افغان موج   

پوهندوی شیما غفوری                                                                                                      10.03.14

آقای روشنیالی در مقالۀ که تحت عنوان «چند نکته در مورد (کمپاین تفکر، تحریر و عمل)»  که در ویبسایت وزین آسمایی به نشر رسیده است، چنین مینویسند:

«در سايت وزين آسمایی مطلبی زير عنوان “ کمپاين تفکر، تحرير و عمل” را مطالعه کردم. اين يک ابتکار خوب و قابل پشتیبانی می باشد و من از آن پشتبانی ميکنم. اما در ارتباط با اين کمپاين می خواهم نظريات خويش را نيز ارايه کنم.

اول ـ در اولين جمله  ی“ کمپاين تفکر، تحرير و عمل” گفته ميشود: “ مشکلات زنده گی زنان افغانستان یکی از معضلات بنیادی جامعه ی ما را تشکیل میدهد” این يک واقعيت انکار ناپذير است. اما واقعيت درجه اول نيست. واقعيت تعين کننده هم نيست. مشکل اصلي زنان در افغانستان اينست که آنها تا هنوز مقام انسانی خويش را به دست نیاورده اند. زماني که در يک جامعه زن مقام انساني و حقوق انسانی نداشته باشد، مشکلات زنده گی اش چه گونه حل خواهد شد؟»

اینجانب اولتر ازهمه به حیث یک عضو گروپ کاری کمپاین "تفکر، تحریر و عمل" از جناب آقای روشنیالی به خاطر تائید و پشتیبانی این کمپاین اظهار سپاس و امتنان مینمایم و چشم براه سهمگیری فعال اوشان و سایر قلم بدستان روشن ضمیر در همکاری به این اقدام خیراندیشانۀ گروپ کاری میباشم. 

برای روشنی بیشتر موضوع برا ی خوانندگان عزیزباید توضیح نمایم که در گروپ کاری کمپاین بیشتر از سی نفر زن و مرد افغان در داخل و خارج کشور اشتراک دارند که در قلم وقدم ازسالهای متمادی بدینسو در راۀ ناهموار مبارزه برای حقوق زنان افغانستان استوارانه پیکار مینمایند. این اشخاص دارای افکار گونه گون و با مواضع مختلف سیاسی بوده ولی آنچه آنها را در این کمپاین باهم متحد ساخته است، همانا نظر مشترک شان در مورد خطوط اساسی مسئلۀ زن  در کشور است که این خود نوید خوبی برای کارمشترک حال و آینده میباشد. 

به نظر گروپ کاری کمپاین “ مشکلات زندگی زنان افغانستان یکی از معضلات بنیادی جامعه ی ما را تشکیل میدهد” که روشنیالی محترم نیز آن را " یک واقعیت انکار پذیر" نامیده و بر تحریر گروپ کاری مهر تائید گذاشته  است. من متیقن هستم که سایر روشنفکران و مبارزین راه  آزادی زنان نیزاین موضوع را به همین گونه درک مینمایند. البته گروپ کاری به تصنیف واقعیت های جامعۀ ما نپرداخته، آن را درجه بندی ننموده و لزوم چنین کار را در اینجا ندیده است. اما، به هرصورت واقعیت، واقعیت است و موضوع درجه اول و دوم و سوم آن مطرح بحث نمیباشد. 

