سلیمان کبیر نوری

منکه روزگاری را بمثابه شاگرد در مکتب دیپلوماسی ی کشور بسر برده ام، امروزهاز تحلیل ها و تحکمات و شاخ و شانه کشیدن های بیشترین به اصطلاح تحلیلگرانو سیاست مدار های در صحنه و در رسانه... شوکه شده ودر عجب مانده ام. از سیاستمداران سیاستدان و سیاستگذار، اصلن کمتر کسی، شاید تشریف داشته باشد.

دلیلو برهان این مدعا فقط یکی این است که قریب هیچکدام از این سیاست گویان وسیاست مدارنمایان به کنه دقایق و ریشه های تقریبن لایتغیر راز و رمز رویکردهای سیاسی خارجی پاکستان پی نبرده اند و پی نمی برند.

درانستیتوت دیپلوماسی، ما استادی به نام "پناماریوف" داشتیم. در هر ساعتی ازمضمون تاریخ دیپلوماسی، به تکرار تذکر می داد: " کسی که تاریخ دیپلوماسی وتاریخ سیاسی جهان را نخوانده و نمی داند(هضم نکرده)، نمی تواند تحلیلدقیقی از اوضاع جهان و منطقه ارایه دهد. مضمون تاریخ سیاسی جهان را به دقتتعقیب کنید و بیاموزید"

 بادر نظر داشت ارشادات استاد موصوفم، و از آنچه من از آن هضم و جذب نمودهام؛ کلن در مورد موضع قدرت های سیاسی غرب و منطقه در برابر کشور شهیرتروریست پروری به نام جمهوریه اسلامیه پاکستان گفتنی ها درین مختصر گنجایشندارد. حتی نکات بارز تیتر وار فرصت دیگر و نوشتار جداگانه را می طلبد. منتها به خاطر باید داشت که پاکستان مرکز پرگار سیاست، اجنتوری و دیپلوماسی(وشاید صلح) آنها در بخش بزرگی از آسیاست. در یک کلام با کشور های پر خمودو جمود، خیلگی و خیانت مانند افغانستان تعویض شدنی نیست.

آنچهرا پاکستان علیه افغانستان انجام داده است و میدهد اعم از اینکه ناشی ازاستراتیژی های خودش باشد یا به نیابت نمرود های غربی و عربی؛ نیز مجال برشمردن نداریم.  ولی یکی از موفقیت های پیشینِ مفت و ارزان و حالا هم خیلیکم هزینه و آسان آن؛ مزدور ساختن و خاین ملی درست کردن سیاست کاران، دینبازان، دین فروشان و سایر لومپنان و ضعیف النفسان افغانستانی است.

حتیقابل یاد آوری مبرم  اینست که، نزدیک به چهل سال است که مردم کشور ما همهشاهد تباهی خود و ویرانی سرزمین و مسکن و مأوای خویش عمدتا از ناحیهپاکستان و نوکران جنگی آن اند. مگر به این همه درد ها و آلام ناشی از اینتراژیدی پهناور و طولانی عادت کرده اند تا حدی که با اطلاع مثلن از هر کدامیک عملیات انتحاری خونبار و تبهکن دشمن؛  فقط لحظه ای سر می شورانند و اوفو های میکنند؛ پس ازآن مصروف مشغله های روتین و روزانه ی خویش می شوند. یا:«...خاموش میکنند و فراموش میکنند»

یعنی که بالاترین و بدترینعمل سیاسیدشمن؛ احساس و فهم، تئوری و دانش سیاسی در ما به وجود نمی آورد. این وضعیتعامل و سبب دارد:‌ (به شمول منبر های مساجد و ستیژ های مدارس و آموزشگاهها) رسانه های متعدد و متنوع غول سرمایه (که به سخن دیگر همان امپریالیزمجهانی و جهانخوار است) و مزدوران بومی آن، چون ملیتاریست ها و تروریست هایپاکستان، طی شانزده سال تمام با برنامه های روانشناسانه و استخباراتی، بهاشاعه، توسعه و گسترش اندیشه های تاریک و روحیات جاهلانه تا جادوی شوم وشنیع بنیاد گرایی مذهبی نما دست یازیده و نسل ها را وسیعن شستشوی مغزی دادهو معروض روانگردانی کرده اند.

