افغان موج   
FacebookTwitterDiggDeliciousGoogle BookmarksRedditLinkedinRSS Feed

محمد عالم افتخار

    ـ برنامه های انتخاباتی تلویزیونی شفیع عیار؛ فوران اندیشه و شناختی که فقدان آن؛ افغانستان را تباه کرده بود!

ـ ضرورت مبرم به علم جدید " آسیب شناسی خرده فرهنگی"

ـ هشتاد و هشت درصد روح و روان بشر تا 8 ساله گی ساخته میشود

برای این فرزند کُهساران محرومیت کشیده افغانستان؛ باز فرصت کسب یک افتخار تاریخی و شکوهمند دیگر پیش آمد تا به زنان و مردان و جوانان و فرزانه گان و کافه ملت افغانستان ـ وطن محبوب و مألوفم مژدگانی دهم که دوران سیاه تباهی ها و تبهکاری های وحشیانه و بربر منشانه 35 ساله و به اعتباری 2ـ 3 صد ساله و به دلایلی 1400 ساله و هزاران ساله دیگر؛ در این سرزمین؛ دارد به پایان خود میرسد. شب به نزع آمده، سپیده دمیده است و میرود که طلوع خورشید درخشان ظلمت سوز و نور افشان را به پیشواز گیریم.

من قبل بر این؛ دستاورد پیروزی تیم ملی فوتبال افغانستان در مسابقات قهرمانی جنوب آسیا را "روح اعتماد به نفس و خود باوري در کالبد فرسوده و بي اميد افغانستان"(1)خواندم و از عزم ابراز شده مبارز مدنی معروف سیمین بارکزی مبنی بر آماده گی احتمالی اش به کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری و پیشتر از مبارزه مدنی شجاعانه او (اعتصاب غذای طولانی) حمایت و استقبال پر شور نمودم و اینگونه از محترم عبدالرزاق مامون و خیلی از موارد دیگر.

بختیار و شادمانم که تقریباً همیشه دوستان هموطنم با من یار و مددگار و همصدا گشتند و با قلم و قدم و درم خویش رستمانه به حمایتم برخاستند؛ غالب در ها و دریچه های سایت ها و بلند گو ها و رسانه های خود را بر روی من گشودند و گشوده نگهداشتند.

به همین سلسله؛ خوشبختم از اینکه سرفرصت قادر گشتم از طلوع ستاره صبح صادقی به نام شفیع عیار در افق تاریخ افغانستان؛ به وطنداران عزیز و خفقان گرفته ام در تاریکی ی وحشتناک؛ بشارت دهم  و باز خوشبخت تر و خوشبخت ترینم از اینکه همه این ارزیابی ها و مژدگانی ها و موضعگیری هایم؛ درست و صایب و مفید از آزمون بدر آمدند.

یک مورد بسیار بارز که ارزیابی ام در مورد کسب مقام قهرمانی تیم ملی ـ افغانستان شمول ـ فوتبال  را مهر طلایی تأئید زد؛ همانا اکتساب بعد تر پیروزی های درخشان تیم ملی کرکیت افغانستان در راه یافتن به مسابقات جام جهانی این ورزش عالی است که در سال 2015 برگزار خواهد شد. 

حمایتم ازعزم یاد شده خانم سیمین بارکزی و سایر موارد مبارزات مدنی او و تبارزات و خلاقیت های دیگر زنان و دختران کم عده کشور؛ متأسفانه به طریق فروکش کردن آزادی ها و فرصت های ـ هرچند صوری و تبلیغاتی ـ این نیمه بیشتر نفوس وطن؛ تائید شد و نشان داد که منجمله ما روشنفکران قلمبدست چقدر ها می بایست و می باید در پشتبانی از تحرکات مدنی و مترقی این نیمه نیروی بالقوه کار و  تولید و علم و دانش و تعلیم و تربیت و هنر و خلاقیت و سازندگی و منجمله نیمه نیروی سیاست و تحول و ترقی کشور؛ احساس مسئولیت و ادای مسئولیت نمائیم.

رویهمرفته اینگونه هم نیست که همه گی بلا استثنا؛ صدقنا و آمنا بگویند و اگر هم چنین چیزی مورد توقع باشد و یا واقعیت یابد کمال بدبختی خواهد بود؛ چرا که تقریباً همه یافته ها و اکتشافات علوم معاصر بشر شناسی و جامعه شناسی و روانشناسی... را ابطال مینماید.

