افغان موج   

دوستان عزیز سلام!

این دو نوشته فریاد یک زن مهاجر افغانی است که بجواب یک تیکه دار دین عزیزالله سرفراز از هرات باستان نوشته است. این جوابهای معقول از یک  سایت های انترنتی به نام افغان جرمن آنلاین برداشته شده و از حرمتی که به آن خواهر بزرگوار دارم میخواهم زینت بخش سایت خود بسازید. با عرض حرمت.

میر احمد کشکی.

هرات ــ شهر نو

ا

اسم: زرلشت رسول احراری     10.04.2010 

جناب سرفراز درود بر شما، و خدا شما را هدایت کند،

من جواب بسیار ناجور و نا معقول شما را در هرات خواندم چه برای رخصتی به وطن عزیزم رفته بودم. وقتی وطنم میگویم مرادم افغانستان عزیز است، هرات باستان وطن دوم من و وطن عزیزان من است.

من اصلا از هرات نیستم ولی یک مدتی در آنجا زندگی کرده ام با یک احراری ازدواج نموده ام و اکنون در هرات دوستان و عزیزانی دارم.

پدرم محمد رسول خان مامور وزارت داخلۀ افغانستان بود و وقتی عبدالرشید خان سرحدی ولسوال "اوبه" هرات مقرر شد پدرم را که از دوستانش بود با خود به "اوبه" برد که من و سه خواهر و دو برادرم همه به "اوبه" رفتیم. اگر اشتباه نکنم سال های 1341 یا 1342 بود و من فکر میکنم 7 یا 8 ساله بودم. من لیسه را در کابل خوانده ام در لیسۀ عالی ملالی که ممکن است شما در آنزمان در کابل نبوده باشید ورنه حتما وقت رخصتی سراغ مکاتب دختران کابل را هم می گرفتید. چون خود شما اعتراف کرده اید که همه مکاتب نسوان هرات را می شناسید(لیسۀ مهری هرات - گوهرشاد – محجوبۀ هروی و سایر لیسه های اناث). شما واقعاً یک مرد مسلمان واقعی استید چه برای انتخاب چهار زن باید بدهن دروازه مکاتب نسوان سرگردان می بودید.

حتماً سرآهنگ مرحوم این بیت را برای شما خوانده است :

آنـقـدر مستم که از چشمم شراب آید برون

وز دل پر حسرتـــم دود کباب آیـد  برون

یار من در مکتب و من در سرِ راه  منتظر

منتـظر بـودم  که یارم  با کتاب آید برون

بعداً فاکولتۀ را در تهران خواندم و اکنون 27 یا 28 سالست که با اولاد هایم در کشور ناروی در عالم هجرت و فراق وطن روز میگذرانم.

نمیدام وطن عزیزم چی وقت از شر شما اسلامگرا ها و افراطیون متعصب نجات خواهد یافت که در آغوش پرمهرش بازگردیم.

بلی شما افراطیون متعصب که نه با مردم و نه با خود صادق اید! شما را حضرت حافط شیراز(ع) خوب شناخته است که در مورد همه اسلامگرایان از قماش شما چنین میگوید:

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب

چون نیک بنگــری هـمـه تـزویــر می کنند

بلی شما تزویر گرانید!!!

ببینید برادر عزیز که شما چقدر سبب اتلاف وقت خوانندگان این سایت شدید، چون من مجبورم چیزهای بنویسم که اصلا موضوع بحث این نظرخواهی نیست ولی مجبورم به جواب تفتیش شما از عقاید و هویتم بپردازم، که شما بعوض روشنی انداختن به سوالات من بدان (نمیدانم چرا) دلچسپی گرفته اید.

