قـول و غـزل و تـرانـه سازم
تـار دل خــویـش مـی نـوازم
در شور و نـوا غـزل سـرایم
گاهی به عـراق و گه حجازم

گـوشـم به نـوای نغز ماهـور
از واعــظ شــهـر بـی نـیـازم
در راسـت و چپ مقـام اشتر
جـنبازه خـــور ســر جهــازم
عـشّـاق مقـام دل نـواز اسـت
زنگــولـه زنـان اسـیـر نـازم
بوسلیک واصفهان و راهوی
در پـرده سـرای بـزم سـازم
نیریز وسـه گاه و پنجگاهان
در گـوشـــۀ بــزم شـهـنـازم
زیرافکـن و پـردۀ چهـارگاه
افـزون بکـند سـوز و سـازم
در گـوشـه و پـردۀ همایـون
در بزم چو شمع می گـدازم
بـاربـد بـزنـد بـه دل چـنگی
مسحور3 صدوشصت رازم
تا نغـمه سـتان بود خراسان
با چنگ و رباب و دلـنوازم
با مطرب و ساز باده نوشـم
دررقص و سماع بود نمازم

رسول پویان
9/6/2016