“ در اواخر قرن اول هجری، زمانی که حتی برگ نوشته ای آزاد از قرآن نیز به جای نمانده آيا نوشتن و ساخت کتاب ، به طور کلی، و در بحث جاری ، به خط و زبان فارسی و عربی ، از چه زمانی میسر شده است؟ خروج خردمندانه از این مدخل و مقدمات ، شاید به اسارت کنونی و عمومی ما در تار و پود مطالب و سطور کتاب هایی پایان دهد، که على الأصول قابل نگارش نبوده اند.” (1)
“ کسانی حتی «فهرست ما قبل الفهرست» فراهم کرده اند و کسان دیگری از مکتوبات شیعه تا قرن سوم هجری، به تعدادی اعجاب آور، فهرست دیگری ساخته اند، بی اینکه تا کنون به میزان کف دستی از این همه کتاب ، عين قابل دیداری به دست آمده باشد❗️” (1)

 

“ پاپیروس نسبتا گران بود، در قرن سوم هجری، بهای هر قطعه پاپیروس ۱٫۵ دينار بوده در حالی که اجاره سالیانه ی یک فدان (یک قطعه زمین زراعی) با یک باب مغازه ، یک دینار بود، پس مردم عادی قادر نبودند از پاپیروس استفاده کنند، گاه متن پشت و روی پاپیروس ارتباطی به هم نداشت و بعید نبود که گیرنده ی نامه ، جواب آن را پشت پاپیروس بنویسد. “ (4)
“ این حکایت آموزنده ای است از تدارک قطعه ای پاپیروس که تنها محیط کاربرد آن در تجارت خانه ها، در مكاتبات خصوصی دارندگان توانایی مالی و فرهنگی و در حوزه ی حکومت ها بود. با این تذکر که در آن محدوده ی جغرافیایی اسلام که پاپیروس روئیده نمی شد، تا قرون متمادی، بر پوست می نوشته اند، که فراهم آوردن آن نیز، با همین گلایه و گفتار قرين است. شرح آماده سازی و عمل آوری دشوار برگه ای از پوست ، که بتوان بر آن قلم دواند، گرانی بیش از حد رقعه ای از آن را موجه و در عین حال معلوم می کند که سخن ابن ندیم در باب آن همه مؤلف و کتاب ، تا پیش از قرن سوم هجری، از جمله تدارک پنج_هزار_مجلد، تنها از جانب جابر_ابن_حیان، کمترین امکان فنی و مادی نداشته است، زیرا اگر بهای ماده ی اولیه ی هر برگ پاپیروس و یا پوست نوشته ۱٫۵ دینار بوده است” (1)
لازم به یادآوری است که کتب منسوب به قرون اولیه هجری، نمونه اصل و اورجینال از آنها ندارد. نکته مهمی که در مورد این متون کمتر به آن اشاره میشود و بیشتر اطلاعات ما از دروران اسلامی وحتی دوران قبل از اسلام به متون و کتب قرون اولیه اسلامی متکی است هرآنچه درباره کتابت وخط و زبانهای ایرانی مانند زبان فارسی،پهلوی،دری ویا مطالبی مانند هزوارش گفته میشود همگی به واسطه کتابهای نویسندگانی چون ابن ندیم و ... است در این مختصر اشاره ای گذرا به گوشه ای از مطالب ارائه شده در این متون تاریخی در خصوص زبان فارسی میشود.
