جهان درچشم عشق ودوستی حسن دگرگیرد

هـزاران کلک مانی نقـش رنگـین هنر گیرد

کهـن سـرو گـشن شـاخ تمـدن از دل تـاریخ

هوای شـادمان و پاک انسانی بـه سـر گیرد

 

ببین از سـاحـل آرام جنب و جوـش دریا را

که امواج خروشـان در بغـل گنج گهر گیرد

نگیرد بـزم شب‏هـای غـزل خوانی دل پایان

شفـق در محفل خـورشید آهنگ سحـر گیرد

شکـیـبـایی بچـیـنـد مـیــوۀ پـیـونـد دل هـا را

درخـت آروزی دل روزی بـار و بـر گیـرد

دراحساس وعواطف دل بدل پیونـد میگردد

رفاقت صورت جانانه را در قاب زر گیرد

حریم قلب ودرب باغ سبز دیدگان باز است

اگـر جـانـان از روی وفـا شـوق سفـر گیرد

مکن خاموش در بـزم محبت ساز دل ها را

سروش نغمۀ خوش را حتی گوش کر گیرد

مساوات و سخـاوت را ز نـور آفتاب آمـوز

که جانداران وبیجان را یکسان درنظرگیرد

ز تاج وتخت فرعون تابکی افسانه میگویند

به طرز تازه یی نظم جهانی کر و فر گیرد

سلاح سرد وگرم از بهر کشتار بشر سازند

فقط عشق ومحبت جار صلح بی خطرگیرد

شرار آه مظلومان گیتی خانمان سـوز است

اگر ایـن دم نسـوزانـد دم دیگـر شـرر گیرد

فـشار سلطۀ جـور و سـتم خیزش کند بـرپا

فنر در زیـر بـار ظلم جـسـت بـیـشتر گیرد

رسول پویان

30/1/2023