افغان موج   

سید موسی عثمان هستی ناشر و سردبیرماهنامۀ طنزی و انتقادی بینام درتورنتوی ایالت آنتریو- کانادا                                                    

من نه آنم که درشکارگاه کس تازی باشم

ویادردست سیاست مداران آلۀ بازی باشم

نه میخواهم درپهلوی دشمن موازی باشم

میخواهم سربُلند،وسرفرازیک غازی باشم

"حجرالنسر"

حرفهای بعد از این مقدمه جالب وجالب تراست. آقای ملک نطاق طلوع نیوزهم بزدلی کرد و از واقعیت آشکار چشم پوشید و نگفت : دریک تبانی خاینانه مجاهدین بادولت نجیب الله به قدرت رسیدند .

برنامه سازان تلویزون طلوع و برنامه سازان دیگر تلویزونها که منتظرهستند یکی از روزهای تاریخی دردناک وغیردردناک را در جنتری افغانستان بخوانند، آن وقت برنامه سازان بیاد آنروزها می افتند و در دور یک میزگرد مخالفین و موافقین را روبرو میسازند(خائنین و وطن پرستان).

در روزشرم آور8 ثور برنامه ساز طلوع مرد جالب و لجوجی را به نام آقای حکمی که سنگ سیاه دفاع از مجاهدین را به سینه در دور آن میز می کوبید از جنایت آشکار مجاهدین در جنگهای تنظیمی کابل غیر منطقی با چشم سفیدی دفاع میکرد.

دربرابر اعتراضات زن شجاع و وطن پرست خانم غفارسیلی که با شجاعت گفت : احمدشاه مسعود اسناد خاد را به حمیدگل رئیس آی اس آی دولت مزدور پاکستان دو دسته تقدیم کرد و از آنروز به بعد پکول کج گذاشت و محکمۀ تاریخ را فراموش کرد. آقای حکمی از این جنایت تاریخی  احمدشاه مسعود دفاع نکرد چون واقعیت آشکار بود.

حرفهای خانم غفار استوار بر منطق و اسناد بود، آقای حکمی سکوت کرد و همچو مورچۀ زخمی از خط آرد عبور نمود، ولی لجوجانه گفت: نباید از جهاد احمدشاه مسعود انکار کرد. احمدشاه مسعود نماد انسان و انسانیت بود! و از جنگهای کابل که احمدشاه مسعود در حمله به افشار جنایت تاریخی آفرید؛ انکار نمود، اما خانم غفار باشهامت گفت: که باید جنایتکاران  7 و8 ثور، جنایتکاران طالب و حزب دموکراتیک خلق به محکمه کشیده شوند.

آقای حکمی واقف بدخشی آن قدر از تاریخ و سیاست موجود بیخبر بود فضل خدا نه گفت: تا زمانیکه داکتر سیما رئیس حقوق بشر افغانستان از وجدان خود، از تاریخ و مردم افغانستان نشرمد و نام های جنایتکاران را از نگاه مسؤولیت کاری ، انسانی و وجدانی افشا نکند، خصوصاً نام آن جنایتکارانی که50و چند دختر و زن هزاره ها را بعد از جنگ افشار به نام غنیمت جنگی با استفاده از قوانین اسلامی  به پنجشیر بردند، به آنها تجاوز کردند و بعد آنها را بی رحمانه به قتل رسانیدند و آنهائیکه کابل را ویران کردند و در این ویرانی و کشتار که سران حزب دموکراتیک خلق با احمدشاه مسعود و گلب الدین یکجا شدند، کابل را ویران و مردم کابل  را به خون کشیدند، باید نام های شان افشا شود و به دادگاه کشانده شوند. این یک اشاره بود به اصل مطلب بر میگردیم تا انسانهای بیخبر هم آگاه شوند.