“ به عنوان مثال منابع فارسی و عربی به گونه ها یا قلم هایی از خط پهلوی اشاره دارند و معمولا عدد آن ها را به هفت می رسانند . این گونه ها عبارتند از :1.دین دبیری ، 2.وسپ دبیری ، 3.گشتگ دبیری ، 4. نیم گشتگ دبیری (!!!). 5. راز دبیری 6. نامگ/ فروردگ دبیری 7. هام / رم دبیری ““خاصه آن که خوارزمی و حمزه اصفهانی هفت قلم دیگر را نیز به عنوان فروغ هام دبیری برشمرده اند” (5)
اما مورخین دربارهء موارد استفاده این خطوط قبل از اسلام بحث میکنند در صورتی که از این خطوط هیچ نمونه واقعی و آثار ملموسی برای قرون قبل از اسلام و چه بعد از اسلام وجود ندارد قفط در کتب به اصطلاح تاریخی آمده و امروزه در محافل آکادمیک آنرا تکرار میکنند. “ ماهیت و موارد استعمال همه ی گونه های مذکور در فوق آشکار نیست و مثلا وسپ دبیری و نیم گشتگ دبیری و راز دبیری را نمی توان بر هیچ یک از نمونه های موجود خط پهلوی تطبیق داد . قائل شدن عدد اسطوره ای هفت را برای شمارش تعداد گونه ها نیز نمی توان جدی گرفت ، خاصه آن که خوارزمی و حمزه ی اصفهانی هفت قلم دیگر را نیز به عنوان فروع هام دبیری بر شمرده اند. “ (5)
کتابهای‌ پهلوی‌. رساله‌ها و متنهایی‌ که‌ به‌ زبان‌ پهلوی‌ در دست‌ است‌ بیشتر در سده‌های‌ نخستین‌ دورة‌ اسلامی‌ (خصوصاً سده‌های‌ سوّم‌ و چهارم‌) تدوین‌ شده‌اند. همة‌ این‌ آثار براساس‌ روایات‌ و سنتهای‌ دینی‌ و ادبی‌ و کتبی‌ و شفاهی‌ زرتشتیان‌ در دوران‌ ساسانی‌ است‌. زبور پهلوی‌ که‌ جزو آثار باقی‌مانده‌ به‌ زبان‌ پهلوی‌ شمرده‌ می‌شود، بخشی‌ از متن‌ زبور است‌ که‌ از سریانی‌ به‌ پهلوی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌. این‌ متن‌ را در میان‌ آثار تورفان‌ به‌ دست‌ آورده‌اند. کتابت‌ آن‌ به‌ قرن‌ هفتم‌ یا اوایل‌ قرن‌ هشتم‌ میلادی‌ تعلق‌ دارد” (30)
“ کلمه ی «پهلوی» در طی زمان معانی گوناگونی یافته است. این لفظ صورت دگرگون شده و تازه تری است از اصلی کهن که در نوشته های پارسی باستان به شکل«پرثو» آمده “ (9) “ پهلوي‌ از نظر اشتقاق‌ به‌ معناي‌ زبان‌ پارتي‌ است‌ (16)، و در اين‌ مفاهيم‌ نيز به‌ كار رفته‌ است‌: لهجه‌هاي‌ محلي‌ غرب‌ ايران‌، يعني‌ لهجه‌هاي‌ منطقه‌ فهله‌ يا پهله‌؛ در اين‌ مفهوم‌، بيشتر به‌صورت‌ فهلوي‌ آمده‌ است‌ كه‌ در متون‌ عربي‌ به‌ صورت‌ فهلويه‌ است‌ و جمع‌ آن‌ به‌ فهلويات‌ معروف‌ بوده‌ است‌ . “ (11)
“ دانشمندان‌ کنونی‌، معمولاً پهلوی‌ را برای‌ زبان‌ فارسی‌میانة‌ زردشتی‌، و فارسی‌ میانه‌ یا فارسی‌ میانة‌ مانوی‌ یا فارسی‌میانه‌ تورفانی‌ را برای‌ نوشته‌های‌ مانویان‌ به‌ زبان‌ فارسی‌میانه‌ به‌ کار می‌برند و نوشته‌های‌ مانوی‌ به‌ پهلوی‌ اشکانی‌ را پهلوی‌ اشکانی‌ مانوی‌ یا پارتی‌ مانوی‌ می‌نامند” (29)
“ در سده‌هاي‌ نخستين‌ اسلامي‌، هاله‌اي‌ از معاني‌ ديگر، مانند اشرافي‌ و باستاني‌ و باشكوه‌، نيز يافته‌ است‌ كه‌ بازتاب‌ آن‌ را در شاهنامه‌ مي‌توان‌ ملاحظه‌ كرد. در آنجا واژه‌ پهلوي‌ و پهلواني‌ در معاني‌ گوناگوني‌ به‌ كار مي‌رود . گاهي‌ كلمه‌اي‌ وصفي‌ است‌ به‌معناي‌ عالي‌، شاهوار، دلير، توانا و باستاني‌؛ گاهي‌ نام‌ نژاد ايراني‌ است‌، و گاهي‌ نيز نام‌ نوعي‌ آهنگ‌؛ همچنين‌ نام‌ زبان‌ يا خطي‌ است‌ كه‌ معمولاً پهلوي‌ و برخي‌ مواقع‌ پارتي‌ يا لهجه‌هاي‌ مشتق‌ از آن‌ است‌ .” (14)
