ز دودِ وحـشـتِ تـیـر و تـفـنگ بیـزارم

روان خــســتـۀ فــرهـنــگـی قـلـمــدارم

به قهر و خشم شکستند گرچه نوک قلم

قسـم بـه نون و قلم، خـامـه را هوادارم

به زور و زر نفروشـم خامه را هرگز

منی که دانش و فضل و هنر خریدارم

به شهـر گل گل دل بلبل غـزل خـوانـم

رفـیـق بـاده و شـیـدای مطـرب و تارم

ز عـمــق دل بـسـرایــم شـــعـر آزادی

چـرا که شــاعــر آزاد و نیک رفتارم

طـلـوع خـاور نیـکان بــود مـرا آیـیـن

بـه غـیـر صبحـدم راســتـان نـپـنـدارم

اگر بــه اشـتر مقصود بـار، کج بستند

سـمـندِ مـسـتِ حـقـیـقـت بـود رهـوارم

شــدم چکـیـدۀ تـاریـخ عـشـق و آزادی

مخوان بگوش دل آن درسهای تکرارم

به زخـم کهنۀ دل غیر می زنـد ناخون

اسـیـر فـتـنه و قـربـانی خـس و خـارم

اگـر ز رشـمۀ ابلـق دلـم کـند تشـویـش

ز آسـتـیـن صـداقـت گـزیــده از مـارم

بنام طالب و داعش وطن شـود غارت

به چنگ وحشت گرگ و نهیب کفتارم

اگـر پیاده شـود نقـشـه و دسیسۀ خصم

عـراق و سـوریۀ سـوخته و شـرربارم

غـنــای ارث تـمــدن اگـر رود بـربـاد

خـراب و در به در و بینـوا و افگارم

اگـر بـه جسـم وطـن قـلـب اجنبی افتد

قـسم که تا بـه ابـد غمـدرون و بیمارم

اگـر بـه خاک سـپـارنـد جـان استقلال

همیشه بـر سـر گـور وطـن عـزادارم

هجـوم لشکر شـیـطان را مبـر از یاد

اگـرچـه تهمتن پـردل اســت سـردارم

اگر ز شش جهـت اهـریمن زنـد تیرم

همان عاشق بی باک و راست گفتارم

ز دیو سرخ و سپید و سیه ندارم باک

اگـر کـشـد چـو حلاج بـر ســـر دارم

رسول پویان

16/1/2015