اسلام سیاسی در دو سده اخیر

با عرض سلام به خوانندگان عزیز با این مقاله میخواهم تحقیقات سه ماهه ام را در بارۀ اسلام سیاسی از اوایل سدۀ هژدهم بصورت فشرده بیان کنم. اینها همه حقایقی از جهان اسلام شمرده میشود که مشت پیشکسواتان دوران جاهلیت عرب را باز مینماید. این نوشته میرساند که اسلام سیاسی دیگر فاقد بینش در عرصه های تاریخ، جامعه شناسی، فرهنگ و اقتصاد ااست. این نوشته در مدیای جهانی و اسناد انکار ناپذیر سده های قبل انعکاس روش و صریح یافته است.

اگر تمام رهبران اسلام سیاسی چون محمد عیدالوهاب، سید جمال الدین، سید قطب، علی شریعتی، آیت الله خمینی و یاران اش را از  درون قبر ها بیرون کشیده و بپرسیم چرا چنین واقع شده؟! جوابی ندارند و مجبور سر به زیر انداخته و به خود و پیروان بیشعور خود لعنت بفرستند. زیرا اسلام سیاسی در سده های اخیر زیادتر از رشد عقاید امت اسلام به دین و آئین؛ آنانرا به شک و تردید  واداشته است.

رهبران اسلام سیاسی در دو سدۀ اخیر زیادتر از هروقت خواهان قدرت طلبی، ثروت اندوزی و زنبارگی بوده اند. هر شیخ نشین امارات عربی مالک صد ها زن انگلیسی، المانی، امریکایی، عربی، روسی و چچینی است و زیادتر از چنگ افکندن به اعتقادات و دساتیر دینی و موازین فقه و شریعت با افکار و سلیقه های شیطانی زندگی نکبت بار خود را سپری نموده اندو بعد از گذشت دوصد سال بزرگترین جفا در حق جهان اسلام را روا داشته اند.

وقتی در قرن شانزده رنساس اروپا به حیث یک جنبش سیاسی و فرهنگی از میان مسیحیت بنیادگرا سر بلند کرد. اروپا در استانۀ  تمدنی جدید قرار گرفت که در آن کلیسا دیگر قدرت و اختیارات سیاسی اش را در دولت و حکومت ها از دست داده و در عوض برای دانش و پیشرفت های عظیم علمی سر تسلیم فرود آورد.  دانشمندان نو ظهور بر خلاف گذشته دیدگاهای تازه را به شیوه واقعیت گرایانه مطرح نموده و در انکشاف مزید هنر، ادبیات، تخنیک و فلسفه تاریخ راه باز نمودند و درنتیجه انقلاب های اجتماعی و فرهنگی و انسانمداری را به ارمغان آوردند.  اگر پایان دورۀ رنسانس را آواخر قرن هفده در اروپا بحساب آوریم درین مدت اروپا موفق به کشف قاره های جدید از جمله امریکا، کشف و تثبیت قوانین طبعی ، ماشین های بخار، ماشین های چاپ و انقلاب های بزرگ اجتماعی چون انقلاب صنعتی و انقلاب کبیر فرانسه را پشت سر گذاشت و در نتیجه گذار از مرحلۀ فرسوده ای فیودالی بسوی سرمایه داری حرکت نمود. نتیجۀ این همه توسعه و انکشافات باعث حرکت غرب و در راس همه انگلیس  آغارگر استعمار میشود که در نخستین گام کمپنی هند شرقی را پایه گذاری مینماید و اواسط قرن بیستم در افریقا، شرق میانه و بخش های عمدۀ قاره امریکا قوت های استعماری انگلیس، فرانسه، ایطالیا و اسپانیا تسلط مییابند.

درست در همین اوان و با اختراع ماشین های درون سوزو نخستین نشانه های موجودیت نفت در آسیای مرکزی و شرق میانه و عربستان، عراق، ایران کشف میگردد. در همین آوان فروپاشی امپراطوری عثمانی شروع و اسلام را به حاشیه قرار داده و زمینۀ استثمار از مردم آنرا مهیا میسازد.

