شرف الدین به پچه اش میگوید: بچیم برو از خانه همسایه دو تا نان بیار.
بچه شرف الدین بعد از ده دقیقه برگشته میگوید: پدر همسایه نان نداد.
شرف الدین در جواب: خاک به سر این همسایه گشنه گدا. برو بچیم از الماری خود ما بیار
شرف الدین به پچه اش میگوید: بچیم برو از خانه همسایه دو تا نان بیار.
بچه شرف الدین بعد از ده دقیقه برگشته میگوید: پدر همسایه نان نداد.
شرف الدین در جواب: خاک به سر این همسایه گشنه گدا. برو بچیم از الماری خود ما بیار