“ در آثار دیگری که از زبان های ایرانی بعد از اسلام گفت و گو به میان آمده یا به آن ها اشاره ای شده غالبا اصطلاح «پهلوی» یا «فهلوی» به زبان ها و گویش های محلی که با زبان رسمی و ادبی فارسی(دری) متفاوت است اطلاق شده است. فخرالدین اسعد گرگانی می گوید که منظومه ی ویس و رامین را از پهلوی به فارسی برگردانده است و درست معلوم نیست که مراد او از «پهلوی» زبان دوره ی ساسانیان است یا یکی از گویش های مرکزی ایران را در نظر دارد. اما در شعر سخنوران قرن های چهارم و پنجم هجری اصطلاح «پهلوی» و «پهلوانی» ظاهرا به معنی «فارسی» یا «ایرانی» در مقابل تازی و ترکی به کار رفته است. “ (9)
“ آنچه که از شاهنامه بر می آید چنین است که زبان پهلوی ، زبان عمومی کشور ایران بوده است . و آن هم منسوب به « پَهْلَوْ » است نخستین باری که در شاهنامه از « پهلو » یاد میشود در زمان « منوچهر » است یعنی زمانی که از نظر تاریخی با زمان پس از مهاجرت آریائیان معادل است با این اشارات ، شکی نمی ماند که « پهلو » در اصل بمعنی کوهستان بوده است . اینست که در شاهنامه همه جا از « پهلوی » معنی ایرانی بر می آید ، نه یک قوم مثل سیستانیان یا پارسیان ، یا مادها بلکه « پهلوی » شامل همه اقوام ایرانی است ، چنانکه افزون بر زبان پهلوی یا « پهلوانی » ، از کیش پهلوی ، جامه پهلوی ، سرود پهلوی ، جوشن پهلوی ، و خط پهلوی در شاهنامه فراوان نام برده شده است. “ (13)
“ گروهی پهلوی را منسوب به پهله!! دانسته‌اند٬ که آن نام پنج شهرستان آذربایجان٬ همدان٬ ماه‌نهاوند٬ ری و اصفهان بوده٬ و نیز گفته‌اند که فهلوی زبانی بوده است که شاهان ساسانی در مجالس خود بدان زبان سخن می‌گفته‌اند. به این ترتیب٬ پهله نیمۀ غربی ایران را در بر می‌گیرد. اما روایات بسیاری هم هست که درباریان ساسانی به زبان دری سخن می‌گفته‌اند٬ که آن زبان خراسانیان است.” (13)
“ حمزه بن حسن اصفهانی(وفات 360 هجری) از قول یک زردشتی نومسلمان معاصر خود(محمد موبد معروف به ابوجعفر متوکلی) زبان های متداول در دوره ی ساسانی را ذکر می کند و از آن جمله درباره ی زبان پهلوی(فهلوی) می نویسد: «فهلوی زبانی بوده است که شاهان در مجالس خود به آن سخن می گفتند. “ (9)
“ شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معائیر اشعار العجم می گوید “ بیشتر مردمان عراق رغبت زیادی به انشا و انشاد ابیات فهلوی دارند ، و از قول و غزل های عربی و « دری » چنان لذت نمیبرند که از فهلویات و از آنجا که شمس قیس ، خود اهل ری بوده است در درستی گفته او شک نمی توان برد و بنابراین زبان ری نمی تواند زبان مرسوم دربار ساسانیان باشد “ (22)