چنانکه منجمله در عرایض من پیرامون ملاقات ها و نشست های 48 ساعته ام با استاد میر اکبر خیبر؛ متبارز گشته و بیش از پیش هم متبارز خواهد شد؛ جمعی به ناگزیر وابسته و معتاد افکار و باور های کهن و سنتی و قومی و قبیلوی باقی می مانند و نمیتوانند حتی با وصف دیدن تفاوت فاحش میان سیاه و سفید و شب و روز و حقیقت و دروغ...؛ انتخابی داشته باشند.

خوب. من رستاخیز جناب شفیع عیار را در مورد عَلَم کردن بسیار عام فهم و مستدل  و مؤثق و در عین حال سخت دلاورانهِ قرآن و اسلام قرآنی که نه تنها ایشان بلکه انبوه عظیمی از متفکران و خرد ورزان مان طی 1400  سال؛ در مورد فریاد برآورده اند که این کتاب مقدس؛ مورد بدترین غبن و اغفال و تحریف تأویلی و تفسیری قرار گرفته است؛ ستودم آنهم پس از دیدن و شنیدن و سبک و سنگین نمودن حدوداً 60 برنامه یک ساعته شان به طریق انترنیت؛ طی گفتار و نوشتار"شفيع عيار؛ و کشف حقيقت قرآن و حديث در اَبَر لابراتوار افپاک "(2) به هموطنان متدینم عرض نمودم که حد اقل برنامه های محترم شفیع عیار درین استقامت را ببینند و بشنوند و مورد غور و امعان نظر قرار داده و آنگاه داوری عادلانه فرمایند.

هکذا وقتی ضرورت به سخن های بیشتر در مورد پیش آمد؛ بازهم عرایضی تحت عناوین:

ـ مگر؛ آي ايس آي؛ شاخ و دُم دارد؛ جناب "وجوهات"! (3)

ـ شفیع عیار حجت را تمام و گره را باز کرد! (4)

تقدیم هموطنان کردم.

این جرئت و جسارت ناشی از آن هم بود که بنده؛ خود قبلاً زحمات و ریاضت های نسبتاً بزرگی در همین راستا متحمل شده کتاب «معنای قرآن» را نوشته بودم و به زبان ساده؛ در مورد؛ چیزی میدانستم و احیاناً صلاحیتی داشتم....

با ابراز رضامندی کامل از نتایج دعوت و تلاشم در زمینه؛ اینک محترمانه به عرض همه میرسانم که بسیار خوشبختانه پهنه اندیشه ها و اکتشافات جناب شفیع عیار به مثابه یکی از فرزانه فرزندان امروز افغانستان؛ مقید و محدود به این یا آن عرصه منجمله دین و دینفروشی و ملاگری و چلی بازی... نیست.

بلکه ایشان؛ در مورد هنر و کلتور و تاریخ و منجمله در مورد رهبران و رهزنان کنونی و پارینه جامعه افغانی؛ اکتشافات و اطلاعات کم بدیلی دارند و آنها را با سخاوتمندی و عدالتمندی و با اخلاق علمی و سیاسی پسندیده به اختیار شما هموطنان گرامی میگذارند.

به حیث نمونه مثال میتوانم از دو برنامه متوالی شان در مورد «هنر رقص در پهنهِ گذرگاه خط ابرایشم» یاد دهانی نمایم که از قرار مسموع؛ ایشان برای تحقیق و تتبع و پردازش این برنامه های واقعاً ابریشمین؛ حدوداً 160 ساعت وقت خود را با بصیرت و درایت عالی صرف نموده اند و میتوانم بیافزایم که شهکار رکورد دار برنامه سازیهای آرمانی تلویزیونی است.

در راستای انتخابات ریاست جمهوری و تحقیقات پیرامون شخصیت؛ کارنامه ها و روانشناسی کاندیدا های مطرح ریاست جمهوری در دور کنونی؛ من تاکنون سه برنامه تلویزیونی ـ ستلایتی از ایشان دیده و مورد تعمق قرار داده ام . (5)،(6)،(7)

طی این برنامه ها محترم عیار متعهد شده  است که چند و چندین برنامه دیگر نیز درین راستا آماده و تقدیم خواهند کرد تا همه کاندیدا های مطرح؛ نزد مردم افغانستان غربال شوند و آنگاه امکانات انتخاب میان بد و بد تر و بد ترین فراهم آید؛ چرا که خوب و خوب تر و خوب ترین؛ بدبختانه وجود ندارد.

