‎مرا ببر به سفر از بهار آنسوتر
‎و از شگفتن بی اختیار آنسوتر
‎پرنده ام، وطنم سرزمین سنگ و تفنگ
‎ببخش امنیتی از شکار آنسوتر
‎میان عقل و دل ام، چاره چیست؟ کوچم ده!
‎از این دو راهی عشق و فرار آنسوتر
‎هوای تازه و یک راه سبز فردایی
‎دو عاشق و سفرِ بار بار آنسوتر
‎مرا دوباره بیاموز بی زمستانی
‎ز ختم فاجعه‌ی انتظار آنسوتر
‎من و تو گمشده در یک غروب ابر آلود
‎قرار وعده ی ما از غبار آنسوتر
 
صنم عنبرین