“ روایات بسیاری هست که درباریان ساسانی به زبان دری سخن می گفته اند ، که آن زبان خراسانیان است ، چنین بودن است که درباریان در زمان ساسانی به همان زبان پارتیان ، یا پهلوی سخن می گفته اند ، و بعلت نام « در » یا دربار بعدا به زبان دری موسوم گشته است بنظر می‌رسد که چون عظمت دستگاه فرهنگی اشکانیان چنان بوده است که درباریان در زمان ساسانی نیز با همان زبان پارتیان ٬ یا پهلوی سخن می‌گفته‌اند٬ و بعلت نام «در» یا دربار بعداً به زبان دری موسوم گشته است. “ (13)
روایت ابن‌الندیم از ابن‌مقفع که می‌گوید “ دری لغت شهرهای مداین است و در دربار پادشاه بدان زبان سخن می‌گفتند و منسوب است به مردم دربار و لغات اهل خراسان و مشرق و بلخ در آن غلبه دارد». روایت یاقوت از حمزة بن الحسن نیز مطابق روایت ابن‌الندیم است. “ (26)
“ حمزه بن حسن اصفهانی(وفات 360 هجری)درباره ی «فارسی» می نویسد: گفتار موبدان و کسانی که با ایشان سر و کار داشتند به فارسی انجام می گرفت و آن زبان شهرستان های فارس است. “ (9)
“ ابوعبدالله محمد بن احمد خوارزمی زبان فارسی را منسوب به مردم فارس و زبان موبدان دانسته و زبان دری را زبان خاص دربار شمرده است. خوارزمی درباره زبان پهلوی می‌نویسد: «فهلوی (پهلوی) یکی از زبان‌های ایرانی است که پادشاهان در مجالس خود با آن سخن می‌گفته‌اند “ (28)
“ هیچ کس تاکنون و از جمله حمزه اصفهانی و ابن ندیم و فخرالدین اسعد گرگانی و فردوسی و یاقوت و شمس قیس راضی و به اصطلاح دانشمندان زردشتی و به ویژه شخص خانلری نمی دانسته اند که زبان و خط پهلوی چیست، کجا ساخته اند، چه انواعی داشته و به چه کار می امده است. “ (1)
“ صاحب نقل، یعنی خانلری، آن را یک گویش شمالی معرفی می کند، که به زبان مردم خراسان خوش آهنگ تر شنیده می شود ❓‼️ این که خانلری در چه زمان و چگونه و در کجا پهلوی را به زبان مردم خراسان شنیده و در مقایسه با چه لهجه ی دیگر پهلوی، آن را خوش آهنگ تر گرفته است، در اسلوب و الگوی تعارفات موجود از این حضرات، در موضوع فرهنگ ایران باستان به پاسخی نیاز ندارد. “ (1)
اسدی طوسی هم اشاره به این نکته میکند که اهل فارس به لغات پارسی آشنا نبودند و این لغتنامه به منظور آشنا شدن آنها تدوین شده است، وی گفته: “ دیدم شاعران را که فاضل بودند و لیکن لغات پارسی کم می‌دانستند. “ (20)
در مجمل التواریخ و القصص امده : “ سلمان را فارسی خوانند،از برای اینکه عرب همه زمین عجم فارس گفتندی” (19) مقدسی در احسن التقاسیم همهء زبانهای ایرانی را فارسی دانسته و لفظ دری را تنها به مفهوم فصیح برای فارسی بکار برده و آنرا زبان جداگانه نمیپندارد . (17)
مولفین فرهنگهای انجمن آرا، آنند راج و غیاث اللغات دراین مورد می نویسند: “زبان پارسی را از آن دری گویند که در روستا و کوهستان و دره بدان تکلم می کرده اند و آنچه به شهرستان می گفته اند پهلوی نام دارد زیرا که پهلوشهر را می گفته اند. “(24)
جافظ مینویسد:”همه می دانیم که سخنورترین مردم عالم ایرانیان‌اند و سخنورترین آنان مردم فارس‌اند و شیواترین و خوش اسلوب‌ترین سخن از اهل مرو است و فصیح ترین ایرانیان در فارسی دری و پهلوی مردم قصبه اهوازند. “ (27).
