تاریخ
اگر چه ادعا داریم که شیر ایم
ولی در درک این معنی فقیریم
به حکم نارسایی های تاریخ
در هنگام جوانی خیلی پیریم


خلقت
درین جغرافیای اتش و دود
نبُردیم غیر نُقصان ذرۀ سود
اگر چه در صف مخلوق عالم
مسلمانیم نه از اقوام نمرود

حقیقت
حقیقت پیش چشمانت عیان است
دلت چون چشمه ی آب روان است
چرا خوی کرده ای با خواب غفلت
ترا یکسان بهار است و خزان است

افسون
چو بشنیدی از اب ودانه ای من
شدی عاشق به حجم لانه ای من
ندانستی که هستم یک درنده
ترا افسون نمود افسانه ای من

نعمت الله ترکانی