اینکه ایشان نوشته اند که مشکلات زنده گی زنان افغانستان " واقعیت تعین کننده هم نیست"، موضوع قابل بحث است. اینجا سوال در ذهن خواننده تداعی میشود که واقعیت تعین کننده یعنی چه ومشکلات زندگی زنان افغانستان به حیث یک واقعیت اجتماعی تعین کننده چه میتواند باشد؟   به نظر من مشکلات بی حدو حصر زنان افغانستان  یکی از واقعیت های تعیین کننده، عمده و اساسی وضعیت کنونی جامعۀ ما و حل عادلانه و مدنی مسئلۀ زن فکتور برجستۀ ارتقأ، رفاه و تزئید محصولات اجتماعی در کشور است.  هرگاه سهم  فزیکی زن را در جامعۀ خویش 50 فیصد قیاس نمائیم، لازم مینماید، تا سهم اجتماعی وی در امور محتلف جامعه نیز به همان پیمانه باشد. در حالیکه این چنین نیست. این خواست تنها به خاطری قابل اهمیت نیست که حق زنان باید تثبیت گردد، بلکه به خاطر تولید اجتماعی  که این 50 فیصد باشندگان میتوانستند به جامعه تقدیم نمایند، نیز حایز اهمیت به سزا میباشد. در مملکت ما موجودیت زن تقریباً تنها در واحد اجتماعی فامیل محسوس میباشد.  سهمش در فامیل عبارت ازبه دنیا آوردن اطفال، پرورش آنها از طریق پخت وپز، صفایی خانه و امثالهم میباشد. واین در حالی است که سهم زن درتصمیم گیری ها و تعیین پلان و پالیسی های فامیلی در اکثر فامیل های افغانستان مقرب به صفر میباشد. دقیقاً همین تقسیم سهم و نقش مرد و زن در چوکات بزرگ جامعه نیز به وضاحت انعکاس می یابد که همۀ ما شاهد آن هستیم. در جامعۀ افغانستان همین مردان هستند که تصمیم میگیرند کودتا کنند، انقلاب کنند، جنگ کنند، اردوی یک کشور را دعوت کنند، اردوی کشوری را خارج نمایند، انسان های دیگر اندیش را در زندان افگنند، زنهای مردان "دشمن"! را به غنیمت بگیرند، به آنها تجاوز نمایند، اطفال شانرا به مردمان ممالک دیگر بفروشند، به هموطن که تمام عمر در آتش با او یکجا میسوخت، به نام قوم و زبان توهین کنند، او را جدا از خود بدانند، او را دشمن بسازند،  ته کنند، بالا کنند و بدینترتیب سرنوشت تمام جامعه را سر و رو کنند. این تصویری است از واقعیت جامعۀ افغانستان. مشکل زنان این است که آنها نه در واحد کوچک جامعه و نه در واحد های بزرگتر اجتماعی چون ادارات، تیم های کاری، نهاد های مدنی، احزاب سیاسی، پارلمان، کابینه و غیره  حق و امکان سهمگیری فعال و متوازن با کثافت نفوسی و تعداد شان دارا میباشند.  در گام نخست مشکل زن، حد اقل مشکل نیمی از جامعه است. مشکل نیم نفوس جامعه از نظر من مشکل اساسی و عمده بشمار میآید و نوعیت حل آن در رشد و انکشاف اقتصادی و رفاه اجتماعی مملکت تعین کننده میباشد. به این لحاظ مشکل زنان یک مشکل سراسری اجتماعی میباشد. حالا وقت آن است تا مردان کشور به خصوص مرد های تعلیم یافته و قلم به دست و سیاستمدار معضلۀ زن را  تنها مشکل زن نه دانسته، بلکه به حیث مشکل تمام جامعه ازریابی نموده و برای حل آن در جستجوی راه های معقول یکجا با زنان به اقدامات دوامدار دست یازند. . رجوع شود به مقالۀ آیا مساله ی زن موضوع دست دوم در جامعه افغانی است؟ از همین قلم.

در ادامۀ نکتۀ اول محترم روشنیالی صاحب مینویسند که " مشکل اصلي زنان در افغانستان اينست که آنها تا هنوز مقام انسانی خويش را به دست نیاورده اند. زماني که در يک جامعه زن مقام انساني و حقوق انسانی نداشته باشد، مشکلات زنده گی اش چه گونه حل خواهد شد؟" به نظر من مشکل اصلی جامعۀ ما در کل این است که زنان تا هنوز مقام و حقوق انسانی خویش را به دست نیاورده اند.