 بهنظر میرسد که آن سیاستمداران در صحنه و در رسانه...، اساسن به مانندسایران از همین آفات متاثر   میباشند صرف نظر از اینکه چقدر دانش سیاسی وخلاقیت مسلکی دارند و چقدر در نهاد و طینت مزدور و عامل دشمن استند!؟

ازجمله ذوات معلوم الحال و به حد کافی متناقض و مفتضح که نام های «رهبران» را با خود یدک میکشند؛ یا به حکم و دستور یا برای خوش آمد باداران خارجی،همایش ها و نمایش های سیاسی- دیپلوماتیک داخلی و بین المللی دارند چه بسابا لباس های «جهادی اسلام آبادی و وهابی ـ سعودی». لذا عجبی ندارد که آناندر برابر ملیتاریزم پاکستان و تروریسم سازی و تروریسم پروری اش اصلن تحلیل وسنجش روشن و واقعبینانه نداشته و برای مقابله ملی و رهایی بخش در زمینهطرح و برنامه ای تدوین و تطبیق ننمایند. و بر عکس هم مصروف طرح و توطئهعلیه هر آنکس و هر آن چیز که متمایل به چنین شناخت و طرح و برنامه نجات ملیاست باشند.  شمه ای از تصویر های جامعه ی قرون وسطی ما و حقایق روبناییمصیبت بار کنونی آن از پژوهش این قلم، زیر نام «ذلیل سازی مردم افغانستانبا ریش و ریشخند» قبلا درین راستا تألیف و در رسانه ها در شعاع بسیار  گسترده به دست نشر سپرده شده بود.

درانزمان؛ هیچ حرف و کلامی از به قدرت رسانیدن آقای غنی احمدزی؛ در هیچ کجاییشنیده نشده بود. لذا شاید من اولین کسی بوده باشم که در مورد تصمیم شبکههای اطلاعاتی و جاسوسی ارتجاع و امپریالیزم برای نزول اشرف غنی به حیث یکفیگور قابل اعتمادشان در زعامت افغانستان در آن مقاله ی تحلیلی یاد دهانیهایی کردم. برای مطالعه و مشاهده لطفا بالای لینک زیر کلیک فرمایند :

https://homayundotorg.wordpress.com/2017/11/03/%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D8%B0%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%DB%8C%D8%B4/

وآندرست زمانی بود که جناب دکتر غنی احمد زی حکم و دستور گذاشتن ریش و لنگی،گشتاندن تسبیح، کاهش و ترک پوشیدن دریشی و بر عکس چسپیدن به پیراهن تنبان ودر آوردن ادا و اطوار ملا گری، صوفی گری و حاجی نمایی را از شبکه هایاطلاعاتی ـ جاسوسی  خارجی حصول نموده و سخت مصرف این نمایشات گردیده بودند. برای تشهیر شخصیتی ایشان نیز، در اول ریاست کمیسیون انتقال و تسلیمیمسئولیت های امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای کشوری را به ایشان سپردهبودند. ضمنن در همه شب ها در رسانه ها  گزارش های ویدیویی از جناب اشرف غنیرا هنگام بوسیدن بیرق ملی در جزوتام های قوای مسلح به نمایش می گذاشتند

بر میگردیم به اصل موضوع:

اگراز دوره های سیاه قبلی بگذریم؛ بعد از سال 2001 مهاجمین به افغانستان؛ از جمله به مدد پاکستان و خصوصن سازمان جهنمی آی ایس آی آن؛ برای حصول اهدافاستراتیژیکی خویش به رویکرد های عدیده ای دست یازیدند از جمله- نخبگان کشور را حتی الامکان به صورت فامیلی با پول های  ملیارد دالری یباد آورده پطرو دالری و ذکاتی و زیارتی ...خریده و اجیر کردند.

- چنانکه فوقن وضاحت یافت  تیوری توطیه روانگردانی و تخدیر مردم کشور راپیاده ساخته اکثرن آنان را در برابر تجاوز، جنایت، فساد و غارتگری، ظلم واستبداد، نسل کشی و نفاق و تفرقه قومی و مذهبی بی تفاوت و کم احساس و کماندیشه نموده روحن به عقامت کشیدند !