با آمدن این دو روز پی در پی سیاه، بعد از کودتای سردارمحمد داوود، کودتای 7 ثورسازش دارو دستۀ داکتر نجیب الله با ستون ششم (مجاهدین) بیش ازسی و چند سال در افغانستان شده، نقشه های شوم دار و دستۀ داوود، حزب دموکراتیک خلق، مجاهد و طالب را تقبیح میکنم، چیزی به یادم آمد، این تقبیح خود را پس میگیرم!!

 ضرب المثلی در وطن ما است که از شهر برآید از نرخ نه برآید و هم سالها من درنوشته های خود گفته ام بدون نقد و پذیرفتن نقد و انتقاد از خود اقوام یک جامعه ملت شده نمی تواند. اقوام گوسفندی ما از شاعر و نویسنده تا سیاست مدار نه جرأت نقد دارند و نه نقد می پذیرند. رهبران احزاب و نویسندگان سرپلوان کرد شالی تفکر پوچ خود شان که آنها را ترس می لرزاند، راه دیگری را در پیش گرفته اند، به جای اینکه خود و دیگران را نقد کنند، از یکدیگر استوره و موجود مقدس ساختند و مجسمۀ طلایی خیالی رهبران اجتماعی ، رهبران قومی و رهبران دینی و مذهبی ، آیدیالوژی بیگانگان و رهبران آیدیالوژی خویش را به حیث استوره های خیالی پذیرفته اند، پس دراین حالت چطور می توان جنایت ها، بی بند و باری های قوم پرستی ، منطقه پرستی ، آیدیالوژی پرستی ها را تقبیح کنیم، بخاطر یکی تمام اقوام افغانستان سالهاست در یک سردرگمی قرار دارند و نمی توان اعمال تمام جامعه را که یک تعداد به جاسوسی بیگانگان (دولت ها) و از طرف دیگر اقوام مظلوم افغانستان در گرو خاینین ملی و باداران جبر و زور شان قرار دارند و این دوعامل عمده به یک فرهنگ مزخرف در جامعه تبدیل شده، حس وطن خواهی، انسان و انسانیت و حتی شعار کاذب حفیظ الله امین ( عدالت، مصونیت، قانونیت ) شنیده نمی شود. همه چیز بنام شعار دین و مذهب در کمند دین بسته شده و مانند حادثۀ فرخنده جنایت می آفرینند و اکثر اعضای مدنی و قانون بشر از قماش جاسوسان حرفوی در کرسی ها قرار گرفته اند. مثال زنده داکترسیما ثمر دخترخواندۀ جنرال موسی، جنرال پاکستانی به صفت مدافع حقوق بشر سالهاست که حرف اول را می زند و از نام دو شهید سر سپردۀ وطن سوء استفاده می کند، روح هر دوی شان شاد(مینا شهید و داکتر فیض شهید). باقی سمندر برادر خواندۀ داکتر رنگین اسپنتا جاسوس شناخته شدۀ غرب  که دیروز این هردو لاف چپ و وطن پرستی را می زدند و امروز هردو در خدمت امپریالیسم بیشرم قرار دارند، پس اعمال کی را زودترتقبیح کرد. دزد هم میگوید یا خدا و صاحب خانه هم میگوید یا خدا. شکر و نمک مخلوط شده در این جای شک نیست که یکتعداد وطن پرستان تحت نام حزب همبستگی به خاطر7 و8 ثور سر و صدا را در خیابانها به راه انداختند. رهبران هردو حادثۀ شوم (7و8 ) ثور و اعمال جاسوسان آشکار و پشت پرده را تقبیح کردند.

