فارورد پالیسی در قبال افغانستان و آسیای میانه ادامه دارد:
از دید من آن چه استراتیژی نو ترامپ خوانده شده، در بر دارنده هیچ نکته نوی نیست. همه اش سخن بر سر فرستادن چند هزار سپاهی دیگر از سر ناگزیری است که دولت افغانستان سقوط نکند، کشور به دست پاکستان و در نهایت چین نیفتد و سیل پناهگزینان به غرب سرازیر نشوند.
امریکا در موقعیتی نیست که بتواند بر پاکستان کدامین فشار عملی وارد بیاورد. زیرا در این صورت، پاکستان متناسب به میزان فشار برای موازنه کردن، به چین، روسیه و ایران نزدیک خواهد شد. و این به زیان امریکا است.

استراتیژی امریکا و پاکستان در قبال افغانستان با هم صد و هشتاد درجه در تقابل اند و یک پارداکس حل ناشدنی. امریکا می خواهد تسلط بلامنازعی بر افغاستان داشته باشد و می کوشد تا جای امکان به پاکستان امتیازات کمی بدهد. برعکس، پاکستان نیز می خواهد تسلط بلامنازعی بر افغانستان داشته باشد. اما ظاهرا برای امریکا استدلال می کند که افغانستان شکاری است که ما مشترک آن را به دام اندخته ایم و باید حق پاکستان داده شود. این بدان معنا است که از یک سو برخی گروه های وابسته به پاکستان مانند شبکه حقانی نابود نشوند. و از سوی دیگر شمار دیگری از نیروهای وابسته به پاکستان در ساختار دولت سهم بایسته یی داشته باشند. اما امریکا نیک می داند که به هر پیمانه نیروهای وابسته به پاکستان در دولت افغانستان مشارکت پیدا کنند، به همان پیمانه ستون پنجم پاکستان در افغانستان تقویت شده، امنیت افغانستان ضعیف تر می شود. این است که کشاکش میان دو طرف بر سر نعش خون آلود افغانستان پایان ندارد.
پاکستان با همه نیرو در صدد اخاذی و دریافت ته جایی از امریکا است و برای باج ستانی از امریکا ابزارهای فشار بسیاری در دست دارد. هر باری هم که امریکا از دادن باج خودداری کند و یا آن را کاهش بخشد، بدمستی می کند و دردسرهای بسیاری برای امریکا در افغانستان می آفریند. اما هر موقعی که امریکا پول می دهد، با راه اندازی چند عملیات نمایشی در گستره قبایل دشمنان داخلی خود را سرکوب و نابود می کند. این گونه امریکا در بازی موش و گربه افغانستان با لغزش های پی در پی یی که در سالیان گذشته کرده، عملا به گروگان پاکستان مبدل شده است و به نظر نمی رسد که بتواند خود را به آسانی از این دام برهاند.
هند همین اکنون در حد توان به کابل کمک می کند. بیش از این گنجایش ندارد.
من بارها و بارها گفته ام مادامی که دو بحث اصلی وارد استراتیژی امریکا در قبال افغانستان نشود، هر گونه اقدامی با ناکامی رو به رو خواهد شد و محکوم به شکست است:
یکی تثبیت موقف بیطرفی افغانستان
و دیگری اصلاح ساختار نظام در کشور.
اما هیچ نشانه یی از تغییر موقف امریکا در قبال این دو مساله کلیدی به چشم نمی خورد. معنای این حرف این است که هیچ تغییری در راهبرد امریکا رونما نشده و تنها تاکتیک تغییر کرده است.
باور دارم که با تیره شدن روابط میان امریکا و روسیه، امریکا و چین، امریکا و ایران و عربستان و ایران اوضاع در کشور پیچیده تر خواهد شد. ان هم در اوضاعی که داعش و طالب در حالت تهاجم اند و مناسبات غنی با همه در داخل دولتش به شدت پرتنش است.
از این رو، در کوتاه مدت این اقدام چونان مرهمی است بر زخم های دولت غنی. اما دراز مدت دردی را دوا نخواهد کرد.
در یک سخن، ترامپ از سه گزینه پیش رو یکی را برگزید: ادامه فارود پالیسی با گسیل سپاهیان بیشتر، بازگشت کامل و سپردن امنیت افغانستان به شرکت های خصوصی.
چنین به نظر می رسد که این راهبرد تا پایان دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ ادامه پیدا کند.

