با ورود به سال جدید میلادی ، کمتر شخصی را میتوان یافت که در ذهنش ، یک خانه تکانی مادی و معنوی را مرور نکند .
انسانها هرساله با هیجان وصف ناپذیری آرزوی تغییر سبک زندگی شان را به ورژنی بهتر و کارآمدتر دارند .ولی آیا چه کسی تعریف دقیقی از سه کلمه کاربردی ، تغییر ! سبک! زندگی ! می تواند ارائه دهد.
بدیهی است ورود به تک تک این سه حوزه ، آمادگی علمی واقعی ، اراده قوی ، استقلال فکری ، اعتماد و غزت نفس ، و حتی انرژی و روحیه بالا می طلید .
اما در عمل در اکثر مواقع ، حتی فرصت دوباره مرور این خواسته به افراد داده نمی شود و با صدای ثانیه به ثانیه نوتیفیکیشن های گوشی ها، افراد را ولو به اجبار ، دعوت و به عبارتی وادار به ورود به دنیای مجازی میکنند و خدا می داند که این حواس پرت کردن های پیاپی ، چندین و چند ساعت میتواند وقت ذی قیمت انسان امروزی را محترمانه بدزند .
میپرسیم .چرا....
اینقدر سرتان توی گوشی هست ، خسته نمیشید ؟
در پاسخ میگویند کی ؟ ما؟
نه اشتباه میکنید!
- من فقط یک کوچولو خواستم ببینم دنیا چه خبره ؟
- من فقط خواستم کمی حال و هوام عوض شه .
- من قصدم این بود یک سرک کوچیک بزنم ببینم چطور میشه تو یه ساعت ترشی گذاشت .
- من فقط خواست برم چند تا پیج غمگین ، با عزاداران همدردی کنم ، خودم بی کسی زیاد کشیدم و میدونم بی همدردی چقدر سخته
- من دنبال مسائل سیاسی ام هویج که نیستم آخه
- من تا صحبت های اون آقای انگیزشی را نشنوم ک صبحم شروع نمیشه آخه لامصب از قهوه هم کافئینش بیشتره .
- من دنبال اینم ک بالاخره ریختن گل سرخ در چای چه مزیت هایی داره
- من فقط کامنت ها رو میخونم ، چقدر مردم بداهه جواب همو رو میدن
و....
خلاصه اینکه همه عزیزان دلیلی موجه برای ورود به دنیای مجازی و خروج از دنیای واقعیت را عنوان می نمایند .
اما همه خیلی خوب می دانند که ترک این عادت ، براحتی ممکن نیست و اعتیادی است قوی و پررنگ ، که از آنچه در وهم نمیگنجد هم به ما نزدیکتر است .
علم سالهاست که به این باور رسیده است ، اگر انسان ، در محیط عجیب و غریب ، به مدت کمی بماند اذیت میشود و با کلافگی سعی در رهائی دارد ، ولی اگر این وضعیت بنا به دلایلی ، استمرار یاید، همین انسان کم کم کرخت و بی تفاوت می شود و برای نجات خود کاری نمی کند ، در واقع به نوعی مسخ میشود ، حالا بدتر آنکه ، در دراز مدت ، همین انسان ، نسبت به شرایط عجیب و غریب متعصب شده و با تمام وجود از آن حمایت کرده و در مقابل هر نوع تغییری ، مقاومت هم به خرج میدهند.
و شد آنچه شد که در دنیای اینترنت سالاری امروز ، شاهد آن هستیم .
بجز موارد استثنا ، اغلب والدین بجای تمرکز به لحظه های رشدو بالندگی فرزندانشان ، اشتباهات کلامی و کرداری آنها را با طنزی ساختگی به خورد جامعه می دهند و در آن سو ، فرزندان به مدد پادکست های جوک از والدین ، و معرفی آنها بعنوان نسلی جامانده از دنیای نت ، دست و پا چلفتی و همیشه اخمو ، در التماس چندین لایک و فالور اضافی صبح و شب را به هم می بافند .
غول دنیای مجازی هم لحظه به لحظه بزرگتر شده و بین والدین و فرزندان ایستاده و امکان دسترسی این دو گروه مقدس جامعه را به یکدیگر کم و درنهایت نابود می کند .
و این همه داستان نیست ، چرا که در ادامه ، این هیپنوتیزم شدگان دوست داشتنی ، در برخی مواقع در دنیای واقعی ، دیگه نمی توانند واقعی باشند و اگر فرضا در خیابانی حادثه رخ دهد ، اکثر به فکر فیلمبرداری اند و نه کمک، در کنسرت سلبریتی ها ،زیر دست و پا له می شوند و چند نفر هم جان خودشان را از دست می دهند ، ولی شکوه و شکایتی در کار نیست که هیچ ؛ با تعصب ، همچنان دنبال سلفی گرفتن هستند .
گردن بند طبی بر گردن و مچ بند طبی بر دست بسته ، و چکاندن قطره جهت جلوگیری از سوزش و خارش چشمان نازنینش ،سعی میکند به زور ، چند ساعتی بیشتر در نت بماند .
در بیشتر موارد ، افراد دچار توهم دانائی شده و حاضر نیست یک ورق کتاب بخواند
این عزیزان ، گاها، بی حوصله و بی تحمل بار آمده و بطور مداوم دچار فست فود ، فست قضاوت کردن ، فست به نتیجه رسیدن و در آخر فست فراموش کردن شده اند .
هنرپیشه فیلم جوکر کجائی ، که یادت به خیر
گفتی ، کسی نشنید ، فریاد زدی ، نشد، فیلمت پر فروش شد ، اثری نکرد ، خودت را به کشتن دادی ، باز افاقه نکرد برادر جان ،
بیشتری را هم Workaholic
Shopaholic، و مصرف کننده بار آورده اند .
در خاتمه ما روانشناسان کاملا معتقدیم که به روز بودن و مدام خود را آپدیت کردن ، بسیار زیبنده زندگانی در این دنیای مدرن است ، ولی مادامیکه در هر تغییری حدو اندازه ، تبیین نگردد، آنگاه هر پدیده ای ولو نو ، جدید، بشریت را دچار عدم تعدل می نماید .
و این عدم تعادل است که روزانه آمار خشم ، استرس ، افسردگی ، کوفتگی روانی ، اعتیاد و متاسفانه خودکشی را افزایش می دهد.
چرا دنیای دل نازک و پرمدعای مجازی ، پاسخ این نابسامانی ها را ندارد و یا رو نمی کند ؟
در هر حال از ما گفتن بود و یک یاد آوری دوستانه ، که اگر اراده ای باشد ، خواستن توانستن است .
نمیدانم یهو چرا یاد این شعر افتادم که جائی زمزمه میکردن:
این آخرین باره من ازت میخوام ، برگردی به خونه
این آخرین باره من ازت میخوام ، عاقل شی دیوونه
با احترام
دکتر فرشته پناهی
مشاور رجیستر شده ونکور کانادا
Dr.F.Panahi.RCC.BCACC
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید