زبان ساده
هــــوادار جهــــــــان بینی عشقـم
زبان ســـــاده ی چینـــــی عشــقم
سبک فکران شکستم را چه جویید
که مـــن احساس سنگینی عشقــم
...........................
هوای بهاری
هوا گرچه که تا حدی بهاریست
ولی در برج دل فریاد جاریست
به میدان نگاه من فــــرود آ
که اینجا باند باند اضطراریست
...........................
دکه ی سوداگران
کجا شهــــری زمام او اجاری اســـت؟
به این پاسخ که را احساس یاری است
کجــا پیش خـــــریداران بد مست
تمام لحـــــــظه هایش گیج زاریــست؟
.............................
بازی های جاری
دمــــاغ دیــده بویای مجاری است
حدود هـــوش شهر ما اجاری است
میان کــــوچه ی دلـــــــهای عــــاشق
به هر گوشه چه بازی ها که جاری است
...............................
شاهان شجاع
مپنـــــداری که در بنــــــد نزاع اند
خـــــــریدار محـــــبت را متاع اند
به ناز یــــورش بیـــــگانه برگوی
که اینجا جمله ای شاهان شجاع اند
...............................
فرودگاه فغان
دو چشم من فرود گاه فغان است
صدای شعله ها را میزبان است
مسافرهای نازش ناله واشـــک
دلم خالی زبوی ارمــغان است.
........................
نگاه پرپر
دریغا گلشنم از هر دری ماند
اسیر بی سر وبی پیکری ماند
پزیـــرای بهـــــــار آرزو بود
به دست او نگاه پرپری مـاند
.........................
هشت جبری
چه پاکــوبان به دور دشت جبـری
به ســـر ســودایی گلگشت جبری
ازین بازی چه سودی می توان برد
گـــــــروگانان دست هشت جبری
...........................
اصل و بدل
تمام شب سخــــن از راه حل بود
سحر همسوی بانگ بی محل بود
به اصل زندگی سر دادم عمری
سراپا نسخـــــه های او بدل بود
.........................
مد قرن
بلنـــــدای حقـــارت را تماشا
به هر سو اوج غارت را تماشا
لباس بـــردگی بر تن تن ماست
مد قــــرن اســـــارت را تماشا
.......................
نورالله وثوق
2/2/2009
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید