دوکتور غلام حیدر « یقین» 

انـــــدرزنـــــامـــــۀ فـــــــردوســــــــی

قــــسمت سیزدهـــــــــــم

امثال و حکم در شاهنامه

دوم: ضرب المثل ها

تعداد ضرب المثل ها در شاهنامه زیاد بوده، اما آنچه که میتوان برای ما هدف آموزشی و تربیتی و اخلاقی داشته باشد، سیزده ضرب المثل است که برخی از آنها با تعبییر عبارت در دو یا سه مورد مختلف به کار گرفته شده و امروز مورد بکار برد زیادی دارد که از آنجمله است ضرب المثل های زیر:

ــ جهان را به چشم جوانی مبین: نصیحت فرانک مادر فریدون است در هنگام رفتن فریدون به جنگ ضخاک:

جز این است آیین پیــوند وکـیــن          جهــانرا به چشم جـــوانی مـــبین

که هــــر کو نبید جــوانی چشــید          به گیتی جز از خویشتن را نــدید

بدان مستی اندر دهـد سر به بــاد          ترا روز جـــز شاد و خــرم مــباد

(ش، ج اول، ص ٤٤)

و گفتار رستم است به اسفندیار در مورد صلح و آشتی:

تو آن کن که از پادشاهی سزاست        مدار ایچ با دیو بر دست راست

به هرزه زدل دور کن خشم وکین        جهان را به چشم جـــوانی مبین

( ش، ج ٦، ص ١٦٥٤)

ــ آنچه را کشت کنی، درو میکنی: پسران فریدون پس از کشتن برادر خود ایرج از فریدون پوزش میخواهند و فریدون به این خواستۀ شان چنین پاسخ میدهد:

یکی داستان گویم ار بشنوید           همان به که کارید و خود بدروید

(ش، ج اول، ص ٨٤)

و در هنگام گفتگوی منوچهر با سلم از زبان منوچهر می شنویم:

درختی که بنشــاندی آمـــد به بـــار       بیابــی هــم اکنون بــرش در کنار

گرش بار خار است خود کشته ای        وگر پرنیان است خود رشتــه ای

(ش، ج اول، ص ١٢٢)

و در آغاز داستان سیاوش آمده است:

نگر هر چه داری همان بدروی          سخن هرچه گئیی همان بشنوی

درشتی زکس نشنود نـرم گــوی         سخن تا توانی به ازرم گــــــوی

(ش، ج ٣، ص ٥٢٤)

ــ هرکس بد کند بدی می بیند: در نامۀ پسران فریدون که عذر گناه خویش را از پدر خواسته اند، آمده است:

چه گفتند، گفتند کای پرخـــرد        هــرآنکس که بـد کرد کیفـــربرد

نماند به تیـــمار ودل پـرزدرد        چو ما مانده ایم ای شه زادمــــرد

(ش، ج اول، ص ٩٧)

و این است گفتار افراسیاب به بر ادرش گرسیوز

از آن پس نکوهش نباشد زکس        مکافات بد جز بدی نیست بس

(ش، ج ٦، ص٦٣٩ )

و در آغاز داستان رستم و شغاد آمده است که:

نگر تا چهگفتست مرد خرد        که هر کس که بد کرد کیفر برد

(ش، ج ٦، ص ١٧٣٢)

و این نصیحت از ارسطو به اسکندر:

اگر نیــک باشی بمانــدت نام         به تخت کیًــی بــر بوی شادکــام

وگر بد کنی جز بدی نـدروی         شبــی در جهان شادمان نغــنوی

به نیکی بود شاه را دستــرس        به بد روز نیکی نجست هیچکس

(ش، ج ، ٦،ص ١٧٨٥)

ــ دشمن را نباید حقیر شمرد: نصیحت کردن هومان به سهراب:

یکی داستان زد برین شهریار       که دشمن مدار ارچه خرد است خوار

(ش، ج٢، ص ٥٠٠)

وگفتۀ هومان است به برادرش پیران در جنگ تورانیان با ایرانیان:

به پیران چنان گفت هومان گـرد        که دشمن ندارد خردمند خرد

بـــزرگان ایران گشــاده دل انــد        تو گویی که اهن همی بگسلند

(ش، ج ٤، ص ٩٥١)

ــ شنیدن کی بود مانند دیدن: پاسخ دادن قـــراخان سالار تـــوران به افـــراسیاب درمــورد چــــگونگــی عــاشــق شــدن مـــنیژه به بیـــژن:

چنین داد پاســخ قــراخان به شاه        که در کار هــشیارتـــرکن نگـــاه

اگر هست خود جای گفتار نیست        ولیکن شنیدن چــو دیـــدار نیست

(ش، ج ٤ ص ١٠٨٠)

ودرهمین مورد میخوانیم:

تو دانی که دین به از آگهیست         میان شنیدن سراسر تهیست

(ش، ج ٢، ص ٣٠٧)

ــ از گذشته یاد نکن: نصیحت افراسیاب است به پدرش در مورد آشتی کردن او با کیقباد:

