دکتور امین برین زوری
دراین اواخر در کشور بحث های داغی راجع به سیستم دولت مرکزی و قطب مخالف آن، دولت فدرالی در جریان است. برای روشنی افگندن به موضوع مورد بحث باید تعریف مختصری از سیستم فدرالی کرد.
در تعریف امروزی علی الاکثر فدرالیزم اصل سازماندهی دولتی ای را گویند که درآن تک اعضای فدرال واجد استقلالیت و اختیارات محدودی اند. اما در چارچوب دولت مشترکا باهم یک دولت فراگیر را تشکیل میدهند. قابل یادآوری است که بیشتر اوقات مفهوم فدرالیزم بصورت غیردقیق بکار برده شده هم بالای فدرالیزم به مفهوم قحط آن وهم بالای کنفدرالیزم اطلاق می شود.
بدین ترتیب دولت فدرال دولتی را گویند که قانون اساسی آن فدرالی باشد. چنین دولتی متکی است بر اصل ایالات متحد شده با همدگر و متشکل می باشد از ایالاتی که صلاحیت ها و اختیارات مشخص و محدود دولتی را دارا استند. در پهلوی دولت مرکزی این اعضای منفرد دولت هم اختیارات خودی، اصلی دررابطه با خطه و باشندگان مربوط خود دارند.
اسامبله ی عمومی سازمان ملل متحد به تاریخ 24 اکتوبر 1970 در اعلامیه ی مربوط به اصول فدراسیون در چهارچوب حق تعیین سرنوشت ملت ها حق جدایی خواهی (تجزیه طلبی) را در رابطه با نظام فدرالی رد می کند.
مونتسکیو در فدرالیزم، در پهلوی جدا سازی قوای سه گانه ی دولت یعنی قوه ی تقنینیه، اجرائیه و عدلیه یک نوع تقسیم قوای مزید دولت مرکزی را بشکل دیگری می دید. فدرالیزم در قانون اساسی ایالات متحده امریکا، کانادا و استرالیا عنصر عمده ی تشکیل دولت می باشد. در خطه ی آلمانی زبان اروپا(آلمان - سویس) سیستم فدرالی سابقه ی تاریخی دارد که در قرن بیستم در چوکات دموکراسی- پارلمانی فدرالیزم بشکل مدرن آن سیستم حکومتی را تکمیل نمود. ایالاتی که عبارتند از رده بندی زیر دولت حقوق و اختیاراتی برای خود دارند. بدین ترتیب اقتدار دولتی یعنی اجرای امور و تصمیم یابی بالای سطوح مختلفی تقسیم می شود که در پهلوی چارچوب دولت کل سطح تشکیلات ایالتی عرض اندام کرده بدین وسیله امکان بروز نوعی نیروی متقابله ی اضافی بمیان می آید. این تقسیم باعث امکان افزایش سهمگیری در انکشاف سیاسی دولت و ایالات می گردد.
مزایای فدرالیسم:
1- تقسیم قدرت
کنترول مزید بین دولت کل و ایالات باعث جلوگیری از سوء استعمال قدرت می شود.
2 – دموکراسی بیشتر
درنتیجه ی تقسیم دولت، کل شهروندان ارتباطات سیاسی- اقتصادی و اجتماعی را خوبتر درک نموده و می توانند در تعیین سرنوشت کشور سهم بیشتر بگیرند و رأی بدهند.
3 - ایجاد گزینه های بیشتر در رهبری سیاسی
حزب های سیاسی می توانند کیفیت های رهبری خویشرا را در دولتهای ایالتی در معرض تجربه بگرارند و شانس قیادت خود را در سطح دولت فدرالی( مرکزی) افزایش بدهند.
4 - قرابت وظیفه ای
ارگانهای دولتی برای حل مشکلات منطقه ای در دولت ایالتی نسبت به ارگانهای یک دولت متمرکز دسترسی نزدیکتری دارند.
5 – نزدیکی به شهروندان
چون شهروندان می توانند به مراجع دولتی از راه های نزدیک برسند، بدین وسیله برای ایشان تماس با مقامات دولتی و سیاست مداران به سهولت میسر می گردد.
6 - رقابت
ایالت ها ناگزیر در حال رقابت با همدگر قراردارند. معروف است که رقابت سایق فعالیت است.
7 - تسویه
فدرالیزم بنابر کنترول متقابل، مراعات متقابل و ناگزیر بودن به سازش در راه متوازن سازی و استحکام کشور ممد ثابت می شود.
8 - تنوع
تقسیم دولت واحد به ایالات فدرال ایجاد مراکز مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را تضمین می کند. بدین وسیله سطح انکشاف متوازن تمام اعضای دولت (ایالات) ممکن می گردد.
البته در پهلوی این مزایای قاطع، برخی نواقص هم به نظام فدرالی نسبت داده می شوند. مثلا گفته می شود که خود مختاری قسمی ایالات سبب به میان آمدن تفاوت بین آنها می شود. مثلا فدرالیزم در آلمان باعث این شده است که بنابر اختلاف در سیستم تدریس، شاگردان مکتب نتوانند به آسانی از یک ایالت به ایالت دیگر نقل مکان نمایند. یا می گویند که پویش قانون گزاری با درنظرداشت بازیگران و دلچسپی های گوناگون به کندی مواجه می شود. این دلیل نیز علیه نظام فدرالی آورده می شود که بنابر موجودیت مراکز عدیده تصمیمگیری سیستم پیچیده شده موجب آن میگردد که شهروندان نتوانند نظام را درست درک کنند. علاوه بر این زمان اخذ تصمیم طولانی می شود زیرا شورا ها، حکومت ها و ادارات ایالات و مرکز فدرالی برای حل معضله ها گاهگاه به گفتگو ها و مذاکرات طولانی و دشواری نیاز پیدا می کنند. همچنین چون هر ایالت ازخود پارلمانی و اداره جداگانه ای دارد که این امر به هزینه زیاد و کار مضاعف نیاز دارد، سیستم فدرالی بصورت نسبی گران هم تمام می شود.
اگر بادرنظرداشت مزایا و کمی و کاستی هایی که در بالا ازآن یادآوری شد، نظری به ایجاد یک سیستم فدرالی در افغانستان افگنده شود- البته بشکلی که برابر با شرایط جغرافیایی، محیطی، قومی، فرهنگی و زبانی کشور باشد – مزایای نظام فدرالی به همه حال بحد قابل ملاحظه ای چربی می کند.
تا امروز در افغانستان یگانه نظام دولتی ای که تجربه شده است، همانا نظام دولت متمرکز و واحد بوده است. این دولت در طول تاریخ به شکل یک نظام متمرکز واحد و مطلق العنان و بگونه های متفاوتی ازقبیل شاهی مطلقه، رژیم سلطنتی مشروطه (برای مدت کوتاهی)، جمهوری قلابی داؤد خان و رژیم های سوسیالیستی زود گذر دهه هفتادم و هشتادم قرن بیست تجلی کرده است. بعد ازآن قوام رژیم مجاهدین و امارت اسلامی طالبان نیز درهمین کتگوری شامل اند. تنها جمهوری اسلامی فعلی افغانستان به شکل جدیدی ازیک نظام متمرکز دولتی با رعایت اصل دیموکراسی تبارز کرده است که از این نگاه با رژیم های مطلقه پارینه فرق دارد؛ اما نه از نگاه تمرکز قدرت در دست یک رئیس جمهور همراه چند نفر محدود دور و پیشش.
نظام فدرالیستی برای افغانستان چیزی کاملا نو و بی سابقه ای خواهد بود. جغرافیای افغانستان با کوههای بلند، رود خانه های خروشان و خرابی راههای مواصلاتی، خود بخود باعث تجرید بسا از مناطق به ویژه از مرکز کشور می شود. وجود مناطق سرد سیر و گرمسیر و در رابطه با آن کوتاهی و درازی فصل زراعتی و وقت آموزش در مکاتب و وقت کار در دوایر دولتی و موئسسات اقتصادی، موجودیت منجمله چهار قوم بزرگ (تاجک، هزاره، ازبک و پشتون) واز جلمه زبان های موجود در افغانستان سه زبان قابل ذکر (فارسی- دری, پشتو و ازبکی)، نبود راه های کافی ترافیکی و وسایل حمل و نقل، خصوصیات و ارتباطات عمیق قومی و منطقه ای و ویژگی های اقتصادی و زراعتی هر منطقه نیاز مبرم به یک نظام فدرال با مراکز عدیده ی اداری دارد که رئیسان آن و شوراهای ایالتی مربوط از طریق انتخابات آزاد و دیموکراتیک برگزیده شده باشند.