دیدن این برنامه ها در ابتدای امر؛ حتماً تکاندهنده و در موارد افراد و اشخاصی؛ عصبانیت بر انگیزاست. افراد و اشخاصی که بنابر سوابق ذهنی و انگیزه های غافلانه برگرفته از دوران کودکی شان به بُت های قومی ـ قبیلوی و مذهبی ـ جهادی مؤمن و بنده و برده باقی مانده اند و در عین حال اصول اساسی حقوق بشری و منجمله حق آزادی بیان عقیده و اندیشه در ضمیر ناخود آگاه یا «کودک درون شان» نفوذ نکرده است.

باید تصریح نمایم که اینجا هدف من؛ افراد و اشخاص ساده دشت و ده و کوه و صحرا نیست؛ افراد مورد نظر بیشترینه PHD  دار ها، پروفیسری والا ها و اصحاب مدعیات روشنفکری و حتی مدعی زعامت و صدارت سیاسی و فرهنگی و یا هم مدعی نماینده گی از خدا میباشند.

در تیزیس بالا؛ کشفیات بس بزرگ علوم جامعه شناسی و روانشناسی پیشرفته نهفته میباشد.

بر اساس این کشفیات؛ روح و روان اولاده آدمی حتماً و در حد حیوانات تکامل یافته دیگر؛ دارای مقداری آمیزه های غریزی ـ ژنتیکی هست؛ اما چنانچه تجربه های عینی و حقیقی دانشمندان به طریق  کار تربیتی و تعلیمی با "کودکان جنگلی"(8) نشان داده است؛ در صورت دور ماندن کودک نوزاد از محیط خانواده گی و اجتماعی بشری تا سنین 8 ـ 10 ـ 12 ساله گی؛ اینگونه کودکان به فرض زنده ماندن همانا "حیوان" بار می آیند و "حیوان" باقی میمانند و همه گونه مواظبت انسانی و تعلیم و آموزش و یاد دهی در بزرگسالی ولو که توسط حاذق ترین طبیبان و ماهرترین مربیان هم صورت گیرد؛ نتیجه ای قریب برابر به 0 میداشته باشد.

چرا؟

 

88 فیصد روح و روان بشر تا 8 ساله گی ساخته میشود:

 

جواب این چرا در کشفیات هنوز برتر و پیشرفته تر یافته میشود و آن اینکه از دوران ظهور پدر روانشناسی معاصر"زیمگوند فروید" تا کنون مسلم و محقق گردیده است که آنچه روح و روان بشری یا انسانی خوانده میشود؛ کدام بسته افسانوی و اسطوره ای که با تأسف هنوز بسی ها توهم میکنند؛ نیست؛ بلکه این واقعیت؛ اندکی در دوران جنینی شکل میگیرد که هنوز به زبان ریاضی بیان نشده و یا من از آن آگاهی ندارم؛ ولی بخش عظیم و به زبان ریاضی 88 فیصد این روح و روان از لمحه تولد تا 8 ساله گی ساخته میشود یعنی به طریق تلقین و تقلید و تجربه و یاد گیری و اثر پذیری کودک از محیط خانواده و جامعه اتنیکی و خورده فرهنگی و حدوداً طبیعت.

فرد بشری که 88 در صد روح و روانش در نخستین سالیان کودکی در "نا آگاهی" تقریباً مطلق؛ ساختمان پذیرفته و منجمله به همین دلیل این بخش را «ضمیر ناخود آگاه» می نامند؛ در متباقی عمر خود؛ فقط امکان دارد شاهد حدوداً "آگاه" 12 فیصد فراهم آیی و تغییرات و تطورات روحی و روانی خویش باشد.

این چنین؛ جامعه مدنی، "دولت ـ ملت" و نهاد های آموزش و پرورش و باز پروری و درمانگری و اطلاعات رسانی و هنر و دانش و اخلاق و قانون وغیره آن؛ فقط قادر اند که کمابیش روی همین 12 درصد ناچیز؛ کارایی و اثر گذاری داشته باشند مگر اینکه با تدابیر شاق مانند هیپنوتیزم و روانکاوی و روان درمانی و یا فن و جادوی "شست و شوی مغزی" و یا کاربرد مواد مخدره قوی؛ بخش "ناخود آگاه" این و آنی را قسم مثبت یا منفی متأثر سازند.