ببینید من آیاتی از قرآن عظیم الشأن را که بنظر من ذلیل بودن زن در آنها مشاهده میشود برای دریافت توضیح نوشتم

(آیۀ 11 سورۀ شوری)

«خداوند آفريننده زمين و آسمانها، براى شما از نوع خودتان و براى چهارپايان نيز جفت هایى خلق کرد تا بدين وسيله نوع شما زياد شود. خداوند راهيچ مثل و مانندى نيست و او به همه چيز شنوا و بيناست

(آیۀ 228 سورۀ بقره)

« ... و زنان را بر شوهران حقوق مشروعى است چنانکه شوهران را بر زنان ، ليکن مردان را بر زنان برترى خواهد بود و خدا برهمه چيز توانا و به همه امور داناست

(آیۀ 34 سورۀ نساء)

« مردان را بر زنان حق تسلط و نگهبانى است بعلت اينکه خدا بعضى از شما را برتر از بعضى ديگر مقرر داشته وهمچنين بعلت اينکه مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند. پس زنان شايسته ومطيع در غياب مردان حافظ حقوق شوهران هستند و آنچه را که خدا به حفظ آن امر فرموده بايد عمل کنند، و زنانیکه از مخالفت و نافرمانى آنها بيمناک هستيد، بايد نخست آنها را موعظه کنيد، اگر مطيع نشدند از همخوابگى با آنها خود دارى کنيد و اگر بازهم مطيع نشدند، آنها را بزنيد اگر فرمانبردار شدند، ديگر برآنها ستم روا مداريد که همانا خداوند بزرگوار و عظيم الشأن است

به نظر من : آيۀ ١١ سوره شورى فلسفه خلقت مرد را از زن جدا کرده و ميگويد: خداوند زن را براى اين آفريده است که براى مردها نقش جفت را بازى کند و براى حيوانات ذکور نيز اناث آفريده است که جفت آنها باشند و طفل توليد کنند. بدين ترتيب معلوم ميشود که فلسفه آفرينش زن با مرد تفاوت دارد.

من در این مورد نظر و معلومات خواسته بودم که جناب شما و دیگر مرد سالاران قرن 21 به عوض جواب و توضیحات ، مثل همیش در قرن 6 چپورزی می زنید!!!!!

در آیۀ 228 سورۀ بقره بنظر من ...........، ليکن مردان را بر زنان برترى خواهد بود و خدا برهمه چيز ... داناست.)

در آیۀ 34 سوره نساء بنظر من، صراحتاً حق تسلط و نگهبانى زنان به مردان داده شده و حکم ميکند که اگر بيم نافرمانى زنان ميرود بايد ابتدا آنها را موعظه کرد، سپس آنها را از همخوابگى محروم کرد و اگر بازهم ادب نشدند آنها راکتک زد.

شما و امثال تان که ادعا دارید دین اسلام در بین زن و مرد عدالت را مرعی داشته، آیا در کدام جای دیگر قرآن عظیم المشان کدام آیۀ دیگری را که به زن هم حق زدن مرد را بدهد نشان داده می توانند؟

در آیۀ (282) سوره بقره شهادت یک مرد را برابر با شهادت دو زن دانسته".

آیا گفته میتوانند که چرا شهادت یک زن را محکمه های اسلامی برابر به شهادت یک مرد قبول ندارد؟

در آیۀ (59) سوره احزاب ص 294 بازشناسی قران مقرر میدارد که زنان باید خود را با چادر بپوشانند ". و شما جناب سرفراز که از یکطرف از این همه هدایات و احکام اسلامی و شرعی دفاع میکنید و به اتکا این که :" حق تعالی برای زنان غیرت جایز نداشته است و از برای مردان غیرت قرار داده است زیرا برای مردان 4 زن و از متعه و کنیز آنچه خواهد حلال گردانیده است و از برای زنان غیر از یک شوهر حلال نکرده است و اگر شوهر دیگر طلب کند یا اراده نماید نزد خدا زناکار است." ولی در مورد من که با نظریات شما همنوا نیستم و صرف گناه من دیگر اندیشی است، دفعاً غیرت مردی و اسلامی تانرا فراموش می کنید و بمن هدایت می دهید که چادرم را بکشم؟؟؟!!!

