افغان موج   

زن و خانواده

نوشته : شراره  حلیم

زن در تمدن های قبل از اسلام به مثابه یک شی حساب میگردید از همین جهت به بسیار ساده گی تبادله و خرید و فروش میشد در حقیقت زن ملکیت مردان بود. حتی در ادیان تحریف شده آسمانی نیز حقوق زن پایمال شده است . چنانچه مسیحیان از زن چنین تعریفی دارند" زن بشری است که باید باشد؛یک گمراهی طبیعی است. مصیبت دوست داشتنی و فطری در منزل ؛ فتنه است هلاک کننده ؛ و رازی است سر به مهر.

قبل از اسلام دنیای عرب نیز خشونت های طاقت فرسا  را بالای زنان تحمیل میداشتند .زن را تحقیر میکردند حتی تولد دختر در یک خانواده ننگ پنداشته میشد .و یکی از اعمال زشت ایشان زنده به گور کردن دختران بود.

با ظهور دین مبارک اسلام دنیا از جهل و نادانی به سوی نور صعود کرد و به همین ترتیب حقوق و کرامت زنان را به همگان ثابت کرد .

دین مبین اسلام دین عدالت و مهربانی جایگاه زن را خیلی ها بلند توصیف کرده است چنانجه خداوند ج خلقت مرد و زن را در این آیه مبارکه  بیان کرده میفرماید:

ترجمه:ای مردمان ما شما را از مرد و زنی آفریده ایم و شما را گروه ؛گروه؛ قبیله؛ قبیله نموده ایم تا همدیگر را بشناسید .بی گمان ؛گرامی ترین شما نزد خدا متقی ترین شما است.

خداوند ج در این آیه کریمه پیوند نسبی میان زن و مرد را بیان داشته و هر دو جنس را به لفظ "ناس" که شامل همه انسان ها است آورده و از یک پدر و مادر خلق کرده است.اما هیچ یکی آنرا بر دیگری برتری نداده بلکه برتری شان را فقط در تقوا و پرهیزگاری دانسته است .کرامت و فضیلت شان در صورتی معلوم میگردد که مطیع احکام و اوامر الهی بوده ؛ در انجام اعمال صالحه و خیر پیش قدم باشند .کرامت ، شرافت ،عمل نیک فقط و فقط معیار تقوا و ترس از ذات الوهیت است.

جایگاه زن با همین فرموده خداوند اشکارا میگردد .تبعیض میان مرد و زن در اسلام جای پا ندارد حالا اینکه مرد را راس هرم قدرت و زن را قاعده هرم قدرت میدانند جز جهل و نادانی چیزی بیش نیست.

یکی از بحث های خیلی ارزنده در اسلام هما نا بحث ایجاد خانواده است .خانوده عبارت از اهل خانه و متشکل است از مرد ، زن و فرزندان. و خداوند ج برای تمام اعضای خانواده حقوقی را قایل شده و این حقوق در قبال وظایفی است که اعضای خانواده نسبت به همدیگر دارند. خداوند ج میفرماید :

ترجمه: همان حقوقی که مردان بالای زنان دارند زنان نیز بالای شوهران دارند.

زنان در قبال خانواده مسولیت های زیادی را بدوش دارند که تربیت درست و سالم اطفال معصوم که آینده سازان جهان میباشند جز مسولیت های عمده و خطیر شان بوده. که باید به وجه احسن انجام شود تا اطفال هم از لحاظ اخلاقی دارای خصایل نیک و پسندیده اجتماعی بوده و هم از لحاظ دینی افراد با تقوا و با ایمان باشند و به حیث یک فرد مفید و مسولیت پذیر تقدیم جامعه شوند .

زن در اسلام به عنوان مربی نسل آینده یاد میشود پس اگر وقتی خانم خانه در خانواده با خشونت دست و گریبان باشد چگونه میتواند به این وظیفه مقدس خود رسیده گی کند؟

اوضاع کنونی دنیای معاصر نظام خانواده را با مشکلات و نابسامانی های متعددی مواجع ساخته که افغانستان نیز از این حالت بدور نمانده و تحت تاثیر جهالت دنیا قرار گرفته است.

در زمان فعلی خشونت به یک معضل سراسری در کشور تبدیل گردیده است و در خانواده ها ،جامعه ، ادارات دولتی و غیر دولتی به شکل وقیحانه آن سایه افگنده است.

تمام اقشار جامعه از خشونت رنج میبرند اما آنچه مهم است اینست که زنان در افغانستان یکی از محروم ترین وآسیب پذیرترین قشر از افراد جامعه انسانی ما را تشکیل میدهند.

زنان که نیمی از پیکر جامعه ما را تشکیل میدهند همواره مورد تحقیر ؛ شکنجه و خشونت های خانواده گی قرار گرفته اند.

اغلب خشونت های فامیلی که دامن گیر خانواده ها میگردد و فضای آرام زندگی آنها را دچار اختلال و کشمکش میسازد ، ناشی از اختیارات نا مناسب و تعمیل خواسته های والدین بالای اطفال میباشد که به خواست و نظر نوجوانان و جوانان خود هیچگونه توجه نمی کنند. به جوان اجازه داده نمی شود تا شریک زنده گی خود را خودش انتخاب کند از نزدیک بیبیند و در مورد تصمیم بگیرد. و یا هم گاهی انتخاب به سبب لغزش های عاطفی ؛ هوا و هوس های زود گذر دوره جوانی ، به شکست و ناکامی می انجامد و لذت انتخاب را از بین میبرد و تلخی جای آنرا میگیرد.

در جامعه مرد سالاری مثلی افغانستان دو کلمه جنگ و زدن مورد استعمال زیاد دارد اندکی از زنان را میتوان دریافت کرد که جمله میزنم ات را از دهن پدر یا شوهر خود نشنیده باشد. و این فرهنگ خشونت بار باعث شده تا زنده گی زنان را در خانواده ، در محیط اجتماعی و در محل کار به دشواری مواجه سازد.

در خانواده های افغان وقتی زنی مورد لت و کوب شوهر قرار میگیرد گویا کاری خلافی از وی سر زده و مستحق تنبه پنداشته میشود . بسیار دیده شده هنگامی که فرد آسیب دیده و قربانی خشونت خانواده گی در حا لیکه به شدت صدمه دیده نزد والدین و یا برادران خود پناه میبرد آنها نیز وی را مقصر دانسته ؛ نه تنها هیچ حمایتی از وی به عمل نمی آورند بلکه او را از خانه رانده و به حوصله مندی ، گذشت و تحمل تشویقش میکنند. بسیاری از والدین اظهار میدارند که دخترم چی کنیم که در قسمت و نصیب تو همین نوشته شده ، چاره چیست ؟ باید با آن بسازی.

عرف غالب جامعه ازدواج را به گونه تلقی میکنند که گویا زور گویی و لت و کوب نیز جز از مفاهیم زنده گی  با شوهران است به همین دلیل همسر آزاری حتی در دوران نامزادی (لت و کوب ، پوشیدن لباس و حتی آرایش به سلیقه مرد، منع رفت و آمد و قطع ارتباط با بعضی از دوستان و اقارب مطابق نظر مرد ) نیز دیده میشود.

شرم آور ترین و وقیحانه ترین شکل خشونت بخصوص نسبت به دختران در جامعه ما قتل های ناموسی است که عده از خانواده ها در برابر خواست دختران جوان شان مخالفت نموده به انتخاب و خواست بر حق آنها وقعی نمی گذارند و اما دختران که به سن بلوغ رسیده و توانایی انتخاب و شناخت را پیدا کرده اند به نظر والدین خود گردن نه نهاده و به مخالفت بر می خیزند و در صورت اجبار به ازدواج ،بعضا دست به خود کشی و یا خود سوزی میزنند و تعدادی هم فرار را تر جیع میدهند که نتیجه این فرار ، کشته شدن دختر فراری به دست ولی و یا یکی از اقوام نزدیک دختر میباشد.

طلاق یک طرفه زن از سوی مرد و رها کردن زن به حال خودش که نه طلاق داده شود نه نفقه نیز از بد ترین نوع خشونت رایج در جامعه ما نسبت به زتان میباشد.

موضوع وحشتناکی که همواره از دیدنش  چشم ها پر از اشک میگردد و صدایش گوش ها را آزرده میسازد همانا شکنجه زنان و دختران طبق یک محکمه صحرایی است ، دخترک خورد سالی که در بادغیس به دره زده میشود  و خانم که در کندز سنگسار میگردد آ یا واقعا گنهکار بودند ؟ اما  نه  ایشان نیز مانند هزاران زن دیگر آنها نیز طعمه خشونت شدند.