بدینجهت؛ هیچ تعجبی ندارد که افراد تحصیلکرده و PHD  والای یک دلدلزار خرده فرهنگی عیناً مانند افراد کاملا بی تحصیل و بیسواد آن؛ دارای خصوصیات شخصیتی و ناهنجاری ها و بیماری های روحی ـ روانی باشند؛ چرا که 88 درصد روح و روان هردو؛ تحت عین شرایط و ضوابط و باور ها و ناهنجاری های ذهنی ـ ضمیری موجودیت یافته است و تاکنون هیچ PHDخانه ای در دنیا وجود ندارد که بر این 88 درصد دخل و تصرفی تعیین کننده انجام داده بتواند.

ناگفته نماند که این؛ قاعدهِ غالب بوده استثناءات را منتفی نمیسازد؛ چنانکه در دلدلزار هم ممکن است نیلوفر بروید؛ در بدترین دلدلزار خورده فرهنگی هم تصادف میکند که فرد یا افرادی از مسموم شدن 88 درصدی به نسبت هایی کناره بمانند و حتی افرادی مطلقاً بی آسیب بزرگ شوند.

مثلاً دانشمندان؛ نیلسن ماندیلا را یکی از آدم های دارای مطلوب ترین شخصیت و روان و حتی نمونه «انسان کامل» ارزیابی نموده اند؛ در حالیکه او دوران کودکی اش را در محیط خرده فرهنگی جامعه سیاه پوست شدیداً تحت فشار و آسیب تبعیض نژادی و آپارتاید گذشتانده و تا سنین کهولت هم؛ خود در معرض این ستم و وهن و هتاکی و شکنجه قرار داشته است.

دکتورین این کمترین که در کتاب «گوهر اصیل آدمی ـ 101 زینه تا جهانشناسی ساینتفیک» منعکس شده و در مقالات فراوانم تجزیه و تحلیل و تشریح و مستدل گردیده؛ ناشی از همین حقیقت است که ذات آدمی یا گوهر او؛ در اساس بد و زشت نیست ولی به ناگزیر نیاکان بشر در سیر تطورات تاریخی خود خرده فرهنگ هایی فراهم نموده اند که قاعدتاً پر از سموم و مضرات است و آفات خرده فرهنگی ـ کم از کم به طور استعاره ـ مانع کمال یابی غالب افراد بشر حسب مقتضیات گوهر اصیل آدمی؛ شده است و میشود.

تا جاییکه از لمحه مفروض گذار این موجود حیه از نوع پیشینه به " نوع بشر"؛ تا هنوز میسر نشده است که بیش از 2 فیصد افراد بشری به مرحله تکمیل و کمال خود؛ یعنی به سرحد «انسان کامل» برسند و تمامی استعداد های ذاتی خود را شگوفان بسازند.

این در حالیست که قریب همه حیوانات و نباتات و جانداران دیگر عالم حسب هندسه ژنتیکی یا همان گوهر و ذات و سرشت نخستین خود رشد و رسش میکنند و به کمال تبارز استعداد ها و ظرفیت های خود میرسند.

پس آنچه حیوان و نبات ندارد که مانع کمالش شود؛ همان خرده فرهنگ است.

خرده فرهنگ؛ درین مفهوم همه آن چیز های مادی و معنوی ـ از باورها و سنت ها و مقررات و عرف ها و تشکیلات گرفته تا ساختمان های مغاره ای اولیه و "اسمانخراش" ها و نهاد ها و تأسیسات امروزی است؛ یعنی همه تولیداتی که به کتله ای از کتله های نوع بشر متعلق و منحصر است و حیوانات و نباتات فاقد آنها اند و از مزایا و مضرات آنها هم برکنار و در امان میباشد!

ولی بدبختانه حتی حیوانات و نباتات نیز از مزایا و مضرات خرده فرهنگ های بشری در امان نیستند مگر بالطبع از مزایای آنها کمترین سود را برده و از مضرات آنها؛ بالاترین زیان ها و تباهی ها را متحمل شده اند و متحمل میگردند.

