاد همه جانبه اين تشكلها و تلاش براي سازماندهي بيشتر و بسیج تودهاي اين طبقه از جامعه ميباشد.
پس اين تشكل بايد شعار و سياست عمومي و اصلياش را در سازماندهي تودهاي ، تبيلغ و شناساندن شوراي كارگري و در مسير درست هدايت كردن جنبش كارگري ست و براي منظم كردن شوراهاي كاري يا مجمع عمومي مستمراً فعاليت و مجامع عمومي را به عنوان تريبون واقعي كارگران در جامعه به كارفرما بشناسانند.
منبع:وبلاگ شخصی فرزاد کمانگر
سرمایه داران، رفیق فرزاد کمانگر- معلمِ کارگران و زحمتکشان، که صمد بهرنگیِ زمانه ی خود بود را درهفته ی معلم همراه با چهارتن از یارانش بر بالای دارِ حکومت اسلامی خفه کردند
ارسال به : اعضای گروه یاهو - گوگل، شخصیتهای سیاسی - اجتماعی - اقتصادی - هنری- فرهنگی
احزاب، سازمانها، نشریات، رادیوها، تلویزیونها، انجمنهای زنان - دانشجویان - دانش آموزان
معلمان - کارگران و سایت های حقیقت جو در داخل و خارج از کشور
تکثیراز: جهانگیر محبی