 چهلسال تمام است که مردم مسلمان ما  بارها دست به دعا و نیایش بلند کرده ومیکنند تا صلحی در این سرزمین بلاکشیده و سوخته تامین و حاکم شود. اماترحمی از جانب هیچ جنگ افروز حصول نشده است. الان مردم نومید از همه آرزو واستدعا؛ فقط در انتظار مرگ معلق بر سرخویش و ویرانی و تباهی بیشتر و بیشترمیهن خویش، نشسته اند.

هجومو حضور خارجی ها مشخص است که به هدف تاراج و غارتگری منابع این سرزمینمیباشد. با ایجاد پایگاه های نظامی به مصوونیت تداوم همین چپاول و تاراجپرداخته اند. و از سوی دیگر به رویکرد مهار حریفان منطقوی چون روسیه، چین وایران سخت مصروف اند. حال ببینیم در شخصیت هایی که نقش رهبری را ایفا مینمایند؛ به غیر از جلالتمابانی چون کرزی- احمدزی و گروپ های معلوم الحالشان که از بیرون دیسانت و انتصاب شده اند؛ سایرین از بوته آزمون چگونه بدرگردیده اند و میگردند؟

امادرین نبشتار می خواهم شخصیت متفاوتی  را به معرفی گیرم که ادعای 14 سالجهاد فی سبیل الله!!! و خدمت گذاری برای مردم!  را می نمایند و واقعن همکمیت ملیونی در انتخابات از موصوف حمایت نموده و حتا او را به پیروزی قاطعنیز رسانیده بودند که متاسفانه خود نخواست یا نتوانست در روند اول انتخاباتو پس ازان، از رای مردمی بصورت قاطعانه دفاع نماید  .

اینشخصیت همانا آقای دکتور عبداله عبداله است که تن به بحران مصنوعن ایجادشده داد؛ به  جان کیری و ماموریت نه چندان مشکوکش تن سپرد. به لطف شبکه هایاستخباراتی دل بست، در حالیکه با راه انداختن ماشین های چاپ کارت های رایدهی در وزیر اکبرخان؛ (به قولی در خانه آقا حنیف اتمر)؛ حریف انتخاباتیتقلب میکرد و به اذعان یکی از وکلای پارلمان به نام کمال ناصر اصولی، تنهااز لوی پکتیا چندین برابر نفوس آن ولا به صندوق های رای دکتر غنی چنین کارتها واریز گردیده بود. آقای عبدالله در معامله عجیب امریکایی؛ ریاست جمهوریغنی احمد زی را قبول و با تسلیم تاریخی به آن رسمیت داده خود به مقامناموجود و بی معنایی قناعت ورزید. به اصطلاح ابتکار وزیر خارجه امریکا دررفع بحران مصنوعی انتخاباتی؛ حکومت وحدت ملی شد که در آن برنده اولانتخابات آقای عبدالله نه تنها رأی ها که انگشت های بریده شده و خون و عرق وزحمت خلق خدا را فدای چشم و ابرو نماینده بادار اشغالگر مملکت نموده خودبه یک پست موهوم نام نهاد ریاست اجرائیه (یک پُست غیر قانونی و فاقد صلاحیتولی دارای مسئولیت به پیشگاه حریف متقلب یعنی غنی) پرتاب گردید.

 طیعمر حکومت وحدت ملی، همه دیدیم که دکتر عبدالله بی صلاحیت ترین حتا ازضعیف ترین وزرای  اشرف غنی بوده است. این جهادی ی پرشور! که نتوانست از حققانونی خود و انتخاب کنندگانش در برابر انحصارگری قومی گروپ آقای اشرف غنیدفاع کند؛ به لحاظ منطق سیاست و دیپلوماسی دو راه بیشتر پیش روی نداشت:

یا استعفا توأم با افشای تمامی حقایق برای مردم و همسنگرانیاچسپیدن به آرگاه و بارگاه که فقط امتیازاتی شخصی منحیث رشوه برای شخص خودشداشت. فرجام راه دوم فقط خیانت به همسنگران و مردم و میهن بود و است.

 

چنانکهعملن با کسانی که برای دادخواهی و دفاع از حق مردم، برای مبارزه بر ضدطالبان تروریست و داعش که همه بازهم دست پروردگان همان خارجی ها اند، به پاخاستند، برخورد  جناب عبدالله نه فقط «خود را به کوچه حسن چپ زدن»، بل حتاایستادن بر علیه آن ها بود .