بدینجهت؛ روشنترین پیام کتاب گوهر اصیل آدمی؛ ـ که بعضی مدعیان پیامبر زاده گی به دلیل اعتیاد به پیام های آسمانی!؛ منکرش اند ـ نه فقط به وطنداران ما بلکه به همه بشریت؛ این است که در قبال مضرات خرده فرهنگ ها خصوصاً برای نسل های آینده؛ از خواب غفلت بیدار شوند؛ تدابیر کارساز و جهانشمولی بیاندیشند و به عمل گذارند که فقط مزایای خرده فرهنگ ها همراه با فرهنگ علمی و تجربی و اخلاقی و حقوقی و فضیلت شناسانه و زیبایی شناسانه عموم بشری؛ به نسل های بعدی منتقل گردد.

نباید فرزندان بشری بعد از اینهم بلافاصله پس از به دنیا آمدن؛ در منجلاب خرده فرهنگ های لومپن پرور، بیمار ساز و برده کن... بیچاره و بیدفاع رها گردند تا منجمله به تروریست ها مبدل گردند و ابرقدرت ها هم توسط طیارات بی پیلوت یا سلاح های کشتار جمعی به دنبال شان راه بیافتند!

به هرحال تا زمانیکه دنیا به سوی این آرمان حرکت و پیشرفت نکرده بشر همین است که هست. اگر بناست که کلیه موجود دوپای روی زمین نوع بشر حساب شوند؛ از این نظر آحاد آنها قاعدتاً در پیشرفته ترین و "شاد ترین" کشور ها تا عقبمانده ترین سرزمین ها تفاوت چندانی ندارند و بسی تفاوت ها نیز ظاهری و فریبنده است، چرا که هنوز خرده فرهنگ هاست که کودکی آنها و ساخت و ساز 88 فیصدی روح و روان ایشان را در تصرف دارد.

تجارب و یافته های بلافصل هموطنان ما از سجایا و شخصیت و تبارزات روانی افراد نظامی و سیاسی و خدماتی... مربوط به نیروی ده ها هزار نفری 50 کشور غربی و قبلاً جمهوری های متعدد اتحاد جماهیر شوروی؛ در بوم و بر افغانستان؛ همه بهترین و رساترین گواه و ثبوت این حقیقت میباشد.

معهذا مسلم است که در کشور های پیشرفته و مرفه و شاد و دارای شاخص های بلند تولید علم و هنر و صحت بدنی و روانی و معنویات عالی؛ استثناءات آدم های خوب و بهتر و روحیات اجتماعی عالیتر خیلی ها افزون است و مثلاً کشور هایی مانند دانمارک، نروژ، سوئیس، هلند، سوئد، کانادا، فنلاند، اتریش، ایسلند، استرالیا، پاناما، امریکا، کاستاریکا و برازیل که به حیث شادترین کشور ها و خوشبخت ترین مردمان ارزیابی شده اند به ویژه با کشور فلاکت زده ای مانند افغانستان هرگز قابل مقایسه نیستند!

اینجاست که کار روشنگرانه در افغانستان از تمامی مجاری ممکن ـ ممکن با پذیرش قربانی ها ـ مقام و منزلت بالا و ضرورت اشد دارد.

ولی منجمله تنبلی ذهنی، خود گم کرده گی، خود شیفته گی، پهلوان پنبه بودن و از ریسک و ضرر حذر داشتن یعنی به قول رسای مردم؛ «هم غازی و هم شهید و هم زنده و سلامت به خانه رسیدن» نیز آفت هایی ذهنی ـ روانی افراد پر شماره ایست که متأسفانه اغلب با حقه بازی و شارلتانی؛ ادای رهبری عقل و شعور مردمان را دارند و همیشه تلاش میکنند و «مؤفق» هم میشوند که چند سر و گردن از فضلا و اندیشمندان واقعی برتر جلوه کنند و توسط بخشندگان "نان و استخوان" هم عمداً کمک میگردند که مقامات پیشوایی و پیشآهنگی نیروها و دسته جات مبارز و آینده نگر و صاحب آرمان را در دست بگیرند.

اگر اینگونه افراد؛ در عمق روان خود از آفات خرده فرهنگی غلیظ و وخیم هم متأثر باشند؛ دیگر واقعاً جز فاجعه آفرینی مصدر امری نخواهند گشت.

 

برجسته ترین و پرفاجعه ترین نمونه مثال:

 

برجسته ترین و متأسفانه پرفاجعه ترین نمونه اینها؛ همانا حفیظ الله امین و باندیت هایش در بدنه حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. وضع طوری آمد که او و شرکایش به سرعت افشا و رسوا و نهایتاً نابود شدند؛ ولی «بی بی های از بی چادری در خانه مانده» مشابه هم؛ نه کم بودند و نه هم اکنون کم میباشند.