از جنایت شرم آوری که تاریخ نظیراش را ندیده به نام سنگسار زنده یاد شهید فرخنده با سوء استفاده از دین و مذهب صورت گرفت نه تنها ما را، بلکه جهان را به لرزه در آورد. بجای اینکه ما مردم افغانستان از بی کفایتی پولیس و مداخلۀ دین و مذهب پرستان کودن که نه از خدا خبر هستند و نه از پیغمبر و نه از قرآن و دین را در حدیث های ساختگی خلاصه کردند، ولی عوض اینکه ازجنایت بی سابقه به نام سنگسار پند میگرفتیم، ما پند نگرفتیم. این جنایت حتی در وجود دولت های دینی و مذهبی لرزه در آورد چنانکه بعد از این حادثه آخوند های مذهبی ایران که سالها حرف اول سنگسار را می زدند متوجه شدند که پولیس نباید در یک جامعۀ مذهبی در جنایت های مذهبی خاموش و دست به الاشه در برابر جنایت کاران تحت چتر مذهب و دین خاموش بنشینند.

آخوند روحانی رئیس جمهور ایران بعد از حادثۀ جنایت بار قتل زنده یاد فرخند متوجه شد که سکوت پولیس به خاطر دین و مذهب جنایت بی سابقه آفرید. ( حسن روحانی، رئیس جمهورایران درجمع فرماندهان ارشد پلیس گفته است " پلیس موظف به اجرای اسلام نیست، بلکه وظیفۀ پلیس اجرای قانون است و اگرغیر از این باشد، در مخمصۀ فکری قرار گرفته و مردم را نیز گرفتار خواهیم ساخت. )

نمی دانم درد های سی وچند ساله را چطور ابراز نمایم، هنوز اقوام گوسفندی افغانستان بار خود خواهی و یکه تازی جاسوسان زورمند رابجای اینکه تقبیح کنند به شانه خود آگاهانه یا غیرآگاهانه و یا تحت یک فشار حمل میکنند. چه وقت این اقوام افغانستان از خواب اصحاب کف مانند بیدار می شوند.

رذالت ها و خودخواهی های داوود و اطرافیان داوود، حزب دموکراتیک خلق (پرچم وخلق)، رهبران مجاهد مزدورسرسپردۀ آی اس آی ، طالب مزدور بیگانگان چپ، طالب نما ها عامل اصلی این نابسامانی در سی وچند سال گذشته در افغانستان شدند که سرانجام به گفتۀ سید یوسف عثمان که انگلیس ها قرارداد انترکانتیننتال را گرفتند در یک شعر طویل نوشت.

(چراغم میخوری آغا می آید/ به ما گندم ز امریکا می آید/ جناب انگلیس با میلمه پال اش/ همان دشمن قدیم ما میآید)

 چپ طالب نما سبب جابجا شدن مهرۀ ناشناخته مثل (حامد کرزی) شد و سبب دو مزدور سرسپرده عبدالله وغنی (عغ) توسط (کری)گردید.

شنیده بودیم نوکر نو و سرسپرده آهو را به نفع باداران اش به دو می گیرد. ما و شما دیدیم عجلۀ ع وغ در قرارداد امنیتی با امریکا و با همدستی پارلمان نابکار بدون عواقب آن به امضا رسید.

من درهمان وقت گفته بودم و بارها نوشتم که این قرارداد برای صلح و دفاع از جان و ناموس افغانستان نیست، بلکه ریسدن به هدف های طویل المدت امریکا در منطقه است، نباید ما دست سیاسی خود را زیر سنگ توسعه طلبان استعمارنوین قراردهیم و تا هنگ خر قیامت رنج و زجر این قرارداد را بکشیم.

آری رذالت های داوود و اطرافیان داوود، حزب دموکراتیک خلق (پرچم وخلق)،رهبران مجاهد مزدور سرسپردۀ آی اس آی ، طالب مزدور بیگانگان بخاطر رسیدن به هدف سالها فریب پاکستان را خوردند که سبب حملۀ طالبان در تمام ولایت افغانستان امروز شده و ۹ گروه مزدور و مفت خور جاسوس، بشمول حزب مزدور و سرسپردۀ بیگانگان به سرگردگی گلب الدین حکمتیار که از طرف بیگانگان تمویل می شوند دست به حمله و کشتار مردم بی دفاع افغانستان زده اند و می زنند.