کلاوه سر درگم سیاست امریکا در قبال پاکستان و شکست محتوم استراتیژی آن کشور در قبال پاکستان:
امریکا در پیوند با مساله افغانستان تنها دو راه تعامل با پاکستان دارد:
1. گزینه سخت ابزاری: بر پاکستان فشار بسیار نیرومندی وارد کند و این دقیقا چیزی است که همیشه سیاستمداران افغانستان از امریکا خواسته اند و می خواهند. در این گزینه امریکا باید کمک های خود را به پاکستان قطع نماید، آن کشور را در فهرست سیاه کشورهای تروریست پرور داخل نماید، پاکستان را تحریم نماید، بندر های دریایی آن را محاصره کند، حسابات بانکی آن کشور را مسدود کند و .....
اما امریکا توان این کار را ندارد. زیرا اگر پاکستان در پاسخ قلمرو خاکی و هوایی خود را به روی امریکا ببندد، دیگر باید افغانستان را برای همیشه ترک بگوید. زیرا همه راه های دیگر می تواند در صورت تمایل روسیه مسدود گردد. در این صورت باید باج بزرگی به روسیه بپردازد. تحریم ها را بردارد و حتا در مساله اوکرایین در برابر روسیه عقب نشینی کند. ایران هم زیر هیچ شرایطی به امریکا اجازه عبور از خاک خود را نخواهد داد. چین همچنین.
گذشته از این ها، پاکستان می تواند بی درنگ خود را به دامان پر مهر ایران،چین و روسیه بیفکند. این دیگر پایان کار امریکا در آسیای میانه و جنوب آسیا در کل خواهد بود. همچنان می تواند با دست های باز به ویرانگری گسترده در سرتاسر افغانستان بپردازد. یعنی در کل این گزینه عملی نیست.
گزینه دوم گزینه نزم افزاری: در این گزینه امریکا می تواند با پیشنهاد تعامل و همکاری و تعاون با پاکستان پیش آید. در این صورت باید امتیازات بسیار زیادی به پاکستان بدهد. هواپیماهای بیشتری تحویل دهد، میزان کمک های سالانه خود را دوتا سه برابر بالا ببرد. اما این گزینه یک خطر بسیار بزرگ در قبال دارد. اسلام آباد بی درنگ از امریکا خواهد خواست تا به هرگونه عملیات در برابر شبکه حقانی و دیگر گروه های دهشت افکن در خاک افغانستان پایان ببخشد و به نیروهای هوادار اسلام آباد سهم برابر با امریکا در کاست قدرت در افغانستان بدهد . چنین چیزی شاید در کوتاهمدت تاثیرات محسوسی نداشته باشد. اما در فرجام زمینه سقوط کامل دولت افغانستان به دست نیروهای وابسته به پاکستان و در فرجام چین را فراهم خواهد آورد. گذشته از این ها، نیروهای شمال و نیز ناسیونالیست های حاکم بر کابل نیز چنین چیزی را نخواهند پذیرفت. زیرا منافع هر دو گروه را با مخاطرات جدی رو به رو می گرداند.
همه این ها به کنار، امنیت به ویژه در کابل بسیار خراب خواهد شد و دیگر کسی جلو ترور، انتحار و انفجار را گرفته نخواهد توانست. در نتیجه مردم همه به مخالفت با آن خواهند پرداخت.
در کل، امریکا در اثر لغزش های سالیان گذشته چنان دست های خود را در برابر اسلام آباد بسته و گروگان آن کشور شده است که هیچ چاره یی ندارد جز این که:
در کل در استراتیژی خود از ریشه بازنگری کند و راه تعامل با ایران و روسیه را پیش بگیرد و افغانستان را بی طرف بسازد.
از سوی دیگر در بعد داخلی، هیچ گزینه یی جز تغییر نظام انحصارگرا و خودکامه کنونی نیست و ادامه این نظام با گذشت هر روز افغانستان را بیشتر و بیشتر به سوی از هم گسیختگی و انفجار درونی پیش می برد. اما چنین به نظر می رسد که امریکا هنوز راهکار جدیی در این پیوند روی میز ندارد.
به هر رو، چنین به نظر می رسد که امریکا دست کم تا سال 2020 ناگزیر به ساز اسلام آباد خواهد رقصید و به گونه کجدار و مریز به همین منوال در افغانستان حضور خواهد داشت. تا انتخابات ریاست جمهوری آینده. رییس جمهور آینده به یک دستاورد چشمگیر نیاز خواهد داشت که شاید بیرون برآمدن از افغانستان باشد. هرچند بسیاری از کارشناسان به این باور هستند که امریکا هرگز افغانستان را ترک نخواهد کرد. مگر این که ناگزیر شود و راه دیگری برایش نماند.