وقت آن است که در اعماق کلچر ها و عنعنات خرده فرهنگی نقب زد که حفیظ الله امین های بالفعل و بالقوه و نیز به قول ابراهیم ورسجی «قبیله عقل معاش» افسد الافساد را می زاید و بارور میگرداند؛ همان دارو دسته مافیایی را که طی 12 سال حضور "جامعه جهانی" در افغانستان همراه با آرنده گان و نصب کننده گان و حمایت گران شان رسوا و خیلهِ آدم و عالم ساخت و هنوز منجمله در جریان "انتخابات" جاری ریاست جمهوری و شورا های ولایتی مفتضح تر و منفور تر ساخته می رود!

ضرب المثل ساده عامیانه است که میگوید «در جویی که آب رفته است؛ بازهم خواهد رفت»؛ خاک و جنگل یا کلچر و خرده فرهنگی که حفیظ الله امین را زائیده و به بار آورده است؛ بازهم حفیظ الله امین ها خواهد زائید و خواهد پرورید. در واقع اگر همین اکنون با دقت روانشناسانه به گرد و نواح خود نگاه کنیم انبوهی از حفیظ الله امین ها را می بینیم! گویی که حفیظ الله امین نمرده بلکه برای تکثیر تصاعدی تولید مثلش "میتوز" انجام داده است!

درین اواخر؛ اندیشمند و محقق بلند دست جریانات تاریخ کشور محترم نصیر مهرین، سلسله مقالاتی تحت عنوان عمومی "حفیظ الله امین در دادگاه تاریخ" به نشر می سپارند که در جمع تعداد محدود این مقالات؛ تاکنون در دو مقاله بلند این سوال مورد کنکاش قرار گرفته است که آیا حفیظ الله امین؛ جاسوس سی آی اِی بود یا چطور(9)

البته موضوع و مسئاله مبرمی است ولی به نظر اینجانب منحیث نویسنده کتاب «گوهر اصیل آدمی» و ده ها مقاله تحلیلی در مورد شخصیت و روان؛ تا زمانی شناخت یک فیگور و شخصیت؛ کامل نخواهد شد که وی مورد دقیق ترین آسیب شناسی خرده فرهنگی قرار نگیرد.  

شبکه های جاسوسی دشمنان مانند انتلیجنت سرویس انگلیس و آی آیس آی پاکستان وغیره همین آسیب شناسی را با دقت هرچه تمامتر انجام داده و از یافته هایشان در تدوین و پیشبرد سیاست و جنگ علیه مردم و کشور ما؛ دهه هاست که بهره گیری موفقانه مینمایند.

منجمله همانها جریاناتی را تشویق و ترغیب و تأمین مادی و لوژیستکی مینمایند که خرده فرهنگ پرستی را هرچه بیشتر و دوامدارتر در میان اقوام و قبایل و خیل ها و خاندان های ما ترویج و تقویت کنند؛ تا در نتیجه؛ آنها مداوماً تشنه به خون همدیگر بوده در اعماق جهل و جنون دست و پا بزنند و ملت واحد و دولت قوی درین سرزمین ایجاد نشود.

تجارب محقق و مسجل باصطلاح جهاد 14 ساله افغانستان، "دولتداری!" متعاقب آن و بالاخره به فرموده وزیر خارجه سابق پاکستان؛ خلق فرانگشتاین طالبان و پیشبرد جنگ نیابتی چندین منظوره توسط آن در سراسر افغانستان و علیه تمامی اقوام و قبایل و خیل ها و سمت های کشور ما نشان داده که آفات و ناهنجاری های خرده فرهنگی اقوام و قبایل افغانستان حیثیت ثروت و سرمایه عظیم "خدا دادی" را برای دشمنان این کشور و مردم دارد.

اصلاً  "آسیب شناسی خرده فرهنگی" دیگر باید به مثابه یک علم جدید و مبرم و پهناور به سطح جهانی مورد توجه و در دستور روز قرار گیرد؛ و داده های ابر لابراتوار "افپاک" حقایق آزمون شده بیحد و هنگفتی را درین راستا میتواند برای این علم تقدیم نماید.

 

خمیره خرده فرهنگ ها در دوران توحش و بربریت سرشته شده است:

 

امروزه در جوامع علمی غربی و شرقی؛ منکری ندارد که نوع بشر با حفظ تطور تکاملی عمومی بطی به جهت انسان شدن؛ ملیونها سال و هزاران  نسل در حالت توحش؛ زیسته است و خمیره اساسی تمامی خرده فرهنگ های بشری در همان دوران توحش سرشته شده و به بالا آمده است.