یک نکته ی قابل یاد آوری این است که حدود و مرزهای ایالات با درنظرداشت تمام خصوصیات قومی و محیطی ازهر ایالت سر از نو پس از غور وخوض ژرف و با اشتراک رأی مردم منطقه ی مورد بحث تعیین گردند. البته این کاریست دشوار و زمانگیر اما درعین زمان، ضروری.
من فکر می کنم در چنین یک نظام فدرالی مبتنی بر اصول دیموکراسی و مشارکت مردم، اهالی هر منطقه جان تازه ای خواهند گرفت. هرکس می داند که هر پروژه ای که سردست گرفته می شود، در خط نخست به سود خودش تمام می شود. لهذا هرکس سعی می کند کار آن بسر برسد. بهبود اقتصادی و اجتماعی برای همگان محسوس و قابل لمس خواهد بود. مفاهیمی که در نظامهای متمرکز یا یک نظام مرکزی بکار می روند، ازقبیل منافع ملی، ترقی و تعالی کشور مفاهیم محسوسی نیستند و عوام ازاین مفاهیم درک مشخصی پیدا نمی کنند. کارهای اقتصادی و پیشرفتهای زراعتی و تخنیکی در یک ایالت فدرال نه تنها سایق مشارکت و فعالیت باشندگان خود منطقه می شود، بلکه از ماحصل آن به همه ی کشور سود بیشتر می رسد. هر کس می کوشد در بهبود منطقه ی خود سهم بیشتر بگیرد؛ چون میداند که در حقیقت برای خود کار می نماید. در انتخاب سیاستمداران و رهبران ایالتی هم هر شخص سعی بلیغ میکند چون سیاسیون مورد نظر را از نزدیک می شناسد و می داند که کی را انتخاب می کند. زمانیکه مردم هر ایالت در قدم نخست برای خود و ایالت خود کار میکند این کار باعث نوعی رقابت مثبت بین ایالات شده هم بخیر هر ایالت و هم بخیر کل کشور تمام می شود.
در نتیجه می توان گفت که سیستم فدرالی انگیزه ی فعالیت سودمند و مؤلد درتمام کشور می شود و اینطور نیست که باعث خودسری یا ملوک الطوائفی گردد؛ زیرا قانون اساسی و دیگر قوانین جاری درکشور مناسبات بین دولت مرکزی و دولتهای فدرالی را تنظیم می کنند و هر اقدامی تنها در چارچوب این قوانین ممکن است و بس.
ما دیدیم که بصورت عمومی یک رژیم فدرالی به همه حال به سود کافه ی مردم افغانستان است. مگر باوجود این شماری کثیر از مردمانی هستند که با قوام چنین رژیمی در افغانستان محالفت می نمایند. در هر دیموکراسی اظهارنظر و رأی برای هرشخص جواز دارد. هر فکر و اندیشه ای جایز است؛ ولی مستدل بودن آن هم شرط است.
در کشورما دو دسته از کسانی اند که بدون استدلال دولت فدرالی را در افغانستان رد می کنند. یکی آنانیکه اشتباها فدرالی را بجای خود سری و لگام گسیختگی می گیرند و دیگری آنانی که تصور می کنند در یک دولت فدرال دیگر جایی برای تکتازی قوم حاکمی باقی نخواهد ماند که در دو سه صد سال آخر در کشور فرمانروایی مینماید. در حقیقت این دو گروه هر دو مرتکب اشتباهی می شوند.
در یک سیستم فدرال منافع فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی همه اقوام، اقشار و گروهای سیاسی متکی بر پایه ی دیموکراسی، انتخابات مؤثر و سهمگیری گسترده ی مردم در تمام شئون حیات مودرن حفظ می گردد. بدین ترتیب با تأمین مساوات فرهنگی - سیاسی و اقتصادی سطح رضایت کافه ی مردم هم بلند می رود و بهمین وتیره امکانات تحقق وحدت ملی راستین و عینی خیلی زیاد می شود. این چیزیست که متأسفانه در دوره ی بسیار طولانی دولت های متمرکز یکی پس از دگری تا اکنون به حقیقت نه پیوسته است. وحدت ملی امروزهم در افغانستان بیش از یک حرف میان خالی نیست.