عواملی که باعث بروز خشونت مردان علیه زنان میگردد همانا قدرت بدنی آنهاست که هرگاه خواستن مطابق میل خود در جهت لت و کوب زنان استفاده میکتتد و متاسفانه که این عمل را حق مشروع خود میداند . و به همین ترتیب تسلط اقتصادی مرد بر خانواده؛ باور های خرافی مرد ،پیروی از سنت های ناپسند ،تعدد زوجات ، داشتن امراض روانی ، قرار گرفتن در خشونت  هنگام کودکی، بی کاری ، فقر و صد ها سبب  دیگر نیز میتواند مردان را به خشونت وا دارد.

روحیه زن ستیزی با شریعت اسلامی ، اخلاق انسانی و فطرت بشر سازگاری ندارد .خشونت پدیده فطری و طبیعی در برابر زن نیست بلکه انباشته های جهل ، عدم تفاهم، عدم تطبیق قوانین ،عدم رشد جامعه ، بی اعتنایی مسولین، کمتر بینی نقش زن در اعتلای جامعه، تحمل ظلم به عوض دفاع از خود همه و همه زمینه ساز روحیه خشونت است.

خشونت های خانوادگی به خصوص خشونت علیه زنان و کودکان پدیده مذموم و ضد کرامت بشری است که متاسفانه بسیاری از این اعمال و بر خورد های نا پسند جز از عرف و عادت عده از خانواده ها گردیده و موانعی را در مسیر رشد و انکشاف ذهنی و جسمی نو جوانان ایجاد کرده است.

شخصیت زن را در زیر کابوس عنعنات و رسوم نا پسند قربانی کردتد که دور از دستورات آسمانی و عواطف انسانی است.

زن که باید نماد از مهربانی و لطافت دانسته شود ، نماد از رنج ،ظلم و حقارت محسوب میشود.

اکثرا زنان در مقابل خشونت ها عکس العمل نشان نمی دهند که میتواند علت های متفاوتی داشته باشد از جمله ترس از آینده و مورد اذیت و آزار قرار گرفتن مجدد، وابستگی زن از لحاظ اقتصادی به مرد، عدم آگاهی زنان از حقوق ذاتی و آزادی های انسانی، شرم و حیا زن، پیروی زنان از عرف و سنن حاکم بر جامعه، عشق زن به خانواده و فرزندانش ، گذشت ، فدا کاری تحمل و شکیبایی زن یاد آور شد.

بعضا زن آسیب دیده که با هزاران مشکل در مقابل ظلم صدا بلند میکند و به مراجع مربوطه مراجعه میکند و این مراجع دفاع از حقوق زن در جمهوری اسلامی افغانستان به عوض تامین و تطبیق قانون صدای زن مظلوم را در پس پرده ها محو میکند.

دریغا که صدای زن افغان تا حال شنیده نشده و یا که نمی خواهند بشنوند ، تامین حقوق زن ، شعار های رنگا رنگ حقوق بشر همه و همه فقط به زبان ها جاری است که میتوان از زبان  دولت مردان همه ساله در روز هشتم مارچ  شنید و بس. هیچگاه در عمل پیاده نمیشود.قانون منع خشونت علیه زنان که حاوی چهل و چهار ماده است آیا تا حال بالای کدام شوهری که به حق خانم خود ظلم روا داشته و یا با لای پدر که دخترش را به ازدواج اجباری وا میدارد و یا بالای برادر که خواهرش را شکنجه میکند تطبیق شده؟

نمی دانم جواب این سوال را از کجا جویا شوم.

ای مادر من ، ای خواهر من ظلم را ازین بیش تحمل نکنبد . از حقوق که خداوند برای شما عطا کرده  با خبر باشید ،و از آن دفاع کنید، و هر گز فریب دنیای غرب را نخورید ، هر گز باور به شعار های دروغین حقوق بشر نکنید، هر گز پیروی از دموکراسی غرب نکنید این دموکراسی غربی برای غرب قابل هضم نبوده پس برای ما نیز ارمغان ببار نمی آورد.