بـرای ما که کهـن یادگار نوروز است
چه ارث پاک وکلان افتخارنوروزاست
ز جـشن خرّم جمشیـد تـا به عهد کنون
شـراب جـام جـم روزگار نوروز است
زآب سیحون وجیحون تا به رود فرات
چه مستِ مست وگوهرنثارنوروزاست
گـذشــت ســردی لـرزنــدۀ زمـسـتانـی
پـیـــام آور فـصـل بهــار نوروز است
به ناز وعشوۀ گل چهچه می زند بلبل
سرود و زمزمۀ شاخسار نوروز است
ز کـوه و درۀ دل آب می شـود جـاری
غـزلسـرای لـب جـویبار نوروز است
چهار شنبه آخر که جشن سوری گشت
شـکوه سـرخی آتـش بیار نوروز است
لباس نـو شـده بر جـان هستی و انسان
ز مان تحفه و بازدیـد یار نوروز است
زبس که ستره وپاکیزه می شودهرچیز
طلای بی غش کامل عیار نوروز است
به روی سفرۀ هفت سین سبزه می خندد
نماد هفـت گیاه سـبزه زارِ نوروز است
ز سیب و سکه و سـنجد و سـمنو گویم
سماق وسیر و سرکه بکار نوروزاست
به تخـم و ماهی وتنگ بلـور و آتـشدان
بـه روی سـفرۀ ما انتظار نوروز است
سپـند و عـود فـراوان بـر آتـش اندازند
که عطرخندۀ مهـروشرار نوروز است
ز گفت و ایده و کردار نیک می گویند
چرا که جـام دل آیینه دار نوروز است
نبات و نقل و عسل کام دل کند شیرین
کتاب پاک شـما در کـنار نوروز است
بـه باغ، گل شـده امروز میرِ نوروزی
سـپه ز سبزه تر، شهریار نوروز است
ز گورِ خفته شـود باز زنده حاج فیروز
بـرای جـامعـه شـادی بیار نوروز است
نشاط باده وشعرورباب ورقص کجاست
به بزم جشن طرب بی قرارنوروزاست
ز جشـن سـیزده بـدر تا ابـد کـنیم تجـلیل
نشاط ورونق هرکار و بار نوروز است
گـره زنـند بـه سـبزه که بخـت بگـشایند
بـرای دخــترکان بخـتـبـار نوروز است
جـهانی مـرده کـنـد ذهـن شـوم اهـریمن
نماد زنـده یی از کـردگار نوروز است
بـه قلـب تیرۀ شـب هـای ظـلم افــراطی
طـلـوع صـبحــدم آشــکار نوروز است
گـریـز طالب و داعـش که نوبهـار آمـد
همیـشه در دل میهـن دیار نوروز است
ز نــوبهــار گل ســرخ قـصــه هـا دارد
به بلـخ بـامی مـا جنده دار نوروز است
خجـسـته بـاد کهـن روز جشـن دهقـانـان
که شـور و هلهلۀ کشـتزار نوروز است
مگـو ز صبر دل دردمـنـد ازیـن بیـشـتر
که روز وحدت دلهای زارنوروز است
کـتـاب فلـسـفـۀ عـشـق هـسـتی و انـسـان
ورق ورق که شود بی شمارنوروز است
رسول پویان
28/12/1396 خورشیدی
مطابق 19/3/2018 میلادی
نوت:
جنده: ژنده، جهنده، بیرق، پرچم، منظور مراسم جنده بالا در بلخ است.