پای احادیت هم به این بلبشو باز شده است “ در برخی روایات اهل سنّت زبان فارسی درّی به عنوان زبان بهشتیان معرفی شده است. “ (21) و بعضی احادیث فارسی دری را زبان زبان جهنمیان و مجوس میداند. “ ارزش علمی این روایات روشن نیست؛ هم شکل ظاهری آنها و هم فضاهایی که در آنها عرضه شده‌اند، پژوهشگر را دچار سرگردانی می‌کند. “ (12)
“ درمورد اين كه چرا اين زبان را دري و يا فارسي ميگويند، سخن بسيار است. درمتون كلاسيك، اسمايي چون: دري، پارسي، فارسي، فارسي دري، پارتي دري و ... به زبان مذكور اطلاق شده است؛ ولي ازانجايي كه مطالعات نشان داده، در اوايل دور اسلامي اين زبان را جايي فارسي، جايي دري و جايي ديگر فارسي دري ميخواندند. زیرا عده یی از شاعران ما زبان اشعار خود را زبان فارسی گفته اند، و این زبان را جایی« پارسی» گفته اند، جای دیگری« دری » و درمواقعی دیگر ازآن به نام « پارسی دری» یاد کرده اند. “ (15)
محمدتقی بهار معتقد است: “ زبان دری زبانی است که از خراسان به دربار ساسانیان رفته‌است. به نقل از وی در اصل معنی واژه «دری» اختلافاتی وجود دارد. “ (7)
برهان قاطع ذیل حرف دال می‌نویسد: “ گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می‌آمدند و زبان یکدیگر را نمی‌فهمیدند بهمن فرمود تا دانشمندان زبان پارسی را وضع کردند و آن را دری نام نهادند و طایفه ای بر آنند که مردم در گاه کیان ؟ به لغت دری متکلم می شده اند... و جماعتی بر آنند که وضع این زبان در زمان جمشید ؟ شده، و بعضی گویند در زمان بهرام ؟.” (23)
هرچند که تعداد کتب و سفرنامه تاریخی به غایت زیاد است.اما مسله اصلی همانا تضاد و تناقض بنیانی بین این متون است که هرگونه جمع بندی و نتیجه گیری منطقی را غیرممکن میکند . نگاه ایدلوژیک و غیرعلمی به زبان و درکناراقوال مشووش متون تاریخی و سفرنامه ها و راه را برای هر نوع حقیقت جویی و اصلاح وضع فعلی را با مشکل مواجه کرده است
بررسیهای تاریخی و کشفیات مورخان سرکاری و زبان شناسان مصلحتی که بر اساس مصالح ملی و منافع شخصی به جای بررسی موضوع به داستان سرایی و خیالپردازی های شبه علمی ارائه میدهند . محققین از میان نظرات مندرج در کتب تاریخی فقط مطالبی را انتخاب و گلچین میکنند که موید پیش فرضهای ملیگرایانه و موکد اغراض شخصی باشد. بحث منشاء زبان فارسی از مدار علمی خارج شده و گروگان تنگ نظریهای قومگرانه است بگونه ای که تعلق محقق به ایدلوژیهای ژئوسیاسی ایرانی ویا ترک و تاجیک نتیجه نهایی تحقیق را مشخص میکند .
