رسول پويان
توضيح
مردم ما وحشت و خشونت طالبان را با گوشت و پوست خود لمس، احساس و درک کرده اند. از خون پاک قربانيان بی دفاع در وجب وجب خاک ميهن لاله های خونينی دميده که پيام اين ظلم و ستمگری را به نسل های آينده می رسانند. در بارة طالبان زياد نبشته شده است؛ اما در اين نگاره فقط گوشه هايی از طرز حکومت استبدادی طالبان در عمل و به طور عينی در ولايت هرات به رشتة نگارش درآمده است؛ بی شک که می تواند ماهيت واقعی اين گروه را در عمل هويدا سازد.
افزايش قيودات طالبي
درميان حوادث نادره و وقايع عجيبة روزانه چشمم به روزنامة اتفاق اسلام روز سه شنبه 30 عقرب 1374 افتاد که در آن آمده بود: «طوريکه به مشاهـده می رسد برخي مردان ملبس به لباس غيرملي و غيرسنتي ميباشند که پوشيدن اينگونه لباسها به وقار و حيثيت شان لطمه وارد ميکند. به اين وسيله به اطلاع ميرساند که مردان از پوشيدن اينگونه لباسها خودداري ورزيده و خياطان نيز از پذيرش و دوخت اين لباسها و لباس زنانه معذرت بخواهند»
از اين اطلاعيه بر مي آيد که زنان از هرنوع دوخت و دوز لباس در خياطي هاي بازار منع شدند و مردان مقيد به پوشيدن لباس طالبي گرديدند؛ لباسي که به قول طالبان بايد ملي و سنتي باشد؛ اما هدف طالبان از مقولة لباس ملي و سنتي روشن نيست؛ زيرا در افغانستان اقوام و مليتها در ولايات مختلف اين کشور لباس سنتي خود را دارند و لباس ملي در حقيقت شامل مجموعة آنها میشود که لباس تن طالبان میتواند يکي از آن باشد. تحميل لباس طالبي در تمام کشور و از جمله در هرات به جز تبعيض و ستم ظالمانه چيز ديگري بوده نمی تواند.
لباس ملي که به جايش، بيائيد کلاه خود را به پيش خود قاضي کنيم که از صنايع ملي ما چه باقي مانده است. چه فرق میکند که تترون چيني، جاپاني، هندي، پاکستاني و ديگر تکه باب خارجي را چطور برش ميزنيم و منديل فاج جاپاني و لنگي اسپشل پاکستاني را چطور برکله بي مغز مي پيچانيم و کفشهاي چيني، جرمني، فرانسوي، ايراني و پاکستاني و پاپوش هاي متنوع ليلامي و نيمرو خارجي را چگونه به پا ميکنيم.
مثل اين که ما ميخواهيم با استعمال اجناس و تکه باب خارجي و پوشاک کهنه و ليلامي ديگران سنتهاي ملي را رعايت کنيم و ظاهر خود را با شريعت سياسي طالبي آراسته نمائيم. به قول معروف؛ به گير که نگيرد. طالبان با اين نمايشهاي قلابي تلاش ميورزند تا خود را ملي و حامي سنن معرفي کرده و سر مردم را شيره بمالند.
مردم ما پاک گيج و سرسام شده اند و نمیدانند به ساز کدام حاکم محلي و نيروي قومي برقصند و اين سنن اسلامي و فرهنگ ملي را در پرتو شمع نيم مردة کي و در کجا پيدا کنند. طالبان عوض رسيدگي به امور اساسي و زيربنايی روز به روز بر شدت استبداد، اختناق و قيودات جانکاه در جامعه ميافزايند و سياست خشونت، تعصب، تبعيض و مداخلات بيجاي خود را در تمام زواياي زندگي اجتماعي، خصوصي و شخصي مردم گسترش میدهند. در اطلاعيه منتشره در روزنامة اتفاق اسلام 6 قوس 1374 آمده است:
1.وجود مساجد، ملا امامها و وضوخانه درمؤسسات، ادارات، مارکتها و اقامة نمازهاي پنجگانه در تمام اماکن متذکره.
2.رعايت حجاب اسلامي از طرف خواهران و عدم استفاده از چادرهاي نازک، مفشن و گلدار.