موضوع دوم را آقای روشنیالی چنین مطرح نموده اند: " ـ مطلب از “ ... و متناسب با سطح رشد و انکشاف کشور...” چيست

واقعاْ کدام رشد و کدام انکشاف؟

رشد و انکشاف اجتماعی و فرهنگی در سطحی قرار دارد که با زن چون يک شی معامله ميگردد و هر روز هدف تجاوز قرار داده ميشود. رشد و انکشاف سياسي در سطحی است که پارلمان افغانستان از تصويب قانون منع خشونت عليه زنان خوداری ورزيد. اگر کار و ابتکار متناسب با اين رشد ها و انکشاف ها باشد،‌ برای حل مشکلات زندگی زنان ده ها سال ديگر بايد انتظار کشيد."

احترامانه عرض مینمایم که اگر مجبور شویم که برای تغییر حالت جامعه و نقش بهتر زنان در کشور ده ها سال دیگر انتظار بکشیم، پس باید این انتظار را قبول نمائیم. به شرط آنکه دست زیر الاشه ننشسته، بلکه با قدم های استوارمتناسب با سطح رشد و انکشاف کشور به پیش برویم. برای توشیح قوانین بهتر مصرانه همدست شوئیم و بر ضد اعمال غیر انسانی به پا برخیزیم و در جامعه برای آن به تدریج و بصورت دوامدار ذهنیت سازی نمائیم. مسئله عجله در این کار بزرگ اجتماعی دو مرتبه در تاریخ کشورنتایج خوبی را به بار نیاورده است. ما مجبور هستیم تا حرکت خویش را متوازن با سطح فکری جامعه بسازیم. زیرا نظریاتی که برای جامعه بیگانه جلوه نمایند، مثل پیراهن تنگ و یا گشادی است که به درد کس نخواهد خورد، ولو هرقدر هم زیبا باشد. 

مطلب سوم را محترم روشنیالی صاحب چنین مینویسند:

"سوم ـ در اين کمپاين از حقوق بشر و اعلاميه حقوق بشر که مقام انساني زن و ارزش های انسانی زن را تثبيت و از آنها طور پيوسته و هميشه دفاع ميکند حد اقل تذکری به عمل نیامده است.

به نظر من حل مشکلات زنده گي زنان ضرورت الغای تمام اصول، رسوم و ... را به وجود آورده است که زن را به انسان درجه دوم پايین آورده است. به جای این اصول و رسوم منسوخ باید حاکميت ارزشهایی که مقام انسانی زن را تثبيت، تضمين و از آن دفاع ميکند،‌ برقرار شود."

با عرض ادب میخواهم در اینجا بنویسم که ما از "قوانین دنیا" در متن یاد آوری نموده ایم، که این شامل  قوانین جاری ذیربط میگردد. کار این کمپاین خود در دفاع از حقوق زنان یعنی ازحقوق بشر است. ما خواسته ایم تا از ذکر بعضی کلمات کلیشۀ در این متن خودداری نموده وهمین هدف را با کلمات دیگر بیان نمائیم.

و اما در قسمت رسوم و اصول منسوخ حق با شماست.  مگر سؤال در این جاست که کی ها از این اصول و رسوم حتی با زبان تفنگ دفاع مینمایند. و زاید بر آن این اصول و رسوم منسوخ در ذهنیت عامه جای پای محکمی دارند. دور انداختن آنها کار ساده نمیباشد. این اصول و رسوم جایش را در ذهنیت ها و در زندگی روزمره فقط به آن رسوم و اصول رها خواهند نمود که به نظر مردم معقول و قابل قبول جلوه نماید. اما برای آنکه ذهنیت عامه نظریات مثبت را قبول کرده بتواند، لازم است تا در سواد آموزی جامعه، تعلیم و تربیۀ همگانی و روشنگری ذهنیت ها کار نمود. از همه مهمتر اینکه زنان و مردان تعلیم یافته خود مثال خوبی برای دیگران باشند و در عمل درستی اصول جدید را برای مردم ثابت نمایند.

در خاتمه از محترم روشنیالی صاحب به خاطرطرح نظریات شان ابراز سپاس و امتنان مینمایم، زیرا بحث جالب دیگری را در مورد باز نمودند که امیدوارم هموطنان دیگر نیز در این موارد بحث های وسیعتری را به راه بیاندازند.

پایان