اوایل قرن هژده شروع مصیب در جهان اسلام بود. با تولد محمد بن عبدلوهاب در بیابان های خشک و بایر عربستان یکبار دیگر تاریخ کشتار ، قتل عامها، باجگیریها شروع شد. عبدلوهاب با انگیزۀ جهاد اسلامی به سبک دوران امویان شیوه زشت کشتار دگراندیشان را توسعه داد. قتل عام اهالی کربلا شهر مقدس شیعیان در سال 1802 بیانگر تفکرات بنیادگرایانه وهابیان بود و هنوز هم پیروان محمد ابن عبدالوهاب درمحو نمودن اماکن مقدس مسلمان و فرقه های متفاوت جهان اسلام عقیده دارند و آنان در تخریب زیارت های پیشوایان مذهب شیعه در عراق درسال 2007 و تخریب مزار شاعر پشتون رحمان بابا در پاکستان دست داشتن خود را انکار نکرده اند. حتی بعد از هجوم وحشیانه تنظیم های جهادی پس از شکست دولت نجیب الله عبدالرب رسول سیاف برای تخریب مساجد اهل تشیع و تسنن به نحوی فتوا صادر کرد.

وهابیان عربستان یعنی خاندان نواده های ( محمد ابن السعود) که نخستین پیرو محمد ابن عبدالوهاب  در قرن هیجدهم گردید بعد ها و در نیمۀ دوم قرن نوزدهم  پیوند های خود را به دولت بریتانیا بر قرار نمودند و سیل کمک های انگلیس ها بسوی عربستان سرازیر شد. بنیادگذاری این دوستی توسط لاردکرزن انگلیسی از طریق کمپنی هند شرقی به پیشبرده میشد. این دوستی میان خاندان السعود و بریتانیا بعد از جنگ جهانی اول ظهور کمپنی های بزرگ نفتی بوجود آمده و در استخراج نفت و همچنان  تامین امنیت در شبه جزیره عربستان و شیخ نشین های خلیج فارس و امنیت بخشیدن بحیرۀ سرخ و خلیج فارس عملن داخل اقدامات نظامی گردیدند. این توافقات عملن خاندان السعود را تحت الحمایه بریتانیا قرار داد. تا قبل از شروع جنگ جهانی دوم در اروپا اسلام سیاسی بازیچه  خاندان هاشیمه و سعودی بود که در لبنان، سوریه، اردن، عراق و مصر به نحوی حکومت های خودکامه را تجربه میکردند. هاشمی ها که خود متعلق به خاندان پیغمبر اسلام میدانستند برای در دست گرفتن قدرت در جغرافیای اعراب از هر نوع جنگ سرد و گرم اباء نمیورزیدند . البته لارد کرزن و لورنس نماینگان دولت شاهی انگلیس هم آشکار به این خواست بنی هاشمی ها دامن میزدند. درنتیجه همه این زد و بند ها بعد از جنگ جهانی دوم لرد بالفور با یک اعلامیه تشکیل دولت یهودی را در قسمتی از خاک فلسطین اعلام کرد خاندان السعود و شیخ نشین های خلیج فارس تا گردن در مرداب وهابیت غرق بوده و به خواسته های انتجلنت سرویس بریتانیا گردن نهاده بودند.در جنگهای آل سعود در سال 1920 و قتل عام چهارصد هزار نفر و چهل هزار زخمی عربستان را به زیر سلطۀ السعود کشانده و برای بریطانیا زمینۀ فعالیت های استعماری از مدیترانه تا بحر هند را فراهم کرد.

هرچند درین سال های بعد از جنگ جهانی دوم و پیروزی متحدین انگلیس، امریکا و روسیه طومار استعماری انگلیس آهسته آهسته درهم شکست ولی مقاومت سرویس های جاسوسی این ممالک  پیوسته در اشاعه اسلام سیاسی مقابل حکومت های سکولار دست از توطئه بر نداشته و لایه های از مرتجعترین سازمان ها و تنظیم ها را بوجود آورد.

بعد از تجزیه هند به پاکستان و تشکیل دولت اسرائیل سرویس های جاسوسی امریکا و انگلیس اسلام سیاسی را مطابق به خواست خود درونمایۀ اعتقادی دادند. در ایران، پاکستان، افغانستان، عراق و مصر سوریه جریان های اخوان المسلمین را بوجود آورده و از نظریات انان برای کشیدن کمر بند سبز در اطراف اتحادشوروی سابق استفاده نمودند. زیادتر از همه در ایران افغانستان و پاکستان با یاری همین سازمان های جاسوسی نسلی سربرآورد که وحشیانه علیه همه ارزش های دیموکراتیک و ملی قرار میگرفتند.