از دیدگاه خانلری ، پس از غلبه تازیان زبان پارسیک در غرب ایران از رواج بر افتاد و بنا بر دلایلی که بیان شد در خراسان و دیگر سرزمینهای شرقی به بالندگی رسید. “ (32)
. اما ابوالقاسمی معتقد است “ پس از ورود اعراب به ایران پهلوی اشکانی یا همان پهلوی میانه خاموش شد ولی پهلوی ساسانی یا همان فارسی میانه پابرجا ماند و در عصر اسلامی و عصر جدید توسط حکومتهای ایرانی و غیر ایرانی رسمیت یافت. “ (8)
پروفسور لازار نظری دیگر دارد ومینویسد:” زبان( پارتی) از همان پایان دوره ی ساسانی از میان رفته بود و می‌دانیم که در آن جا هیچ گویش کهنی باقی نمانده است. امروزه تنها گونه‌های محلی زبان فارسی در خراسان متداول است. “ (16) “ بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عرب‌ها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردست‌تری در آسیای میانه گسترش دادند. “ (10) “ پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود و احتمالاً در زمان ساسانیان در خراسان تقریباً به‌طور کامل جایگزین زبان پارتی شده بود. “ (3)
نظریه دیگر می گوید : دردوره اسلامی همه زبانهایی که در دوره میانه رایج بوده اند جز زبان فارسی از رواج افتاده اند. در آغاز دوره اسلامی، زبان پهلوی اشکانی از رونق افتاد و جای آن را فارسی گرفت. “ اگر در دوره ساسانی زبانهای سغدی و خوارزمی,. . . پهلوی, سگزی در قسمتهای مختلف ایران رواج داشت, در دوران اسلامی این زبانها به تدریج منسوخ شد و زبان فارسی امروزی برای کتابت و محاوره جای زبانهای باستانی را گرفت. به نحوی که از زبان سغدی جز چند لهجه فرعی به نام یغنوبی و غیره در پامیر و از زبان خوارزمی جز مقداری نوشته و خاطره و نامهای ماهها در کتاب بیرونی, و از زبان پهلوی جز چند لهجه فرعی در غرب ایران و مقداری نوشته چیزی باقی نمانده است. . “ (7)
دکتر رحمت مصطفوی در کتاب «درباره زبان فارسی» مینویسد: “ در این میدانهای جنگ و در این دارالحکومههای عربی, زبان پهلوی(!) مُرد. . . زبانها به دنیا میآیند, زاد و ولد میکنند و میمیرند. همین چگونگی مرگ زبان پهلوی و تولد زبان فارسی نمونه دیگر از تحولات زبان است. “ (6)
“ به گمان من هنگام نوشتن این متن های پریشان، صاحبان این سخنان، بیش از خوانندگان بعدی ان ها چیزی درباره ی خط و زبان و ادبیات ایران نمی دانسته اند. دست مایه ی این حضرات از چنین تعرض های آشکاری به فرهنگ و شعور ملی، فقط و فقط خالی دیدن عرصه از صاحب نظران نقادی بوده است که آنان را به احتیاط در عرض اندام های فرهنگی خویش وادارند. اگر بخواهیم بر این متن گنگ و نامربوط تفضلی سوال بگذاریم، مجبور خواهیم شد که هر جمله را چند پاره کنیم و بر هر پاره ی آن یک توضیح روشن تر بطلبیم. “ (1)


بهرام نورمحمدی
