افغان موج   
اسم من کتاب است ، پدر من نویسنده نام دارد ، ابراز کارش واژه ها و کلمات است خانواده ام را خواننده گان تشکیل میدهند ، پدرم علی الرغم انکه بر رفیع ترین مشغله های فکری گرفتاری دارد ، با شخصیت خاموش مطالعه زیاد میکند ، در عین حالیکه به دستور زبان تسلط دارد از همه می اموزد ، با رعایت هنجارهای نویسندگی مانند ساده نویسی و خلاصه نویسی ، مودرن نگاری، رعایت عفت قلم ، پاکی فکر ، توجه به مخاطب ، شبه رسولی است که با روح و فکر انسانها سروکار دارد .
بسیاریها مرا دوست و همنشین خوب تصور میکنند ، مرا اموزش دهنده و ترمیم کننده ذهن ادمی میدانند ، انها یی که مرا می خوانند اجتماعی تر شده ذهن شان روشن گردیده در با ورهای خرافاتی محصور نمی مانند ، لابلای ما از مفاهیم اجتماعی انباشته است و ما همچو کشتی افکار در عمق در یا های دانش و بینش شنا نموده صدف ها و مروارید های سخن ومعانی را چیده در اختیار انسانها قرار میدهیم .
یا بعضی ها ما را به قالینچه افسانوی سلیمان تشبه می کنند که روی ان نشسته و در سرزمین های پر کان و کیف به سفرمی پر دازند .
گاهی خواننده ها بما لطف نموده می گویند که ما یگانه موجودات ارزشمندی هستیم که با محتویات علمی ، تجربی و تاریخی سهم بزرگی را در تکامل بشریت بدوش داشته و قرن ها را بهم پیوند می زنیم .
کتاب خواندن :
- خواندن کتاب مثل نوشیدن اب برای ما ضروری است ،کتاب خواندن لطفی است که در حق خود مان میکنیم .
شماری می پندارند که هدر دادن و فرسوده شدن ذهن بمراتب وحشتناک تر از ازبهدر دادن پول است . بنابران خواندن ما بیداری و فعال ماندن ذهن را جاگزین پیرشدن میکنند .
کتاب دانا تر وهوشمند تر از هردوستی است ، کتاب تجارب و واقعات هزاران ساله دانشمندان ، فیلسوفان ، محققین و مشاهیر برزگ جهان را بما منتقل میکند .
جامعه وقتی به شاهراه تمدن و فرزانگی و سعادت ره می کشاید که خواندن کار روزانه اش باشد . کتاب ها ، اگاهی بخش کم هزینه ی برای انسانها هستند باعث می شوند اذهان خواب الود ه ما هوشیار گردد کتاب خواندن در واقع اندیشیدن با ذهن دیگراناست . هر چه بیشتر کتاب بخوانیم بیشتر از زندگی حقیقی بر خوردار خواهیم شد مطالعه کتاب ها مانند نسیم بهاری باعث طراوت بخشیدن به روان انسان شده و تشنگی روح انسان را سیراب میکند ، تحقیقات نشان داده است که مطالعه در مقایسه با موسیقی پیاده روی و یا نوشیدن بهترین اشامیدن های سکر اور ، بیشتر بر اشترس ها غلبه میکند .
بگونه مثال ما با خواندن کتاب ها و اشعار دانشمندان کلاسیک مانند حضرت مولانا ی بلخی ، بیهقی ، ابو ریحانی بیرونی ، سنایی ، ناصر خسرو، فردوسی ، فرخی، بیدل ، حافظ ، جامی ، رابعه بلخی ، مخفی بدخشی ، خوشحال ختک ، رحمان ، گل پاچاالفت ، غبار ، سلیمان لایق ، اسد الله حبیب اجمل ختک ، اسماعیل اکبر ، پر تو نادری ، بارق شفیعی ، رازق فانی ، صدیق فرهنگ ، و دیگران که هریک بر رفیع ترین جهان بینی عصر خود جا داشته اند ، و شبه رسولانی بوده اند که. از جامعه و بی عدالتی هایش از تاریخ جنگها و پی امد های وحشتناکش،از فرهنگ و اشفته گی هایش از زندگی و خشونت هایش از بحران و مصیبت هایش ، بما سخن گفته اند . و ما از انها می اموزیم .
همچنان نویسندگان معاصر در دیاسپورای غربت مانند ، اکرم عثمان ، واصف باختری ، ببرک ارغند ، زریاب ، اعظم سیستانی ، قدوس زریر ، سید حمیدالله روغ ، فقیر ودان ،‌ صاحبنظرمرادی ، پوهاند زیار ، ایشور داس ، بشیر مومن ، قادرمسعود ، پروین پژواک ،ملالی جویا ،حمیرا قادری ، کامله حبیب ،حمیرا نگهت ، قمر یلدا ، خالق لعلزاد ، خالد نویسا و دها نویسنده دیگر ) اثاری افریده اند که دنیای دیگری قابل اموزش و عبرتناک دربرابر چشمان ما گذاشته اند . که شایسته حرمت و تعظیم اند
. کتاب خواندن می تواند کیفیت زندگی را بالا ببرد و راه های جدیدی بهتر در اختیار ادمی قرار دهد ، بروایت تاریخ در اکثر انقلابات و تحولات تاریخی جامعه نویسنده گان در صف اول خواست های توده ها و تغیرات قرارگرفته اند وبنابران می توانیم تجربه تاریخ را به تجربه خود بدل نماییم .

