پیرامون مصاحبه جناب اکرم اندیشمند با مرکز بین المللی مطالعات صلح

 

نعمت الله ترکانی

دیروز مرکز بین الملی مطالعات صلح  مصاحبه جناب محمد اکرم اندیشمند را برایم ایمل کردند که از لطف ایشان سپاسگذارم. درین مصاحبه به نظر من چند نکته ای مجهول از تعریف طالبان وجود دارد. سیاست های امریکا در منطقه آسیای میانه، دولت پس از طالبان در افغانستان و هم چنان مسایل سیاسی پاکستان و افغانستان  منطقی به نظر نمیرسد.

1 ـ آقای اکرم اندیشمند به این باور اند که : «... حمایت تمام گروه های طالبان از روند مذاکره در قطر وابسته به دیدگاه و سیاست دولت ها و سازمانهای خارجی حامی طالبان است. اگر امریکایی ها پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به عنوان پشتیبانهای اصلی طالبان متقاعد به حمایت از این مذاکره کرده باشد ممکن است تمام جناح های طالبان رویکرد مثبت به این مذاکره داشته باشند...»

بدون تردید طالبان نه در امارات و نه هم در عربستان پایگاه های نظامی دارند. دولت عربستان سعودی، و امارات نه از سه و نیم دهه بلکه از دونیم قرن به اینطرف مشغول اشاعه بنیادگرایی اسلامی برای اغفال توده های کم سواداند و اینها اند که در جغرافیای اسلام  لشکر بنیادگرایی را سر و سامان میدهند. طالب نه تنها در افغانستان بلکه از شمال افریقا تا جنوب فلیپین با اندیشه ها و عملکرد های مختلف تربیه، تمویل و فعال میگردند. این مسله نه برخاسته از دیدگاه های یک حزب و یا گروه برسر اقتدار در غرب و یا شرق است و نه هم ارتباطی به سیاست های احزاب دیموکرات، جمهوری خواه و یا محافظه کار امریکا  و یا سعودی های عربستان و یا نظامیان پاکستان دارد . وقتی میگویم سعودی ها و امارات ازتوده های کم سواد و بی بضاعت سرباز گیری میکنند بدین معناست که هزینه این جنگ از حسابات بانگی سرمایه داران غربی تمویل میگردد. عربستان سعودی چکاره است که درب فابریکه های تولید سلاح، مواد مخدره، کنسرسیوم های نفتی و کمپنی های صنعتی غرب را مسدود کند. وهابی های عربستان از همین دونیم قرن به اینطرف در جهت قایم نمودن سلطه بنیاد گرایی در جهان اسلام؛ بخاطر  منافع غول های سرمایه داری از هیچگونه بذل مساعی دریغ نمیورزند. تاریخ نشان داده است که شکست امپراطوری عثمانی که تا دروازه های ویانا مرکز اتریش رسیده بود تا شکست انقلاب مشروطیت در ایران و جنبش استقلال خواهی در آسیای میانه چون افغانستان، ازبکستان، ترکمنستان  ازهمین بنیاد شر افکن سعودی های عرب بوده است.

دستگاه های نظامی و اطلاعاتی امریکا و انگلیس پس از جنگ جهانی دوم  افسار سیاست خارجی کشور های شانرا بدست دارند. پس بهتر است که زیاتر از تعریف خاص و مشخص به سیاست طالبانی متوجه سیاست دولت امریکایی افغانستان باشیم. زیرا اگر این دولت دستنشانده مسوولیت تامین امنیت را در افغانستان بدوش دارد. هم این دولت و هم جبهۀ مخالف آن ( طالبان) از یک خزانه تمویل میشوند.

2 ـ آقای اندیشمند میگویند: «… طالبان از این مذاکرات چند هدف را دنبال میکنند. رهایی زندانی های طالبان یکی از این اهداف است. تثبیت توانایی و اقتدار طالبان به عنوان گروه قدرتمند مخالف در حال جنگ، هدف دیگر طالبان را تشکیل میدهد. طالبان با این هدف در صدد تضعیف روحیه نیروهای دولت افغانستان اند تا نشان دهند که طرف برنده جنگ آنها هستند. دسترسی به توافق و معامله با امریکایی ها به وساطت و تضمین عربستان سعودی و سایر متحدین عرب امریکا در حوزه خلیج فارس هدف دیگر طالبان در این مذاکرات است...»

آقای اندیشمند اهداف طالبان را رهایی چند زندانی و تثبیت قدرت شان در معادلات سیاسی افغانستان میدانند.ولی  ایشان تعریفی که از اقتدار یک دولت در قرن بیست میکنند مخالف روند همه پدیده های سیاسی در جهان امروز است.  چنانکه آقای اندیشمند در تعقیب این نظر شان معامله طالبانرا بعداز  پیروزی فرضی شان با امریکا و متحدین غربی شان مطرح مینمایند با اصل سیاست متناقض مینماید. طالبان از همان اوان پیدایش شان در نقش یک ماشین جنگی امریکا در آسیای میانه بوجود آمدند. انان بحیث یک نیروی خاص از ازبکستان، عربستان سعودی، سومالیا، سودان، مصر، پاکستان و افغانستان به خاطر هموار نمودن راه برای هجوم لشکر غربی ها به آسیای میانه بعد از ختم جنگ سرد و فروپاشی اتحادشوروی سربرآوردند  که باید منافع ژیوپولتیک غرب را تامین کنند. صاحبان کمپانی های صنعتی و نظامی و همچنان شرکت های بزرگ نفت و مافیای مواد مخدره بزرگترین تمویل کننده گان منابع مالی  طالبان و القاعد هستند و با گذشت زمان چون افعی گرسنه تر میشوند. پاکستان و در راس آن سازمان استخبارات نظامی آن با وصف اعلان جنگ دولتهای غربی  علیه تروریزم به پیمانه ای وسیع کمک های مالی این غولهای سرمایه داری را جذب میکند. امریکا از طریق پاکستان به افغانستان آمد و از طریق پاکستان هنوز هم روی این آتش هیزم میریزد. بنا بر آن طالب ماشین جنگی امریکا و شرکای غربی آنست و تا وقتی تصمیم ختم این غایله از طرف غول های سرمایه داری امریکا گرفته نشود هیچگونه صلحی بوجود نخواهد آمد. طالبان در شش سال حکومت خود در افغانستان به وضاحت نشان داده اند که نه دولتی را بوجود آوردند و نه هم پلانی برای توسعه و ترقی داشتند. حکومت طالبان بخاطر خسته بودن مردم از جنگ و دیکتاتوری نظامی آنان تا حملۀ امریکا پس از 11 سپتمبر 2001 ادامه یافت ولی پر واضح است که آنان نمیتوانستند در صورتیکه حتا امریکا به آنان هجوم نمیاورد یک دهه دیگرحکومت کنند.

3 ـ  آقای اکرم اندیشمند میگویند: «...طالبان تا زمانی که از حمایت پاکستان و کشورهای عربی بهره مند باشند و هزینه های جنگ خود را از آنها بدست بیاورند، به هیچ گونه راه حل سیاسی در توافق با دولت افغانستان نمی رسند. تنها تضعیف طالبان که با قطع این حمایت ها میسر است میتواند رویکرد آنها را در مذاکره با دولت افغانستان تغیر دهد...»

درینجا آقای اندیشمند توجه خواننده را یکبار دیگر به عربستان سعودی، امارات و پاکستان معطوف میسازند. قرار احصایه ها در کشور عربستان سعودی و پاکستان پایگاه های بزرگ نظامی امریکا قرار دارد. هر چند عربستان سعودی و پاکستان از شروع جهاد علیه اتحاد شوروی تمویل مالی  مجاهدین و بعدا طالبان را از طریق سازمان سی آی ا  امریکا بدست میاوردند. ولی بعد از حمله امریکا به عراق و افغانستان این چینل عوض گردید و بعد از آن زمان این کمک ها مخفیانه و سری هم به آی اس آی پاکستان و هم به شیخ های عرب میرسد که قومانده این لشکررا در دست داشته باشند. بنابر این حقیقت امریکا تا رسیدن به اهداف استراتژیک اش این کمک ها را قطع نمیکند و طرف مذاکره ای طالبان مجهول باقی خواهد ماند...

4 ـ آقای اندیشمند میفرمایند: «... طالبان از لحاظ نظامی زمانی توان سرنگونی دولت افغانستان را دارند که دولت مذکور حمایت کشورهای غربی را از دست بدهد. بدون تردید ارتش و نهاد های امنیتی و انتظامی افغانستان بدون تأمین هزینه های مالی امریکا و غرب توان مقابله با طالبان را ندارند. اما اگر میزان اثر گزاری توان و فعالیت نظامی طالبان در اوضاع سیاسی  افغانستان مورد ارزیابی قرار گیرد، طالبان از این توان در صدد تصاحب صد در صدی اقتدار سیاسی هستند. زیرا طالبان به عنوان یک گروه متحجر و با قرائت خود از اسلام، امارت اسلامی خود را با نفی تمام گروه های سیاسی، مذهبی و قومی دیگر میخواهند...»