به عنوان یک گزینه دیگر، نوع سازش و کنار آمدن با ایران مطرح می شود که این گزینه هم دشواری های خاص خود را دارد. زیرا در این صورت روابط امریکا با اسراییل، عربستان و ترکیه تیره خواهد شد و امریکا ناگزیر باید به ایران امتیازات گسترده یی در عراق، سوریه، لبنان، مصر، یمن و افغانستان بدهد. تحریم ها را بردارد و با ایران از در دوستی پیش آید. در حال حاضر هیچ نشانه یی در این زمینه به چشم نمی خورد.
دریک سخن امریکا در مساله افپاک به بن بست استراتیژیک رسیده است و اکنون متوسل به هند شده است تا شاید معجزه یی کند.
من در سال 2010 سخنرانی تخصصی یی داشتم در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه ایران برای مدیران این دفتر. در آن هنگام آشکار تاکید نمودم که استراتیژی امریکا در قبال افغانستان به بن بست خورده است. عین ارزیابی را در 2011 در کنفرانسی که در آلماآتی از سوی بنیاد فریدریش ایبرت آلمان برگزار شده بود، ارائه دادم و خاطر نشان ساختم که کارشناسان امریکایی هم باید در 2010 به شکست کارزار افغانستان معتقد شده باشند. اما برای پایان دادن و شکستن به بن بست به یک دهه زمان نیاز است. چنانچه شوروی ها نیز در 1982 به ناکامی راهبرد شان در افغانستان پی برده بودند. اما تنها در پایان دهه هشتاد توانستند از این کشور بیرون برآیند. همیشه سخنان شادروان عزیز نعیم در کنفرانس مشترکی که با ایشان در لندن به سال 2001 داشتیم یادم می آید که فرموده بودند: در آمدن در افغانستان بسیار آسان اما برآمدن از آن بسیار سخت است. همچنان هنگامی که ایران می خواست به خاطر گوشمالی طالبان و گرفتن انتقام خون دیپلمات های خود به افغانستان لشکرکشی کند، یکی از رهبران روشن بین آن کشور مانع شد و بسیار درست گفت که درآمدن به خاک افغانستان در دست ما است و می توانیم در 48 ساعت سرتاسر خاک آن را بگیریم. اما باید بدانیم که برآمدن از آن در دست خود ما نخواهد بود و بهای بسیار سنگینی را باید بپردازیم که ایران توانش را ندارد.
بی مسوولیتی ترامپ در برابر سرنوشت مردم افغانستان
شگفتا!
با هزاران ترفند، راه اندازی تقلبات گسترده، فریب و نیرنگ و... آدم گنس و گولی را به نام کرزی از امریکا اورده، چهارده سال آزگار بر سر شانه های ناتوان مردم ما سوار کردند. پس از آن باز هم با راه اندازی تقلبات گسترده، با تحریف و جعل کاری های فراوان آدم نیمه دیوانه دیگری را باز هم از امریکا دیسانت کرده، بر ما تحمیل کردند. وانگهی قصاب کابل را اوردند.
اکنون می گویند که دیگر در امور داخلی افغانستان مداخله نمی کنیم، خود تان می دانید و کار تان!
لطف بفرمایید این دو آدم بیمار، این دو رهبر نا به کار و شیاد، این دو سوغات نامیمون تان را بردارید و ببرید. قصاب کابل را هم دوباره به پیشاور ببرید. سپس زمینه را برای برگزاری لویه جرگه و تشکیل دولت فراگیر ملی، تدوین قانون اساسی کارا و پذیرا فراهم سازید، آن گاه می گوییم دست تان درد نکند.
هنگامی که‌نباید مداخله می کردید، بارها کردید و اکنون که باید مداخله کنید و شر کینگ کرزی، حاجی احمدزی، فرعون اتمر و قصاب کابل را از سر ما کم کنید، می گویید که دیگر مداخله نمی کنیم!
تعجب در این جاست که کلیت سیاست امریکا در افغانستان با تکیه به چند تن از منفورترین، بدنام ترین و مفسدترین سیاستمداران: کرزی، احمدزی، اتمر و... پیش برده می شود. ان وقت انتظار هم دارد که میدان را ببرد.
این دیگر اوج و کمال بی مسوولیتی است.

 نوشته : عزیز آرینفر