افغان موج   

منظور از دل قلب فزیکی در آناتومی بدن نیست. بلکه آن نیرو یا گوهر حیات در دل یا قلب٬ که غیر مادی می باشد. در کالبد تن خاکی یا مادی انسان –پس توهم و موهوم نیز نمی باشد.

هستی هست٬ و وحدت آن٬ نیستی مقدم انسانی٬ ناشی از اراده آزاد انسانی٬ که این نیستی را٬ طبق گفته رسول معظم(ص): «موتو قبل ان تموتوا» یعنی مردن در معنا و زنده شدن در وحدت همانا وصل در حضور٬ که حضور یا حال برخلاف تصور چون توهم عبارت از: نور عقل و نار عشق می باشد.

در نتیجه: این دل حالت لامکانی و قدیم غیر زمانی دنیایی بر حادث یا خلاقیت ممکنات دارد. که لامنتهی و اوج انرژی در سیر لامنتهی و هستی در هستی یا نور اندر نور که فنا در ذاتِ:‌هو الأول والآخر والظاهر والباطن است.

نظم: حکمت دل!

نقطه برگشت، دل بود بابِ ما

کز تبعید ریشه، دنیا مسکن جا

مشت خاکم جوهری کز قدیم حادث را

کز رفتن در خود، در فنا دامادم ها

نه حسرتم چو حیرت، تمرکزِ قلب باید

پیدای جانم باد، مقبول پرستش را

تو تهی زخود، تا شربت دل دهد

چو از شربش منرا، در منش کن بناء

کم گفتی فقیری، یا در دل بی زمانی؟

یکاشارتکافی،بهرندیکاراینجا

 

محمدآصف فقیری