مندر یکی از نبشته های پیشین خویش به برکت علم سیاست سوال خاین بودن و یاوطنپرست بودن دکتورعبدالله را به میان کشیدم؛ نه به ادعای کدام علم غیب وولی گری و پیمبری!

لطفا نگاه کنید به حدود سه سال پیش زیر عنوان"آیا دوکتورعبدالله عبدالله هم خاین ملی ثابت میشود؟

 برای مطالعه نبشته بالای لیک زیر کلیک فرمایید:

 

http://www.bamdaad.org/didgah/1559-2015-09-26-18-26-58.html

 

متاسفانه که دکتور عبدالله ازان به بعد به این پرسش با عمل خود جواب بی چون و چرا داده ماهیت قسما مستور خویش را هم بر ملا ساخت.

لطفااکنون به استناد منبع دیگری هم؛ نگاه کنید که کار دبل عبدالله حتی دربرابر نزدیکترین حمایتگر و یار انتخاباتی اش که در کنار مردم هرانچه امروزدارد را مدیون هموست، به کجا رسیده است؟!

" نور، اخلال‌گر است یا عبدالله، ستون پنجم؟

این روزها عبدالله عبدالله در محافل دیپلماتیک، برای عزل و برکناری آقای نور، کمپاین می کند. داکتر عبدالله در تازه‌ ترین سفر خود به ایالات متحده امریکا در تمام جلسات و نشست‌ها با مقام‌های آن کشور از عطامحمد نور به نام "عنصر اخلال‌گر حکومت وحدت ملی" یاد نموده و برای عزل و برکناری وی لابی کرده است.

از کمپاین های عطا محمد نور والی مقتدر بلخ و رییس جمعیت اسلامی برای عبدالله عبدالله در دوره انتخابات ریاست جمهوری همه آگاهی داریم. منظورم تلاش‌های او در دوره انتخابات ریاست جمهوری است که نزدیک به 20 میلیون دلار را هزینه کرد و از همه پیشنهادها و امتیازهای جناح رقیب گذشت تا همسنگر پیشین خود را بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند .
اما این روزها عبدالله عبدالله در محافل دیپلماتیک، برای عزل و برکناری آقای نور، کمپاین می کند. منابع ما می‌گویند که داکتر عبدالله در تازه ‌ترین سفر خود به ایالات متحده امریکا در تمام جلسات و نشست‌ها با مقام‌های آن کشور از عطامحمد نور به نام "عنصر اخلال‌گر حکومت وحدت ملی" یاد نموده و برای عزل و برکناری وی لابی کرده است.
جامعه جهانی و کشورهای منطقه، با توجه به جایگاه مردمی و نفوذ والی بلخ در میان حوزه جهاد و مقاومت، وی را به عنوان "عنصر ثبات کشور" می‌شناسند. هدف رییس اجراییه از توصیف نور به عنوان "عنصر اخلال‌گر" این است که از والی بلخ تصویر وارونه‌ای در محافل تاثیرگذار بر مسایل افغانستان ترسیم کند و زمینه را برای برکناری وی فراهم نماید.
این در حالی است که عبدالحفیظ منصور، نماینده مردم کابل در مجلس نمایندگان و عضو شورای رهبری جمعیت، در گفتگو با رسانه‌ها نیز تایید کرده است که طرح برکناری والی بلخ برخاسته از تمایل ریاست اجراییه به این امر است، نه از رییس جمهور.
مساله برکناری احتمالی والی بلخ درست هنگامی به مطبوعات درز کرد که آقای نور در سفر یک‌روزه به کابل با عبدالله ملاقات نمود. منابع ما می‌گوید که در این ملاقات، رییس اجراییه از والی بلخ خواسته بود که از مقامش کنار برود؛ پیشنهادی که با پاسخ تند نور مواجه شده و رد می‌شود.


عبدالله؛ ستون پنجم؟
تقابل عبدالله با نور در این روزها باب بحثی را در شبکه‌های مجازی باز کرده است مبنی بر این‌که عبدالله عبدالله کیست؟ بسیاری‌ها در این روزها از داکتر عبدالله به عنوان ستون پنجم دشمن در صف نیروهای متعلق به حوزه جهاد و مقاومت یاد می‌کنند.


