افغان موج   

آئین ما

کُشند در مسجد و میخانه یکجا

به نام گبـــر و ترسا و نصارا

عجب دینی عجب رسمی و کیشی...

نمــــیداند کسی ... آئین ما را

عشق

کجای عشق  آدم  کفر  و کینه

ندانم این  کدامین  فرض دینه

که باید خون  بریزند هر کجایی

اگـــر در مکه  باشه  یا  مدینه

آموزش

دلت را  آنچنان  آموز  سردی

که از گرمی  نیابد  هیچ  دردی

ان الاحق گوی اگر سوزند تنت را

مگو ای آتش سوزان چه کردی

ااسلام

به هر جایکه باشد نام اسلام

یکی اش پخته  و آن دیگرش خام

یکی  از سجده می  یابد  بهشتی

یکی در کعبه رسوا است و بد نام

طالب

شهر تو که  رنگ  از شهادت دارد

صد شکوه  ز طالب  جهالت دارد

فرداست  طلوع  باز خورشید دگر

بر دور  زمانه  آن  دلالت  دارد

ما

ما دشمن  جان همدیگر  گردیدیم

از جاده ای انصاف  بدر  گردیدیم

کردار همه  مخالف  گفتار  است

بی هوش و خمود، لال و کر گردیدم

 

نعمت الله ترکانی