ازعمده ترین مشخصات دوران طولانی "توحش" و سپس دورانیکه محققان بزرگ تاریخ و ماقبل التاریخ بشر؛ آنرا به عصر "بربریت"؛ مسما کرده اند و هنوز قسم مطلق به پایان نرسیده؛ وضع گله ای ـ اجتماعی ی عشیره وی و قبیلوی و "جنگ همه علیه همه" بوده است و میباشد.

تحت شرایط پر خشونت و پر شقاوت متداوم "جنگ همه علیه همه" درهرقبیله و عشیره و خیل و خاندان بزرگ و مقتدر مانند خوانین و سلاطین؛ ناگزیر خرده فرهنگ هایی ساخته میشود که آماده گی افراد مربوط را برای جنگیدن و انتقام گرفتن از "دشمنان"؛ به طور متداوم تأمین نماید. این خرده فرهنگ ها از لمحه تولد به بعد به خورد کودکان داده شده میرود.

جوهره تمامی این خرده فرهنگ ها غلو و اغراق در محق بودن و نجیب و اصیل و برگزیده خدا یا خدایان بودن... خودی هاست و در آن ها جنگ و کشتن و تار و مار یا اسیر و غلام ساختن غیر خودی ها؛ امر و تکلیف مقدس و شرعی و همانند اینها تلقین و تلقی میگردد.

بر مقتضای همین حالت وحشیگری و بربر منشانه است که قبیله ها و خیل ها و قوم ها؛ بر قبیله ها و خیل ها و قوم های غیر خودی، هزاران صفت دروغین زشت و نفرت انگیز و خشم آفرین را منسوب ساخته اند و منسوب میسازند.

همه خرده فرهنگ هایی که به سبب این مقتضیات؛ درست شده اند و خیلی هم بطی تغییراتی در آنها حادث میگردد؛ یا مدعی دین و مذهب بودن میشوند و یا در صورت تعلق یافتن به دین و مذهب بزرگ و فراگیر؛ ویژه گی های مختص به خود پیدا میکنند که کین و نفرت و احضارات جنگی دایمی شان در برابر سایر قبایل و اقوام ظاهراً همدین و هم مذهب شان را تأمین و محفوظ بدارد. تاریخ حقیقی کلیه ادیان و مذاهب عالم شاهد قاطع همین مدعاست.

البته باور ها و مناسک دینی و مذهبی اساساً معطوف به نیاز های غریزی و ماتحت الضمیری فردی اشخاص بوده اصولاً برای نیاز های عینی حالت «جنگ همه علیه همه» نیستند ولی بالاجبار بدین جهت نیز استقامت داده شده اند و استقامت داده میشوند که وضع مسیحیت در دوران قرون وسطی و وضع اسلام در دوران حاضر با شدت و حدت بالایی مبین همین حقیقت است.

تنها علم "آسیب شناسی خرده فرهنگی" میتواند دین را از فضله جات خرده فرهنگی تطهیر و به جایگاه واقعاً مقدس آن بالا ببرد.

من برنامه های ستلایتی محترم شفیع عیار را که طی یک سال و نیم ادامه مؤفقانه و کیفیتاً بسیار عالی توانسته آفات  وارد شده به اسلام از ناحیه خرده فرهنگ ها و ایدئولوژی های عربی و غیر عربی را برملا و خیلی از بلندگویان جعل اندیش و تجارت پیشه گان دین فروش را افشا و زبون و ذلیل سازد؛ یک ته بنای بسیار سترگ برای تولید علم "آسیب شناسی خرده فرهنگی" در کشور ما و کشور های مماثل میدانم و امیدوارم برنامه هایشان در مورد انتخابات و آنانیکه خویشتن را کاندیدای زعامت مردم ستم کوبیده و کشور غرقه در بحران های فلاکتبار و وخیمِ افغانستان؛ ساخته اند؛ بیش از پیش این ته بنا را تقویت و تحکیم نماید.

بدین جهت پیشنهاد احترام کارانه ام نیز به ایشان این است که هرچه بیشتر برنامه های اخیر الذکر را با آسیب شناسی خرده فرهنگی اشخاص و جریانها و رویداد ها غنا ببخشند.

حق محقق و مسلم و بلکه شرط انسان بودن فرد فرد مردم افغانستان است که از همه چیز در مورد مدعیان زعامت و رهبری و آقایی شان؛ به روشنترین وجوه آگاه شوند.

خوشبختانه موقعیت، شهرت، محبوبیت، اعتبار و نفوذ جناب شفیع عیار و امکانات شان در استفاده  از تکنولوژی روز یعنی تلویزیون و ستلایت و ویدیو؛ برای تحقق گسترده این مأمول ملی و میهنی خیلی ها مناسب است.

و اِلا این امر عظیم محضاً به ایشان منحصر نبوده  کمیت بزرگی از نخبه گان و روشنفکران کشور مطابق امکانات خویش در پیشبرد و تحقق آن؛ سهم شایسته و دقیق و مسئولانه میگیرند تا جاییکه به طور یک کل میتوان به وضاحت دید که رفته رفته رهبران و سازندگان افغانستان نوین در حال ظهور و تقویت مقتدرانه اند که امید وارم هرچه بیشتر دانش آسیب شناسی خرده فرهنگی را نیز خلاقانه به کارنامه هایشان افزود بگردانند.

رهبران و سازندگان افغانستان نو؛ همچنان از آنانی به وجود می آیند که از کارنامه ها و کارستان های پیشاهنگان فوق الذکر حسن استقبال و حسن استفاده را مینمایند.

به آرزوی پیروزی های درخشانتر همه فرزندان صدیق مردم و وطن؛ به خواست ابرازشده جناب شفیع عیاردر برنامه اخیر که فرمودند کسانیکه در فیس بوک استند؛ این برنامه ها را به اختیار کاربران فیس بوک بگذارند؛ میخواهم اضافه نمایم آنانیکه امکانات دارند؛ این برنامه ها را از ستلایت یا یوتیوب ضبط کرده به طریق سی دی، دی ویدی و فلش میموری نیز هرچه گسترده تر پخش نمایند.

البته اینجانب توقع و باور ندارم تلویزیون هاییکه گویا برای مردم افغانستان "روشنگری" میکنند، بتوانند همت کنند؛ این برنامه ها را که مردم به آنها مانند آب حیات نیاز دارند؛ باز پخش نمایند و یا نقد و معرفی بدارند؛ سکوت مرگبار آنها در مورد سایر کارکرد ها و دستاورد های سازنده و حتی دارای اهمیت تاریخی و جهانی پیشاهنگان خرد و دانش و هنر موجود و زنده افغانستان؛ افشاگر ماهیت های واقعی و منجمله گرفتاری هاشان در آفات خرده فرهنگی و تنگ نظری و کوتاه بینی های قرون وسطایی و چیز های بدتر از اینهاست.

در پایان ضرور است تذکر داده شود که وقت پخش مستقیم برنامه های محترم شفیع عیار از طریق شبکه جهانی آریانا افغانستان به وقت کابل قرار آتی میباشد:

یکشنبه شب 10 و نیم بجه و باز پخش آن ؛ دوشنبه 3 و نیم بجه

در صورت تداوم برنامه ماقبل؛ ممکن است نیم یا یک ساعت این اوقات تفاوت نماید.

فریکانس شبکه تلویزیونی در ماهواره هاتبرد:

آریانا افغانستان    ۱۰۷۲۳            افقی          ۲۹۹۰۰

نشانی برنامه های تازه در یوتیوب:http://www.youtube.com/sfayar

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

رویکرد ها :

 

1 ـ http://pendar.forums1.net/t4116-topic

2 ـ http://www.vatandar.at/eftkhar145.htm

3 ـ http://pendar.forums1.net/t3900-topic

4 ـ http://pendar.forums1.net/t3936-topic

5 ـ http://www.youtube.com/watch?feature=player_detailpage&v=WtiNF6ilEUE

6 ـ  http://www.youtube.com/watch?v=7UOcZ6UVyQM

7 ـ http://www.youtube.com/watch?v=DqPOLm9vmEQ

8 ـ ـ با بچه های جنگلی و سرگذشت های مشخص شان طی مقاله « اگر بناست بشریت را نجات دهید؛ کودک را نجات دهید!» اینجا آشنا شوید:

http://www.vatandar.at/eftkhar132.htm

9 ـ مقالات تحقیقی جناب نصیر مهرین ـ ویب سایت آریایی :

http://www.ariaye.com/dari10/siasi2/mehrin.html