کنون ازگذشته مکن هـــــیچ یاد         سوی آشـــــتی تاز با کیــــقباد

(ش، ج٢، ص ٣٠٨)

ــ از دشمن دشمنی آید: در زمان رفتن سیاوش نزد افراسیاب می خوانیم که:

زدشمن، نیاید بجز دشــــمنی        به فـــــــرجام هرچند که نیکی کنی

(ش، ج ٣، ص ٥١٩)

ــ سخن راست تلح است: گفتار زال است به کیخسرو در هنگام رفتن کیخسرو به کوه و ناپدید شدن او:

شنید این سخن زال برپای خاست        چنین گفـت کای خسرو راد راست

زپـیر جهــاندیـــده بشـــنو سخـــن        چو کـــژ آورد رای پاســـخ مکـــن

که گفـــتار تـــلخ اسـت با راسـتی         بــــه بنــــد بـه تـــلخی در کاســـتی

نبـــاید کـــه آزار گیــــری زمـــن         ازیـــن راستــــی پیـــش این انجمن

(ش، ج ٥، ص١٤١٨)

ونصیحت کردن گردیه خواهر بهرام چوبینه است به برادرش بهرام:

نگر تاچه گویــــــد سخنگوی بلخ         که باشد سخن گفـــتن راست تلخ

هر آنکس که آهوی تو با تو گفت         همی راستی ها گشاد از نهفـــت

(ش، ج٩، ص ٢٧٠٣)

ــ بد و نیک میگذرد: گشتاسب از پدرش لهراسپ افسرده خاطر شه و تنها به روم میرود، در آنجا نزد آهنگری شاگرد میشود، دراینجا از زبان گشتاسپ میشنویم که:

نماند به کس روز سختی ورنج          نه آسانی و شادمانی و گـــــنج

بد و نیک برما هـــمی بگـــذرد          نباشد دژم هرکه دارد خـــــرد

(ش، ج ٧، ص ١٤٥٥)

ــ دشمن دانا به از نادان دوست:  گفتار اسفندیار است در زمان کشته شدن گرزم به دست او:

نگه کن که دانای ایران چه گفـــت       بدانگه که بگشاد راز از نهفـــــت

که دشمن که دانا بود به زدوســت       اب دشمن و دوست دانش نکوست

(ش، ج ٦، ص ١٥٧٣)

و در همین مورد نصیحت بوزرجمهر به کسری:

چو دانا ترا دشمن جان بــــــــــــود       به از دوست مردی که نادان بــود

(ش، ج ٨، ص١٢٣)

ـ آنچه را بخود نمی پسندی به دیگران مپسند: گفتار مهرنوش است به ماهوی سور:

تـــرا زود آیـد چنیــــــن روزگار      که پیـــچی ز اندیشــــۀ نابــــــکار

توزین هرچه کاری پسر بدرود       زمـــــانی زمـــــانه هـــــمی نغنود

(ش، ج ٩، ص٢٩٩٩)

ــ کار امروز را به فردا مگذار: نصیحت اردشیر بابکان به فرزندش اردشیر:

به فردا ممان کــار امــــروز را         بــر تخت مـــنشان بد آمــــوز را

مجـــو از دل عامـــیان راستــی        کزان جســـتجو آیــدت کاستــــــی

وزایشان تراگـــر بدایـــد خبــــر       تو مشنو ز بــدگـــوی وانده مخور

(ش،ج ٧، ص ١٩٩٧)

 

****                ****                   ****          ****

بدین گونه دیده میشود که نصایح و اندرز های سودمند در تمام عرصه های زنده گی در این شاهکار جاویدان و پر ارج زبان و ادب فارسی به وفرت به چشم میخورد که درین زمینه میتوان کتاب ها نوشت. بنا بر این شایسته است که بگویم، شاهنامه نه تنها بزرگترین گنجینۀزبان ما از نگاه یک اثرو بدیعی است، بلکه در عین حال اثریست کاملا تربیتی و آموزشی که باید از گفته های حکیمانه و اندرز های اخلاقی آن حد اعظم استفاده برد چرا که به گفتۀ صاحب نظری، قوت طبع و عظمت فکر و روشنی نظر در نصایح فردوسی به نیکی آشکاراست ومطلب مهم آن است که فردوسی هیچ گاه در اندرز های خود از صراط المستقیم عمل و آزمایش منحرف نشده و خواننده را به سنگلاخ نظر و تصورات بی اساس نیفگنده است. و الحق چنین است.

باری ما برای شناسایی بهتر و بیشتر افکار حکیمانه فردوسی در زمینه های مختلف که در بخش های قبلی در عناوین علیحده از آنها یاد کردیم، اینک داستان کاملی(داستان رستم و سهراب ) را ازین کتاب شتیگان انتخاب نموده و به گونۀ ضمیمه در پایان این رساله افزودیم و امید است که مورد طبع صاحبنظران قرار گیرد.

اول اسد سال ١٣٥٨ هجری شمسی

مطابق ٢٣ جولای ٢٠٠٦ میلادی

کشور هالند، شهر ایده

ادامــه دارد

حروفچینی تیم افغان موج