ف.بری

 

چون نیند واقف زعدل و داوری

هر یکیخواهــــــد مقام رهبری

میل شان برثروت و جا و جلال

عزم شان بردزدی وغارتگری

دانش و تقـــــوا ندارد اعتبـــار

ثروت و قدرت  نمادِ بهتری

بهر نظم و اعتــلای این وطن

عاری از بر نامه و از باوری

عاشق جا و مقام و ثروت اند

چون رسد ازهردیار وهردری

میدرایند درلباس رنگ رنگ

بهر افسون و فریب و دلبری

آزموده سرمه اند درچشم خلق

خاک میپاشند به چشم مشتری

از چپاول ازقصاوت هر یکی

کوی سبقت میبرند از دیگری

وهم وظلمت تیره گردانیده راه

راه نیابد خبرت و روشنگری

شبروان در ظلمت وهم و دغا

می شـــوند سالار نظم بربری

ملتی در بنـــــــد اوهام و فریب

میکشند رنج فساد وخود سری

گر شوند اگاه از نیروی خلق

می زدایند فتنه و جــادو گری

میگشایند ره به ســــوی آفتاب

محو دارند ظلمت وخیره سری

نور علم و معرفت سازد بری

ملک آبـــــاد و صفای رهبری