3.از بين بردن عکسهاي مبتذل از ديوارهاي فروشگاهها، روي پارچه ها و بالاي وسايل آرايشي و منع فروش هر نوع فته و کستهاي ويدئويي.
4.گذاشتن ريش، عمامه و استفاده از لباسهاي ملي و سنتي.
5.عدم استفادة خواهران از لباسهاي مفشن تنگ و چسپيده و آستين کوتاه، يخن برهنه و جورابهاي نازک و جدا نمودن جاي زنان و مردان در بسهاي شهري.
6.منع بودن سگ جنگي، کرک جنگي، کبوتربازي و کاغذ باد پراني.
تمام همشهريان مکلف به اجراي مواد فوق بوده و با متخلف رفتار جدي و شرعي میشود و مورد بازپرس قرار میگيرد.
موتردواني طالبان
سرعت موترهاي طالبان مسلح در بازارهاي تنگ و پر ازدحام هرات هماره ترس و وحشت ميآفريد. براي طالبان پياده روان اهميتي نداشتند و قوانين ترافيکي مهم نبود. آنان با شتاب و زور راه خود را باز میکردند.
روز شنبه ساعت 5 عصر 29 جدي 1374 بر سر تندة دروازه خوش موتر طالبان يکي از رهروان را زخميکرد. افراد مسلح علاوه بر اينکه از کردار خود معذرت نخواستند، به لت و کوب هراتي مظلوم پرداختند. اين ظلم و بيرحمي احساسات مردم را به جوش آورد. بالاي افراد مسلح حمله کردند؛ سلاح شان را گرفتند و موتر را آتش زدند.
بعد از اين حادثه تعداد زيادي از مردم به فرمان قوماندان امنيه دستگير و مجازات شدند؛ اما موترتازي طالبان همچنان به قوت خود باقي ماند و در سرکهاي هرات وحشت مي آفريد.
انهدام اسبان حوض سينما
زمستان سال 1374 بود. به دم حوض سينما ديگر سيل و صفايي ديده نمیشد. ياد دوران جواني به خير که در پاي اين حوض کنسرتهای بهاری و تابستانی برگزار ميگرديد و خوانندگان هراتي مستانه آواز ميخواندند. در تياتر هري درامه هاي دلچسپ و آموزنده اي اجرا میشد. حالا نه تنها فاتحة همه هنرها را خوانده اند، بلکه به اسبان سمنتي بيجان نيز رحم نکردند.
اسبان حوض لبگردان درعهد پادشاهي ظاهرخان به کوشش استاد مشعل ساخته شده بود. طالبان آن را غيرشرعي دانسته و منهدم کردند. طوريکه از اعمال طلبهها بر مي آيد چيزي نمانده که براي نفس کشيدن هم قيودات وضع کنند و آن را برای هراتيان مظلوم غيرشرعی اعلان نمايند.
سيزدة نوروز
ميله هاي نوروز در هرات پيشينة بس دراز دارد و مردم آن را با خوشرويي و نشاط برگزار کنند. در فرهنگ باستان سيزدة نوروز نس شناخته میشود و هرسال آن را از خانه بيرون کنند.
مردم در اين روز در سبزه زاران، چمنستانها و ميله گاه ها به گلگشت و گردش رفته و روان را شاد و خرم ميسازند. زنان و مردان به طور جداگانه و يا فاميلي نان چاشت را بيرون از منزل صرف میکنند.
در عهد مجاهدين نوروز بدعتي در اسلام معرفي شد و از رفتن زنان به ميلة نوروزي جلوگيري میشد؛ ليکن طالبان به زور شلاق و تفنگ از رفتن فاميلها به گلگشت و ميله جلوگيري کردند و بساط نشاط، عيش و سرور هرويان را به کلی برچيدند.
مجمع علماي افغانستان
به تاريخ 11 حمل سال 1375 مجمع علماي افغانستان در قندهار دايرشد. از هرات تعدادي از مولوي صاحبان هراتي به رياست مولوي خداداد در اين جلسه شرکت کردند. هدف از برگزاري آن بيشتر گزينش ملامحمد عمر به صفت اميرالمومنين امارت اسلامي طلبهها بود. بعد از آن فشارهاي طالبان بر مردم افزايش يافت و جنگها دامنه دار تر شد.