و در آیۀ (3) سوره نساء میگوید ... پس نکاح کنید آنچه خوش آید شما را از زنان 2 – 3 -4 و اگرهم بیم داشته باشید که با آنها عدالت نورزید پس تنها یک زن اختیار کنید و یا چنانچه کنیزی داشته باشید با آن اکتفا کنید که این ترک ستمگاری است."

شما در نوشتۀ تان متذکر شده اید که تمام آیاتی را که من به آنها اشاره کرده ام اگر با تفسیر و تحلیل علمی و اجتماعی و شرح نزول آیات بخوانم و ملتفت شوم، همه بر پایۀ عدالت استوار است نه تساوی زن و مرد.

ببینید در کجای این آیات بالا عدالت بین زن و مرد مراعات شده است؟ بیبینید هنوز هم شما به سوالات خانم لیلا نوری جواب نداده اید. او تنها از دادن جواب در بارۀ کنیز و غلام در اسلام به یک مسیحی تشویش دارد اگر این آیه را بخواند که دین اسلام به مردان اجازه داده است با کنیز شان هرچه دل شان خواست بکنند، چی خواهد گفت؟؟

آيۀ ٣ سوره نساء بطور صريح تعدد زوجات را مشروع ميکند و به مردان اختيار ميدهد: چهار زن عقدى در زمان واحد درعقد ازدواج خود داشته باشند. بعلاوه بر طبق مدلول آيه ٣٠ سوره معارج وآيۀ ٦ سوره مومنون، مرد مسلمان ميتواند بطور نامحدود دختران وزنان برده در اختيار داشته باشد و با آنها عمل زناشوئى انجام دهد.

آیا جناب شما آقای شرفراز، جناب عبدالله عابد کابلی ، جناب سلیمان صوفی زاده و دیگران سوال دارم که در این باره چه می فرمایند؟

نخست آیا همین وجود "زن کنیز" یا " کنیز زن" در جامعۀ اسلامی تساوی حقوق زنان را با مردان میرساند که شما ادعای آنرا از 14 صد سال به اینطرف می کنید؟

سخن بدرازا کشید و ممکن خوانندگان را خسته کرده باشم. این سطور پریشان را با نوشتن چند بیت ناب از حضرات مولانا و قاآنی و عطار به پایان میرسانم :

مولانا گوید :

چون چنگم و از زمزمـۀ خود خبرم نیست

اســــرار هـمی گـــــویم  و اسـرار ندانـــم

از کفــــــر و ز اسلام  بـیرون است نشانم

از خــــرقـه  گـــــــریـزانـم  و زنار ندانـم

قاآنی گوید :

لاف آزادی زنی با ما مزن باری که ما

از امید جـنـت  و   بـیـم  جهنم  خارجیم

چند یاد کعــــبه  و  زمزم  کنی  خاقانیا

باده ده کز کعبه آزاد  و ززمزم فارغیم

فریدالدین عطار گوید :

ما ره ز قـبله سوی خرابات می کنیم

ونـدر قمار خـانه  مناجات  می کنیم

دُردی  کـشیم تا که نباشیم مـرد  دین

با اهل دین به  کفر مباهات می کنیم

 

خواهر گرامی و عزیزم لیلا جان از آلمان،

در پناه خدا باشید، و خداوند شما را از شر این ملا ها و مولوی صاحبان قرون وسطائی در پناه خود نگه دارد. نوشتۀ شما را خواندم و تشویش شما را در مورد موقف و حقوق زن در اسلام با تمام وجودم احساس کردم. شما کاملاً حق بجانب هستید.

من هم این تشویش را دارم که خدا نکند این ویب سایت وزین افغان جرمن که چشم امید همه بطرف آنست، مثل تلویزیون های افغانی تربیون ملا ها و مولوی های تاریک نظر و "مرغ یک لنگه" نگردد.

شما پرسیده اید که اگر در دین اسلام واقعاً در بارۀ حقوق زن توجه شده است چرا مرد مسلمان حق دارد قانونا و شرعاً با 4 زن ازدواج کند ؟ چرا در شرعیت اسلام یک مرد میتواند زنش را در یک لحظه طلاق بدهد ولی زن باید از همه اولتر موافقت مردش را داشته باشد تا طلاقش را بگیرد؟

خوارک گل کاش تنها این دو موضوع می بود ، شما از شتر می پرسید که چرا گردنت کج است؟ کجای این بیچاره راست است؟؟ که ما صرف گردتش را مورد سوال قرار دهیم!! اگر در احکام شرعی و هدایات قرآنی عمیق شوید بسیار گپ هاست که باید مورد بحث و تحقیق قرار گیرند.

من چندی قبل در بارۀ مقالۀ جناب سیستانی که در همین ویب سایت به نظرخواهی گذاشته شده بود و در بارۀ جست و جوی راه های جلوگیری از خشونت در حق زنان بحث میکرد، چیزی نوشته بودم که تکرار آن در اینجا میتواند پذیرفته شود.

ولی قبل از آنکه به تکرار تحریر آن شروع کنم از شما دوستانه خواهش میکنم آدرس و ایمیل تانرا به مولوی صاحب علی احمد «« دین پرور؟؟!!»» و هیچ چادری پوش دیگری که در این ویب سایت سر کشیده اند ندهید.

اگر اینها واقعاً در هدف و آرزوی شان صادق اند و می خواهند در بارۀ این نابسامانی ها بحث کنند تا برای نجات باور و عقیدۀ ما خدمتی کرده باشند، باید در همین ویب سایت به بحث بپردازند تا اظهارات شان مورد قضاوت همه خوانندگان قرار گیرد. آنهم با نام و شهرت اصلی و نشانی ایمیل شان.

آقای عبدالله صافی که شیوۀ نوشته اش بسیار به نوشته های سمع رفیع (صافی) شباهت دارد مثل دیگر مدافعین «چادری پوش» حقوق زن در اسلام ، در پراگراف 7 صفحۀ سوم نوشته خود می نویسد :

" اسلام، دین عدالت، مظهرعطوفت، مهربانی و محبت، حق طلبی، طرفدار مستضعفین، برخورد نهایت عالی در برابر زن میباشد، هرگاه ما خودرا با قوانین اسلام نمیتوانیم عیار بسازیم ، معلوم است که عیب در مسلمانی ماست".

ببینید خواهر عزیز این آقا که خود را در زمرۀ روشنفکران چه، که در ردیف علما و دانشمندان فکر میکند، چنین می نویسد. ما از دیگران که ادعای استادی و علامه گری را ندارند چه انتظار داشته باشیم. توجه این آقا را به نوشتۀ زیر که قبلا ً در بارۀ آن عرض کردم، معطوف میدارم:

***********

 در بارۀ نظر خواهی پیرامون نوشتۀ "آیا میتوان خشونت بر زنان را کاهش داد؟"

... خواهر گرامی ام لینا جان روزبه که به ایشان بسیار احترام دارم و به اندیشه ها و نوشته های شان ارج میگذارم در یکی از نوشته های اخیر خود از یک بیت عشقری شاعر افغان یاد کرده اند که :

اســلام به ذات خـود نــــدارد عیبی

هر عیب که هست در مسلمانی ماست

این بیت عشقری را بسیار از نویسندگان و سخن وران افغان در گفتار و نوشتار خود تمسک میگیرند برای اینکه ثابت سازند همه نابسامانی ها و نارسائی ها و بد بختی هائیکه دامنگیر ما مسُلمانان است قصور و «کوتائی» خود ماست.

من شخصاً به محتوای این بیت عشقری موافق نیستم. ما باید دلیل این همه نا بسامانی و نارسانی و بدبختی زنان را در جای دیگیر جستجو کنیم. (1)

آیاتی که در قرآن عظیم شأن به ذلیل بودن زن مشاهده می شوند سؤال برانگیز اند. من فکر میکنم این آیات از طرف دشمنان اسلام بعد از وفات حضرت پیغمبر اسلام (ص) برای بد نامی و مزمت دین اسلام اضافه شده اند.