این کلاوه سردر گم را جناب اندیشمند هرگز باز کرده نمیتواند. اگر مراد ایشان دولت فعلی افغانستان به ریاست آقای حامد کرزی و تیم نابکار و مفسد اش باشد یقینن که حتا باحضور امریکا هم به زحمت چند سالی دیگر تاب نخواهد آورد. ولی اگر دولتی مقتدر برخاسته از متن جامعه باشد که اعضای آن به خواست مردم تعین شده و دستهای شان به خون مردم آلوده نباشد نه لشکر امریکا، نه انگلیس و نه ایران و پاکستان نخواهد توانست در مقابل آن ایستادگی کند. چه رسد به چند طالب تربیه شده در مراکز اموزشی نظامی آی.آس.آی پاکستان و یا سپاه انقلاب ایران.

در وضیعت فعلی همه میدانند که اگر پاسبانان امریکایی از درب خانه های اعضای دولت دستنشانده کرزی؛ اعضای کابینه، مجلس سنا، پارلمان  والیان برای یک شبانروز دور شوند. نه ازین دولت نام و نشانی باقی میماند و نه هم ازین لکه های ننگین در مقامات دولت.

بنا بر آن  تعریفی که اقای اندیشمند از پایداری دولت با حضور نیرو های امریکا ـ انگلیس استنتاج میکنند غیر از صحه گذاشتن به حضور دایمی امریکا در افغانستان چیز دیگری نیست و این خواست امریکا و متحدین غربی آنست.

5 ـ  آقای اندیشمند از تعریف شورای نامنهاد صلح با طالبان اشارات جالبی دارند.

نخست ایشان میفرمایند که صلاح الدین ربانی پسر ارشد برهان الدین ربانی که در زمان ریاست جمهوری اش شیرازۀ وحدت ملی فروریخت، شهر ها و روستا ها به ماتمکده ای تبدیل شد. اضافه از صد ها هزار انسان بیگناه کشته، مهاجر و یا معیوب شدند... از پدرش تحصیلکرده تر و متمدنتر است. شاید متمدنتر بخاطر این باشد که نکتایی میزند و دریشی میپوشد و چند سالی هم در دنیای غرب مشغول اموزش و یا عنوان دیپلوماتیک داشته است. از اینجهت اگر طالبان به پروسۀ صلح صادق باشند او بهتر از پدر اش زمینه سازی خواهد کرد.

اما اینکه طالبان در مذاکره با دولت کرزی حاضر نیستند و رغبی نشان نمیدهند و تا وقتی سیل سلاح های گرم از طریق پنتاگون به دسترس شان قرار میگیرد و برای تانین منافع سرمایه داران غربی میرزمند. دیگر شورای صلح چه معنای خواهد داشت.

دلیل دیگری که آقای اندیشمند برای تسلیح و تجهیز طالبان از چاینل پاکستان میاورند دشمنی دیرینه ای پاکستان بر سر مسله خط دیورند با افغانستان است هر چند میتواند یکی از دلایل کشیدگی افغانستان با پاکستان تلقی شود. اما نبایداین دلیل   برای بعضی از آنانیکه با تاریخ منطقه نگاهی سطحی میکنند فریبنده باشد  در واقع خط دیورند که اضافه از یک قرن در جنوب افغانستان کشیده شده است یک سرحد نامرعی است. رفت و امد قبایل در هر دو طرف بدون مجوز دولتی و رسمی ادامه دارد. کانال های صدور قاچاق خاصتن تریاک، هروئین بدون کنترول و آزاد است. پول پاکستان و افغانستان درهر دو طرف چلند بدون واهمه دارد و خاصتن در سه و نیم دهه گذشته محل صدور تروریزم و اموزشگاه جنگی شمرده میشود. این مرز را میشود در هنگام عبور از آن بکلی فراموش کرد.

پاکستان از بدو پیدایش آن در سال 1947 بدون هویت ملی و تاریخی مانده است. مشکلات اقتصادی و سیاسی پاکستان خیلی زیادتر از آنست که بدون کمک های مالی امریکا، انگلیس و عربستان سعودی بتواند بخاطر مسلۀ مرزی  با افغانستان داخل جنگ شود.

نعمت الله ترکانی

24 اپریل 2012