کجا شد آن قرارداد امنیتی غرب و امریکا که امروز مملکت و مردم در خون، آتش و خاکستر هر روز فریاد نجات میکشند و مسؤولیت این ناعاقبت اندیشی ها را کی امروز و فردا بدوش میکشد؟ و یا این مملکت بی صاحب است ؟

هرکس دایرۀ خود را می زند و بیت جانانه گکم را میخواند.

به گفتۀ پیتونشینان وطن ما هرکی می آید تیله ای خود را میکند و خود را آرام می سازد و خاینین بدانند که این سرزمین امروز جنگ را تجربه نمی کند، از پنجهزار سال به این طرف مورد تهاجم بیگانگان و جاسوسان داخلی و خارجی قرار گرفته وهمه مهاجمین یا کشته شده و یا سرافگنده برگشته. جای افسوس است که زمامداران قبیلوی وغیر قبیلوی افغانستان در طول تاریخ از سرنوشت شاه شجاع درانی پند نگرفتند که در برابرجاسوسان و وطن فروشان و بیگانگان نه به نام  پشتون، ازبک ، ترک ، پشه ئی، تاجک ، هزاره و غیره و غیره، برای نجات وطن به تنهایی در برابر دشمنان و جاسوسان داخلی و خارجی جنگیده اند و از وطن و ناموس خود نه زیر چتر اقوام، بلکه زیرچترانسان وانسانیت دفاع مقدس را به راه انداخته اند و سرزمین افغانستان را به گورستان اجنبی تبدیل کرده اند. گورستان گوره ها در کابل نمایندگی از دفاع مقدس این مردم باشهامت افغانستان می کند. خاینین یک بار به قبرستان گوره ها سر بزنند.

اینکه هر روز به نام القاعده، جهاد النصار، داعش ، طالب، بنام این و آن در هرگوشۀ جهان می رزمند وخون مظلومان بی دفاع را می ریزند، سرمایۀ مادی و معنوی انسان را درهر گوشۀ جهان، زن و دختر مردم را به نام غنیمت جنگی می برند.

همه می دانند مقصر جنایت شرم آور به نام دین و مذهب این گروپ ها، امپریالیسم شرق وغرب، خصوصاً عرب ارتجاعی، مرتجعان چلتار و کون لچ و آی اس آی پیراهن و تنبان با ریش کثافت با واسکت چرکین زیرنام دین و مذهب خورجین جنایتکاران را با سلاح و پول پُرمی سازند، در وطن ما این مارها را با ماران آستین(جاسوسان داخلی یا ستون ششم که فرق ستون ششم و ستون پنجم را چند سال قبل در یک مقاله تشریح کرده ام )، جاسوسان ستون پنجم مخفی در دولت سر اقتدار نفوذ میکنند و جاسوسان ستون ششم را هر فرد اقوام افغانستان می شناسند که با چشم سفیدی آشکار در درون دولت به دشمنان جاسوسی می کنند، زورگویی می نمایند، رهبر مافیا های اختطاف هستند، دست در قاچاق پول و هیروئین دارند، در کشتار و حملات انتحاری دست دارند و در لباس دین و مذهب عمل میکنند. ستون پنجم تنها جاسوسان مخفی در دولت بوده صفات ستون ششم را ندارند. بهترین مثال ستون ششم شورای نظارهست که تمام اسناد خاد را به مشورۀ رهبران مجاهد به حمیدگل خاین رئیس آی اس آی تسلیم نمود و با این کار نه تنها کمر حزب دموکراتیک خلق و روس را شکست، بلکه کمر دولت ظاهر- داوود را شکستاند و افشا ساخت.