ستون پنجم به گروه و افرادی گفته می‌شود که در نهان به تضعیف گروه بزرگ‌تری که باید ظاهراَ به آن‌ها وفادار باشند، می‌پردازند. عتیق‌الله بریالی، معاون پیشین وزارت (دفاع) و از همکاران نزدیک قهرمان ملی کشور شهید احمدشاه مسعود در یادداشتی در صفحه فیسبوک خود، ضمن طرح پرسش‌های معنادار، عبدالله را به دشمنی با "پیروان مسعود" و "تبانی با رقبا" متهم کرده است.
او به شکل معناداری پرسیده است که : "آیا تا حال نزد دوستان خوش باورمان این فکر به وجود آمده است که چرا داکتر عبدالله می‌خواهد استاد عطامحمد نور را از پست ولایت بلخ کنار بزند و یا در این راستا به دیگران انگیزه می‌دهد؟" او سپس افزوده است: "مگر این عمل نشان واضح از سلسله تبانی‌های مختلف داکتر عبدالله با دشمنان آمر صاحب نبوده است که پس از شهادت آمر صاحب وی نزدیک‌ترین یارانش را با توطئه‌های مختلف، یکی پس از دیگری، از صحنه سیاست دولتی بیرون نموده است؟"
عبدالحفیظ منصور، عضو مجلس نمایندگان و یکی دیگری از چهره‌های نزدیک به مسعود شهید، به شکل معناداری از توطئه و دسیسه سپیدار برای برکناری والی بلخ پرده برداشته است. کاربران دیگری نیز در شبکه‌های اجتماعی با اشاره به اظهارات خلیل‌زاد، سفیر پیشین واشنگتن در کابل، به نقش عبدالله در تحکیم سلطه شئونیسم قومی و حذف و طرد چهره‌های جهادی پس از کنفرانس بن اشاره کرده و از وی به نام "مار درون آستین" یاد می‌کنند.
خلیل‌زاد در کتاب خاطرات خود که زیر نام "فرستاده" به چاپ رسیده است، داکتر عبدالله را متهم می‌کند که او نخستین کسی بود که پیشنهاد کرد ریاست دولت باید از استاد برهان‌الدین ربانی به حامد کرزی انتقال یابد.
خلیل‌زاد اعتراف می‌کند که در کنفرانس نام کرزی را نخستین بار از زبان دکتر عبدالله شنیده است.
توهم ‌زدگی عبدالله
تقابل عبدالله با نور به نظر می‌رسد ریشه در توهم ‌زدگی قصر سپیدار دارد. قصر سپیدار می‌پندارد که هنوز همان موج حمایت مردمی را پشت سر دارد که در دوره کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری داشت و به همین خاطر می‌تواند در صورت برکناری نور، نارضایتی‌های مردمی را مهار کند.
اما آن‌چه را قصر سپیدار فراموش کرده، چند چیز است:
  اول- در ایجاد موج مردمی در دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز نقش عطامحمد نور بیش‌تر از او بود؛
  دوم- هنوز در آن مرحله مردم عبدالله را به عنوان یار و همسنگر قهرمان ملی می‌شناختند، نه به عنوان ستون پنجم؛
سوم- و آخر این‌که امروزه با نشر اسناد قوم ‌گرایی حکومت وحدت ملی، آتش نارضایتی‌ها آن قدر در میان مردم شعله کشیده است که کوچک‌ترین جرقه‌ای کافی است تا سپیدار و ارگ را یک‌جا ببلعد. در تازه ‌ترین مورد، سندی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود که نشان‌دهنده تبعیض سیستماتیک حکومت وحدت ملی نسبت به تاجیکان است. این سند که متن مکتوب یکی از ارگان‌های وزارت داخله است، دستور شفاهی ریاست جمهوری را کتبا به نهادی ابلاغ می‌کند که از استخدام افسران تاجیک بپرهیزد.
تصور کنید اگر در چنین مرحله‌ای، حکومت حماقت کند و در تبانی با عبدالله مکتوب برکناری والی بلخ را امضا نماید، خیابان‌های کابل شاهد چه روز و روزگاری خواهند بود؟ آیا مارش عظیمی به قصد تسخیر ارگ و ریاست اجراییه راه نخواهد افتاد؟"