افغان موج   

در یکی از سایت های انترنتی نوشته ای از آقای سلیمان راوش را خواندم که اکیدا  باور به تجاوز انگلیس، روس و امریکا به خاک افغانستان  مخالفت مینمایند.

ایشان در اشاره به قضاوت عده ای از تاریخ نویسان از هجوم فوج های انگلیس، روس ها و ناتو به سرتمداری، امریکا  چنین نتیجه ای میگیرند که باید مردم ما بدانند   تجاوز چيست  و متجاوز کيست؟ و بعد تعریف دلخواه خود شان را از تجاوز (به حريم غير نا خواسته قدم گذاشتن ...) تاکید میکنند.

باور ایشان چنین است که تجاوز در حدی که مفهومی را نمایش دهد عبارت های است ازحمله اعراب، چنگیز خان، تیمور لنگ و بالاخره حمله ای احمدشاه درانی به سرزمین هندوستان . و پس از آن عصر تجاوز ها ختم گردید. دیگر شمشیر به دستانی برای کشتار مردم حمله نمیکردند و نمیکشتند. و گویا هم انگلیس ، هم شوروی ها و هم ناتو را مردم افغانستان دعوت کردند که بیایند و بکشند و خرابی به ارمغان بیاورند.

البته این بدان معناست که کسی از همسایه اش و یا از یک شهروند اش خواهش کند که به خانه اش آمده زن و فرزند اش را بکشد، خانه اش را خراب و دارایی اش را با خود ببرد و دیگرش همه هیچ ... و این هیچ را نه کسی تجاوز گفته میتواند و نه نسل کشی و تخریب یک سرزمین.

بخاطر اینکه آقای سلیمان راوش به عقاید شان معنای تاریخی وادبی داده باشند اشعار عده ای شاعران دوران بعد از احمد شاه درانی را پیشکش مینمایند و وقایع بعد از او را با دسایسی که انگلیس ها خلق مینمودند تا افغانستان را هم بخشی از ساحه ای نفوذ سیاسی و اقتصادی ( کمپنی هند شرقی)  بسازند بررسی نمیکنند... از کتب تاریخ ذکر میکنند.که  مسایل  اش تنها در ارتباط به افغانستان است  و از  اوایل قرن هجده عیسوی تا اوایل قرن بیستم رخ میدهد. لشکر کشی های انگلیس گویا هیچ ارتباطی به جنگ های تریاک در چین و سرتمداریهای روسیه تزاری در اسیای مرکزی ، حمله صفوی ها در شرق دور و جنگهای داخلی امریکا و کشیدگی های دیگر جنگ افروزی در دنیای ما نیست.

آری جنگ بود و بگفته ای شاعر همان دوران:

 

در آن رزم از آن لشکر سر نگون

هـــــزاران  فتادند در خاک و خون

هزاران انسان به خونش غوطه ور میشد، ملیون ها انسان ترک دیار خود مینمود  و از  سرزمین های امن سر بر می آورد... و امروز بد تر از آن است. اگر کسی میگوید چنین  نیست  ضررتی نیست که  به نتیجه ای منطقی برسد. باید به تاریخ مراجعه کند. آنچه که باور مردمان آن سده بود.

آقایی راوش نمیدانند که کم از کم دوصد سال است روی مدرنیزه ساختن مفاهیم جنگ و تجاوز کار میشود. برنامه  های کوتاه برای تجاوز خلق میشود. اندیشه های پست مدرن برای کشور گشایی به وسیله  فن آوری های الکترونیکی تهیه میشود، بازار های بین المللی فساد به نام های مدرن مثل  کوکاکولا  سر از فابریکه های تولید سرمایداری بیرون میکند.

خیلی ساده علل جنگهای جهانی اول و دوم را میشود جستجو کرد و انگاه وقایع بعد از این جنگها را برای پیشبرد اهداف استعمار ارتباط داد.

آنچه در مصر، عربستان، عراق ، ایران، هند و افغانستان میگذرد را از نظر تاریخی صرف به نام تجاوز بررسی تاریخی کرد و بعد حکم صادر کرد؛ این مردمانی که زیادتر از دوران  حمله اعراب به سرزمین های ایران، افغانستان و هند تخطی کرده  اند، داعش، بوکوحرام؛ الشباب؛ القاعده، طالب و اخوان المسلمین ساختند چه هدفی  غیر از تجاوز به اندیشه، خاک؛ مال و تاریخ مردم داشته اند و چه نامی غیر از متجاوز میتواند داشته باشند. ضرورت نیست که این روند را نامشخص جلوه داد. مشخص است  وقتی اعراب یکهزار سال قبل بر سرزمین ما حمله کرد؛ مورد تجاوزات آنان  با  دوصد سال گذشته که حالا شامل قرن 21 هم شده است یک چیز است. بدست آوردن قدرت و جایگزینی اندیشه های استعماری.

امروز تجاوز به کنیه های متفاوت تری از دوران اعراب که دین اسلام را اشاعه میدادند به نامهای مارکسیزم، کپیتالیزم، انارشیزم و وو ادامه پیدا میکند.

فرقی نمیکند که زمامدار یکی از دولت های مستقل از سرتمداران اندیشه های فوق بخواهند بیا با ما همیاری کن  و یا نظام  ما را پایداری بده.  ضرورتی هم نیست که مثلن بگویم از  زمانیکه افغانستانی پیدا شد  پس از آنکه  نادرشاه در             سال ۱۷۳۶ قندهار را تصرف کرد!.  مثلیکه لازم نیست بگوئیم پس از تره کی باید به  ببرک کارمل فکر کرد ... زیرا او هم شاه شجاعی است که در ماسکو پر از عقده های آزمندانه مثل سعد بن وقاصی به افغانستان  سرازیر میشود، مثل حامد کرزی و اشرف غنی و مجاهدین کرام که دور یک دسترخوان به خوردن خون شهیدان مشغول اند.

از زبان الفنستین و یا ملکه الیزابت می شود قصه های را به خورد دیگران داد. آنان هر کدام معرف تاریخ خاص خود اند. نمیشود ژاندارکی را به تصویر در آورد که در قرن 15 میلادی جنگ های صد ساله را ریشخند زده و خودش را پیامبر صلح مینماید.

نمیتوان اسپارتاکوسی را به تصویر کشید که برده داری را چه در اسلام چه در مسیحیت و چه در دوران اندیشه های ناب مدرن مورد انتقاد قرار میدهند. وزیر اکبر خانی میاید و الفنستاینی، حبیب الله خانی می آید و امان الله خان و پس از آن نادرخان، ظاهر خان و محمد داودی... هیچگونه تجاوزی نیست. غیر از هجوم ده ها هزار ارتش سرخ و ده ها هزار ارتش ناتو. که نان میدهند و آبادی و سرشاری ...

 

نعمت الله ترکانی

30 اگست 2015