خاد ادامۀ ضبط احوالات زمان شاه ، مصونیت ملی داوود، اکسای تره کی ، کام حفیظ الله امین و ستون  فقرات خاد داکتر نجیب الله را آگاهانه به نفع باداران خود شکستند. اردو و پولیس کار کشته وطن را ازبین بردند، درحالیکه پولیس، اردو، دستگاه  جاسوسی یک دولت ستون فقرات دولت ها می باشد، هرگاه یک فقره ستون جاسوسی یک مملکت میشکند، ستونهای قبلی و بعدی را به خطر مواجع می سازد.

 به ظاهر دولت پاکستان در جنایت در حق  مردم افغانستان عامل مادر را دارد، درحالیکه عامل مادر درعقب جنایت های پاکستان قرار دارد و سالانه میلیون ها دالر برای کشتار و ویرانی وطن ما از جیب خود ما خرچ میکنند و مردم خوش باور و متدین ما به نام رکن پنجم مسلمانی در دامن دشمنان افغانستان به نام فرایض  حج پول های وطنداران ما را در دامن کون لچان عرب می ریزند و آن دالرها دوباره بلای جان مردم افغانستان از طریق دولت پاکستان می گردد و  درجنگهای نیابتی به مصرف می رسد و سرچشمۀ این نابسامانی ها از مزدور شدن سردار محمد داوود در دوران صدارت اش به روس و بنیان گذاری حزب دموکراتیک خلق تا دولت وحدت ملی دست نشانده های(کری)گردیده.

 طالب ، کرزی،غنی ،عبدالله ۸و۷ ثورعصارۀ معدۀ سیاسی سردار داوود بوده که به استفراغ اقوام دیرفهم  افغانستان تبدیل شده اند. حیثیت سیاسی ، مذهبی و اجتماعی خود را روز بروز در بین مردم افغانستان رهبران جاسوس به نام رهبران افغانستان از دست میدهند.

جنایتکاران داخلی در تلاش این هستند که بیشتر در دامن جنایت کاران بین المللی قراربگیرند و سبب بدبختی های مردم افغانستان شوند و تا زمانیکه داکتر سیما رئیس حقوق بشر افغانستان باشد کسی جرأت افشای نام جنایت جاسوسان ، سران جهادی ، طالبی و حزب دموکراتیک خلق را ندارند و مردم مظلوم افغانستان در آتش تنور بی پرسانی  می سوزند و فریاد میکشند و خاینین تماشا گر می باشند. داکترسیما رئیس حقوق بشرافغانستان بداند که همان طوریکه حمایه گران حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد، طالب و کرزی مزدوران خود را کون لچ از صحنۀ سیاست دور کردند و تفاله ساختند، روزی داکتر سیما را که از افشاء نام جنایتکاران خودداری میکند، به سرنوشت دیگر جاسوسان قرار میگیرد. این نه خیالست نه محالست نه جنونست به تجربه ثابت شده.

مردم افغانستان از مجبوری میگویند:

تاچه وقت خاک این وطن به توبره باد کنید

وطن ویران و مردمان اش تا به کی برباد کنید

چون چاره ندارند که بیشترناله وفریاد کنند

قفس اش را به صیاد دهید وغم اش زیاد کنید

تا روزی برسد بگیرند انتقام خود از خر بی دم

حق دارید که اطاعت از انگلیس  لاد کنید

میتوانید که خاک وطن به توبره برباد کنید

مظلوم را بکُشید، با جنایت دل خود شاد کنید

باخبر باش سران طالب، مجاهد، پرچم وخلق

روزی رسد در دادگاه خلق از خود انتقاد کنید

شاعربی وزن و بی ترازو

بخاطریکه تندی وتلخی نوشتۀ بالا کمی فکر خواننده را مکدر میکند، به خاطریکه لحظۀ شاد بمانید توجه شما را به نوشتۀ زیر معطوف می سازم در قضاوت هرخواننده عقل صد وزیر دارد و آزاد است، حق کس ندارد که در قضاوت شما زبان دراز کند و بگوید بالای ابروی فهم ادبی شما خال است.