تشهير زناکار
ديگرگاه روز سه شنبه 22 جوزاي 1375 بود که روي مردی را به جرم زنا سياه و در حالي که قوطي هاي خالي را برگردنش آويزان کرده بودند، بر پشت موتر در بازارهاي شهر چرخ میدادند و خلايق زيادي آن را تماشا میکردند. بعد از اين رسوايی نوبت به سنگسار زن مظلوم میرسيد.
تمايل جنسي به عنوان يکي از نيازهاي زندگي انساني وجود دارد و در جوامع مختلف به آن راه حلهاي گوناگون به وجود آمده است. ازنگاه اسلامي ازدواج بهترين راه رفع اين نيازها تشخيص شده که به سبب رسم و رواجهاي جاري و مصارف کمرشکن براي جوانان فقير بسي مشکل میباشد.
شيوه هاي مشروع و نامشروع رفع تمايلات جنسي براي ثروتمندان و زورمندان از جمله سران خود طالبان فراهم است؛ ليکن اين فقيرجوانان اند که به دام طالبان افتاده و در جامعه رسوا و عذابکش ميشوند. همان طور که فساد اخلاقي و بيبند و باري جامعه را خراب میکند، سرکوب غرايض جنسي نيز پيامد هاي روحي و رواني بسيار منفي به بار می آورد.
جوانی دربند
روز پنجشنبه 15 برج جاري سال 1375 بود. ساعت بند دستم 11 بجة پيش از چاشت را نشان میداد و شمور سـوزناک قـوس بر سر و روي آدم شـلاق ميکوبيد. در مقابل قلعة اختيارالدين غرق تفکر شده بودم و گاه گاهي آواز بلند کوتفروشان پايحصار رويايم را مختل ميکرد.
به روزگاران بس قديم می انديشيدم که محکومان را به حکم قاضي شهر از برجهاي بلند اين دژ کهنسال بر زمين می انداختند و زناکاران را در پاي ارگ سنگسار میکردند. مثل اينکه زمان به عقب برگشته است و همان اعمال خشن و متعصبانه باز تکرار ميگردد. اين بار نه به خاطر باورهاي اعتقادی مردم، بلکه به منظور حفظ قدرت سياسي و سرکوب آزادگی و روحية سلحشوری مردم.
در زمان قديم شنيدن موسيقي، رقص و اجراي سرگرميها حرام نبود؛ اما حالا آنهم جرم به حساب آيد. آدم اختيار هيچ چيز خود را ندارد. همه چيز در اختيار ادارة امر به معروف و نهي از منکر قرار گرفته است.
در اين مواج درياي روياها غرق بودم که آواز بلند جارچي طالبان مرا تکان داد و متوجه شدم که دو موتر تويوتا پشت سرهم در حرکت اند. در موتر عقبي جواني دربند ديده میشد که رويش را سياه کرده و چند تا فته (نوار) ويديويي و موسيقي برگردنش آويزان کرده بودند. ماموران امر به معروف و نهي از منکر با بلندگو جار ميزدند:
اي مردم باخبرباشيد! حال هر کسي که ويديو و تلويزيون تماشا کند و به موسيقي گوش دهد و يا نوار ويديويي و موسيقي پخش کند از اين جوان محکوم بد تر است. بدانيد که درشريعت اسلام ديدن تلويزيون، ويديو، شنيدن و نواختن موسيقي حرام میباشد و متخلفان به سخت ترين مجازات شرعي رو به رو میشوند. مردم با حيرت به جوانک دربند مينگريستند و هرکس نجواکنان چيزي میگفت.
با تمام اين سختگيريها و خشونتها ديدن فيلمهاي ويديويي و ماهواره يی يک امربسيار عـادي شده است و بيشتر مردم خـود را به آن سرگرم ميسازند. گفته میشود که برخي از طلبه ها نيز به تماشاي فيلمهاي رقص و آواز زنان پيشاوري علاقه دارند و در خفا تا گل صبح تماشا میکنند.
ادامه دارد