کتاب نخواندن :

بقول ابولفضل بیهقی هیچ کتابی نیست که بیک بار خواندن نیرزد ، اما با تاسف در حال حاضر بویژه در کشور ما افغانستان که انرا غبار نادانی و سنگواره اندیشی فرا گرفته کتاب نخواندن بیک فقر همگانی مبدل گردیده است ، شلوغ و ازدحام در تفنگ بر داشتن بنام جهاد ، گسترده بودن مدرسه های مذهبی ، باز بودن درب زندانها و بسته بودن مکتب ها و اموزشگاهای بانوان و خلوت بودن کتابخانه ها ، فقر اقتصادی بیکاری ، رشد دادن بنیاد گرایی مذهبی از نخواندن کتاب حکایت میکند .
اینجا در دیاسپورای غربت نویسندگان که دست بقلم برده و اثاری افریده اند انگونه که دیده می شود به استقبال شایسته مواجه نگردیده اند .
این مسله هویداست وقتی نویسنده کتابی می نویسد تمام مردم دنیا را خواننده خود محسوب نمیکند حتما خواننده گان با ویژه گی های بخصوصی را مد نظر میداشته باشد ، اما شماری از خواننده ها از منظر و عینک ایدیولوژ یک ، سیاسی و سازمانی گروهی و جناحی به کتاب نگاه میکنند نه به کیفیت وویژه گی های بکر و سناریوی های جذاب و حتی تاریخی ان .
مثلا از یک حوزه مثالی بیاوریم ، وقتی یکی از غربت نشینان متعلق به دوره بعد از سال ۷۰ خ ، اثری ولو بی همتا بیافریند در حالیکه اکثریت نویسنده را می شناسند و حتی با وی معرفت داشته اند اما به اثرش تمکین و توجه مبذول نمی دارند ، کتاب را بدست نمی اورند ، نمی خوانند ، و انهاییکه می خوانند نه خوب می گویند نه بد ، یعنی چیزی در باره اش نمی نویسند ، حتی شماری ان کتاب و نویسنده وی را حریف خود محسوب نموده و مخالف خود می پندارند .
چنین بر خوردی مصداقی ان خواهد بود که نویسنده چانس بیشتری برای شکست خوردن نسبت به موفقیت بدست اورد . کتاب های ، جنگ های کابل ، جنگهای داخلی ، حماسه نبرد جلال اباد ، از این قلم که در نوع خود یگانه اثار بی بدیل تاریخ جنگها در کشور ما بوده اند حتی در میان پنج هزار دوستان فیسبوکی اینجانب بهمین سرنوشت مواجه گردیده اند ، و داستان « شبدر سه رنگ » و رمان « نشید اروزها » یکی از بهترین کتاب های ادبیات معاصر از نویسنده مستعد جناب قدوس زریر ، که گفتی با قلم جادویی بر تاریکخانه های جامعه روشنایی بخشیده است ،‌ و این قلم انها را با نقد های شیوا و معرفی گونه یی در فیسبوک گذاشته است ، و با ور دارم کاخ که این کتاب ها چه در حوزه تاریخ و چه ادبیات اباد نموده اند از باد و باران گزندی نمی یابند ، اما با انهم در همین سنخ اهمال و فرا موشی قرار داشته است .
واضح است که کتاب شبه یک کالا ست و برای انکه مردم بوجودش پی ببرند نیاز به معرفی و تبلیغات دارد ، از همین رو در جوامع فرهنگی برای ترغیب نویسنده و تشویق کتاب خوانان ، مراسم معرفی کتاب بر پا میکنند و از نویسنده و کتابش قدر دانی بعمل می اورند .
هرگاه همه ما به نقش کتاب و مطالعه در توسعه فکری و بالندگی جامعه اهمیت قایل گردیم انگاه رسالت ترویج فرهنگ کتاب خوانی به دوش تک تک ما قرار خواهد داشت .
با ور داریم بدون نوشتن بدون کتاب ها که «‌ تجربه هزاران سالهء دانشمندان ، محقیقن، فیلسوفان و مشاهیر برزگ را بما منتقل میکند » هیچ تاریخچه ء و هیچ مفاهمی از بشریت باقی نخواهد ماند .
ختم مقال را از گاندی وام میگیریم : انچنان زندگی کن که گویی فردا خواهی مرد انچنان بیاموز گویی تا ابد زنده ای .

ختم ۱۶دسامبر سال ۲۰۲۴
 
 
نویسنده : سید عبدالقدوس سید