لطفاً به یکی دو از این نوع آیات توجه نمائید :

آیۀ 11 سوره شوری چنین است :

 فاطر السموات والارض جعل لکم من انفسکم ازواجاً ومن الانعام ازواجاً یذروکم فيه ليس کمثله شىءً وهوالسميع البصير

يعنى : (خداوند آفريننده زمين و آسمانها، براى شما از نوع خودتان و براى چهارپايان نيز جفت هایى خلق کرد تا بدين وسيله نوع شما زياد شود. خداوند راهيچ مثل و مانندى نيست و او به همه چيز شنوا و بيناست.)

آيۀ ١١ سوره شورى فلسفه خلقت مرد را از زن جدا کرده و ميگويد: خداوند زن را براى اين آفريده است که براى مردها نقش جفت را بازى کند و براى حيوانات ذکور نيز اناث آفريده است که جفت آنها باشند و بچه توليد کنند. بدين ترتيب معلوم ميشود که فلسفه آفرينش زن با مرد تفاوت دارد.

آیۀ 228 سورۀ بقره چنین است :

ولهن مثل الذى عليهن بالمعروف وللرجال عليهن درجة واﷲ عزيزُ حکيم «...

ترجمه : (... و زنان را بر شوهران حقوق مشروعى است چنانکه شوهران را بر زنان ، ليکن مردان را بر زنان برترى خواهد بود و خدا برهمه چيز توانا و به همه امور داناست)

آيۀ ٣٤ سوره نساء

(الرجال قوامون على النساء بما فضل اﷲ بعضهم على بعض وبما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اﷲ والتى تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فى المضاجع واضربوهن فان اطعنکم فلا تبغواعليهن سبيلا ان اﷲ کان علياً کبيرا)

ترجمه : (مردان رابرزنان حق تسلط ونگهبانى است بعلت اينکه خدا بعضى ازشمارا برتراز بعضى ديگر مقرر داشته وهمچنين بعلت اينکه مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند. پس زنان شايسته ومطيع درغياب مردان حافظ حقوق شوهران هستند وآنچه راکه خدا به حفظ آن امر فرموده بايد عمل کنند، و زنانى که از مخالفت ونافرمانى آنها بيمناک هستيد، بايد نخست آنها را موعظه کنيد، اگر مطيع نشدند از همخوابگى با آنها خود دارى کنيد واگر بازهم مطيع نشدند، آنهارا بزنيد اگر فرمانبردارشدند، ديگر برآنها ستم روامداريد که همانا خداوند بزرگواروعظيم الشأن است.)

ببینید ! آيۀ ٣٤ سوره نساء به شرح بالا ، صراحتاً حق تسلط و نگهبانى زنان را به مردان واگذارميکند و حکم ميکند که اگر بيم نافرمانى زنان ميرود بايد ابتدا آنها را موعظه کرد، سپس آنها را از همخوابگى محروم کرد و اگر بازهم ادب نشدند آنها راکتک زد.

اگر عادلانه تعمق نمائیم در این آیات بالا بطور صریح برتریت مردان از زنان به مشاهده ميرسد: (2)

با عرض سلام

**********

(1)من در اینکه این بیت را از شاعر توانای افغانستان عشقری معرفی کرده بودم معذرت میخواهم. وقتی در نوشتۀ جناب عبدالله صافی دیدم که شاعر این غزل اقبال لاهوری معرفی شده است، به گپ این آقا هم باور نکردم و به جست و جو و تحقیق پرداختم که در صفحۀ 177 امثال و حکم دهخدا دریافتم که این رباعی :

آبـادی  مـیــــخانـه  ز ویـــرانی  مـاست

جـمـعـیـت  کـفـر  از  پریشانــی مـاست

اسـلام  بـه  ذات  خـود  نــدارد  عـیـــبی

عـیبی که در اوســت از مسلمانـی ماست

از خیام نیشاپوری است نه از اقبال و نه از عشقری !!

(2) حالا من از آقای استاد ؟؟ عبدالله جان صافی می پرسم که کجای این آیات به گفتۀ ایشان (برخورد نهایت عالی در برابر زن میباشد) مهر تأئید میگذارد.؟؟