( این متن بر اساس اطلاعات و اسناد بنیان اندیشی تهیه و تنظیم شده است)
#فارسی_از_نو #فارسی از نو
1جایگاه فارسی معیار و رسمی در زبان و ادبیات فارسی 2نیای بی پایان فارسی نو (دری) 3دری ادامه پهلوی ! ؟
4تبعید فارسی به شرق 5تاملی در اسناد و متون فارسی در دوران اسلامی و * دربارهی فقر فرهنگی عجمان و گسترش زبان فارسی ادامه دارد
منابع
1- سلسله کتابهای "تاملی در بنیان تاریخ ایران،" ،ناصر پورپیرار، انتشارات کارنگ، ، 1379 تا 1394
2- حاشیه ای بر زبانشناسی، اسماعیل هادی، در انتظار مجوز انتشار،1383
3- راهنمای زبان‌های ایرانی، رودیگر اشمیت ، ژیلبر لازار و دیگران ۱۹۸۹
4- پاپیروس‎ها، جفری خان، ترجمه: مهرناز نصریه، انتشارات کارنگ، 1388
5- حبیب برجیان، کتابت زبان های ایرانی، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران (سروش)، 1379
6- درباره زبان فارسی، رحمت مصطفوی, مؤسسه عطایی, ۱۳۵۵ هجری شمسی
7- درباره زبان آذربايجان ، ناصح ناطق، وقوفات دکتر محمود افشار یزدی، ۱۳۵۸
8- تاریخ زبان فارسی، محسن ابوالقاسمی، سمت، تهران 1389
9- تاریخ زبان فارسی، پرویز خانلری، بنیاد فرهنگ ایران، 1348
10- تاریخچه زبان فارسی در شرق (آسیای مرکزی) ریچارد فرای، مترجم امیر زمانی
11- تاریخچه زبان پارسی دری؛ محمد حسین یمین ، انتشارات میوند، 1386
12- کشاکش بر سر زبان بهشت، آذرتاش آذرنوش، علوم قرآن ، بهار و تابستان1384
13- نامه پهلوانی (آموزش خط و زبان پهلوی؛ اشکانی و ساسانی) ، فریدون جنیدی، بلخ ،: 22 مهر، 1386
14- زبان و ادبیات پهلَوی ، ژاله آموزگار یگانه و یحیی ماهیار نوابی، دانشنامه جهان اسلام ج-5. ،1379
15- فارسی یا دری ؟ برگرفته از جلد اول کتاب : زبان و ادبیات دری در درازنای زمانه ها، احمد یاسین
16- ژیلبر لازار، شکل گیری زبان فارسی، پاریس 1995
16. شکل گیری زبان فارسی، ژیلبر لازار، چاپ سوم، ٢٠٠۵، تهران، هرمس
17- حسن التقاسیم، چاپ لیدن، به حوالهء دکتر خانلری، تاریخ زبان فارسی
18. تاریخ سیستان و 19 . مجمل التواریخ و القصص و 20. لغتنامه‌ی اسدی طوسی و 21. تفسیر روح البیان، اسماعیل بن مصطفی حقی و 22 . المعجم فی معائیر اشعار العجم،شمس قیس رازی و 23. برهان قاطع، محمد بن خلف تبریزی و
24 فرهنگ غیاث اللغات، فرهنگ انجمن آرای، فرهنگ آنَنْدراج و 25 . شاهنامه فردوسی و 26 . الفهرست ابن ندیم و 27. البیان و التبیین، جافظ و 28 . مفاتیح العلوم ،خوارزمی محمد
29- هنریک سموئیل نایبرگ، کتابچه راهنمای پهلوی، ویزبادن 1974
30 . ژاله‌ آموزگار یگانه‌ و احمد تفضلی‌، زبان‌ پهلوی‌: ادبیات‌ و دستور آن‌ ، تهران‌ 1375ش‌
31 . سبك شناسی زبان و شعر فارسی- ملك الشعرای بهار انتشارات امیرکبیر , 1337
32 نوشتن و نگارش ،سید همایون شاه عالمی، كتابخانه افغانستان ،1388