 اگر کمی و کاستی از نگاه قوانین ادبی در شعر بالا و دیگر شعرهای من می بینید، این روش ادبی من را کاروان شعر تورنتو به نام سبک خاص بین سبک کهن و نو خوانده اند، چون از طرف یک مرجع ادبی!! صد در صد به نام سبک هستی تائید شده، حالا دوستان دیگر از این سبک  پیروی میکنند، با وجودیکه به قوانین کهن و نو ادبی احترام دارم، نزد ما قوانین شعری آنقدر مطرح نیست، پیام شعر و جالب بودن شعر مطرح است. شاعران افغان  و ایرانی سبک شعری من را پیروی میکنند و آقای رضا براهنی که استاد بزرگ ادبی زبان فارسی در سرتاسر دنیا است در شهر ما زندگی میکند، میگوید هرحرفی که از زبان شما می برآید  شعراست، سبک  هستی هم یک سبک جدید و به خصوص خود است، به بادی چه کار دارید، کشاش را ببینید.

زنده باد داکتر صاحب رضا براهنی که در شهرما یک غنیمت است و دوام دار با محفل کاروان شعرتورنتو که مردمان قانع دورهم جمع شده اند از 39نفر زیاد نمی شوند، شمارۀ 39 ، شمارۀ افراد است، نه شمارۀ روی دروازه که خواننده تعبیرغلط نکند و شاعران شهر ما را از افراد سرچوک کابل حساب کنند.

آفرین به من هم بگوئید که من توانسته ام درشهر ما سر اژدهارهای شعر، سبک هستی را  قبولانده ام . از گزند نقد سالم وغیرسالم دور قرار گرفته ام، اختیار به خوانندگان این قلم که واقیعت این آگاهی را می پذیرند یا یک طنز و شوخی ادبی با بزرگان شاعران نو و کهن شهرما می پندارند.

 اگر این شعر بالا را میخواهید نقد کنید، خواهش من این است که شعر مرا به دور ناف ادبی لطفاً نه چرخانید که به من و به شما نخبگان شعر به گفتۀ برنامه ساز توانمند تلویزیون آریانا در افغانستان آقای میرزایی درد سر خلق میکند.

اگر من جواب نقد شما را داده نتوانم، نخبگان کاروان شعر تورنتو جواب میدهند، بهتر است سکوت کنید و مانند سقراط جام زهر ادبی را بالا کنید و بگوئید زنده باد سبک هستی و بنوشید تا در تاریخ نام شما مانند سقراط  فیلسوف یونان بماند.

تنها خواهش من این است  که چکش نقد به دست بگیرید و برسر سبک ادبی میخ قلم بکوبید از گوشکانی ، پس گویی وغیبت که روش نامردانه است و تبصره های شفاهی لطفاً خودداری کنید که دیوارها موش دارد و موش ها گوش وهم به آقای جلال نورانی بگوئید این نوشته طنز است یا یکی از خصیه های آقای جلالی برنامه ساز طنزی تلویزونی است که طنز را در طومار دریوری از کابل تا مزار پیچید و مورد تشویق امیر بلخ معلم صاحب عطا محمد خان مزاری بگویم، استالفی بگویم، قرار نگرفت. شاید کسی در دل خود بگوید به تو بی عقل چه که جلالی مورد تشویق سلطان مزار واقع شد یا نشد، برو کاکا شولۀ خود را بخور و پردۀ خود بکن، تو چند تکی شهر هستی که ازعقل خود بالا حرف می زنی. به گفتۀ مولانا فلان دیدی و دبۀ کدو را ندیدی. کجا کاری کند عاقل که بار آرد پشیمانی. از بد، بدتراش توبه، از دم خرش توبه، از دولت (عغ) توبه.