اسلام سیاسی در افغانستان:

یکی از دستاورد های محافظه کاران امریکا در دولت  رونالد ریگان قرار دادن افغانستان بحیث سنگر جدیدی علیه اتحاد شوروی سابق بود. بریژنسکی مشاور امنیت ملی در دولت ریگان یکجا با

در سال 1980 سیاست امریکا در قبال افغانستان و آسیای میانه چنین بود: حمایت مالی و سیاسی از مجاهدین و کشاندن فعالیت های تخریبکارانه در آنسوی دریای آمو و افکندن طناب سبز به گردن اسلام گرایان رادیکال در تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان. اما بزودی بعد از سقوط دولت نجیب الله افغانستان بکام تنظیم های هفتگانه  در پاکستان و هشت گانه ایران افتاد که ویرانی های زیادی را در پی داشت. « روبرت دریفوس» در کتاب بازی شیطانی  مینویسد که در سال1967 شوروی ها عربستان سعودی را برای کاهش  استحصال نفت تشویق کردند و درین وقت ایالات متحدۀ امریکا با وارد کردن فشار بالای عربستان سعودی  استحصال نفت را از طریق عربستان آنقدر افزایش داد که قیمت نفت از بشکه 29 دالر به 12 دالر امریکایی تنزیل نمود و نفت اتحاد شوروی که بازار های اروپا را گرم میکرد هم به پاینترین نرخ نزول نموده و در نتیجه ضربه بزرگ اقتصادی را بر اتحادشوروی وارد نموده و آنرا دستخوش یک عمیق اقتصادی ساخت.

ویلیام کیسی در سال 1984 اتحادیه عربستان سعودی و پاکستان را بخاطر پیشبردن جنگ در افغانستان که شامل تبلیغات ضد کمونیستی، خرابکاری و فعالیت های چریکی تا دریای آمو را در برمیگرفت مهیا نمود. در نتیجۀ این کوشش ها نسخه های از قرآن  به زبان های فارسی و ازبکی در عربستان  چاپ و از طریق مرز های افغانستان توسط چریک ها به ازبکستان و تاجکستان فرستاده میشد. جریک های مسلمان هر از گاهی تا فاصله های بیست و پنج کیلومتری به عمق خاکهای اتحادشوروی داخل میشدند و با مین گذاری در شبکه های راه آهن و شاهراه های عمومی  مبادرت میورزیدند.

رژیم خمینی هر چند به خواست سی.آی.ا  در ایران به پیروزی رسید بود از مجاهدین افغان در دو جبهه استفاده میکرد. اول اینکه از یورش سربازان سرخ  به افغانستان حساسیت نشان میداد. دو اینکه برای صدور انقلاب تشیع به عربستان صعودی، عراق، پاکسنان و افغانستان خود را متعهد میدانست و بنابران نفرت خود را از خاندان سعودی پنهان نمیکرد. حتی در مراسم حج بنیادگرایان شیعه را به عربستان میفرستاد تا مراسم حج را به نوعی مختل و خاندان سعودی را بدنام کند.  خاندان السعود حکومت ایران را رقیب سیاسسی خود پنداشته و بنا براین میخواست افغانستان، پاکستان، تاجیکسان و ازبکستان سنی مذهب را علیه آخند های ایران بشوراند.  پاکستان و عربستان فعالان اسلامی  را  در حرکات شورشی و حملات چریکی در تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان همرایی نمودند. طوریکه در سالهای 1999 ــ 2009 درین جمهوری ها جنگ های فراوانی در تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان به وقوع پیوست.

در راس تنظیم های جهادی  گلبدین حکمتیار، برهان الدین ربانی، عبدالرسول سیاف و صبغت الله مجددی قرار داشتند . گلبدین حکمتیار مهره اصلی در ساخت و باخت های سیاسی رهبری  جنبش اسلامگرای ( اساتید) را که با سازمان اخوان المسلمین مصر رابطۀ تنگاتنگ داشت عهده دار بود و از همین رو او را عربستان سعودی از چاینل سی آی ا تمویل مالی و نظامی میکرد و قرار احصایه های  این سازمان 80 در صد کمک های مالی را دریافت مینمود. البته این کمک ها مستقیما از سازمان آی اس آی پاکستان و به خواهش جنرال ضیالحق حاکم نظامی پاکستان تعین و تثبیت میگردید. گلبدین حکمتیار در کشتار روشنفکران سوکولار و چپیی ها هیچگونه معیار انسانی را مراعات نمیکرد. او از جمله در ترور شمس الدین مجروح یکی از نوابغ افغانستان که طرفدار ظاهر شاه پادشاه سابق افغانستان بود و همچنان قیوم رهبر یکی از چپی های سمت شمال متهم است و بر علاوه  قتل هزاران آموزگار در سرتاسر کشور و پاشیدن تیزاب بر روی دانش آموزان دختر را بخاطر جلب اعتماد دوستان سعودی اش را سازمان میداد. گلبدین حکمتیار را سی آی ا در دهه 1980 در میان مجاهدین یگانه تنظیم با انضباط و فشرده میدانست. حکمتیار یک بار در زمان حکومت نجیب الله با شهنواز تنی کودتای را سازمان داد که محکوم به شکست شد. بار دیگر و پس از سقوط دولت نجیب الله با فرستادن نیرو های کماندویی بعد از تسلیم شدن نجیب الله به ملل متحد کابل را اشغال کرد که به زودی با فشار نیرو های احمدشاه مسعود و عبدالرشید دوستم به چهار آسیاب  جنوب کابل عقب نشینی نموده و با پرتاب راکت های کور هزاران انسان را کشته و هزاران رامجروح و مجبور به ترک خانه و کشانۀ شان کرد. بعد از ناکامی دراین اقدام او با عبدالرشید دوستم رهبر ملیشای شمال و حزب وحدت عبدالعلی مزاری شورای هماهنگی را  تشکیل داد و اینبار شهر کابل را به ویرانه ای تبدیل نمود. او به هواپیمای صبغت الله مجددی رئیس جمهور موقت دولت مجاهدین راکت شلیک نمود ولی موفق به ترور وی نشد و از همین جهت صبغت الله مجددی او را هیولای وحشی نام گذاشت.

قرار اعتراف ( چریل بنارد) کارشناس  اسلام سیاسی در  موسسۀ (راند) و همسر زلمی خلیلزاد سفیر ایلات متحده در حکومت کرزی کمک های مالی وافر از چائنل امریکا از طریق عربستان سعودی برای توسعه اسلام سیاسی  به گروه های درگیر جهادی اعطا میگردید ولی با این وصف درگیری ایشان صبر آی اس آی سازمان جاسوسی پاکستان به پایان رساند.

در سال 1994 سازمان جاسوسی نظامی پاکستان  الترنیتیف دیگری برای حل بحران اسلام سیاسی توسط سی آی ا طرح گردید. برمبنای این طرح مردمان ساده و طلبه های مدارس دینی در پاکسنان برای جهاد بخاطر جلوگیری از یکه تازی های ایران برای صدور انقلاب شیعه و همچنان تمدید خطوط انتقال نفت شرکت یونیکال از آسیای میانه به بحر هند طالبان را تحریک نموده و عربستان سعودی زمه وار رسانیدن کمک های مالی به آنان گردید. آی اس آی پاکستان تمویل، تجهیز و تربیه آنان را عهده دار گردیده و در اصرع وقت از طریق کندهار استان جنوبی افغانستان گسترش آنانان را مهیا کرد. درین هنگام تنظیم های جهادی در کابل ازتفاهم برای سازش و برقراری صلح ابء میورزیدند و افغانستان متلقن در خلاء قدرت سیاسی و انارشی دست و پنجه نرم میکرد.

امریکا به خاطر تمدید خطوط انتقال نفت از آسیای میانه به بحر هند سخت طرفدار طالبان بود. طالبان با فتح کندهار و بعدا با یورش افسران و نظامیان پاکستان هرات یکی از بزرگترین شهر های افغانستان را اشغال و رهبر جهادی آن ( اسماعیل خان) را فراری ایران ساختند. در ایران  اسماعیل با دوستان ایرانی اش مذاکرات فشرده ای بخاطر واپسگیری حوزۀ جنوب غرب افغانستان شامل استان های هرات، فراه، بادغیس و غور را دایما ارزیابی میکرد و درین مدت طالبان با زد و بند های پشت پرده از طریق آی اس آی پاکستان شمال کشور شامل ولایات فاریاب، شبرغان و ، سمنگان و مزار شریف را آماج حملات خود قرار داده بودند و دیری نه گذشت که عبدالمالک  یکی از قوماندان های مزارشریف را با تطمیع پول همدست ساخته و به شهر مزار شریف مرکز ملیشای دوستم حمله ور شدند. درین حمله که به خیمه شب بازی زیادتر شباهت داشت تعداد زیادی از طالبان در حلقۀ محاصرۀ نیرو های دوستم کشته شده و طالبان عقب نشینی کردند. اماسه ماه بعد و با تطمیع تعدادی زیادی از قوماندنهای عبدارشید دوستم در پایان سال 1998 طالبان شهر مزار شریف را تسخیر نموده و و بعد ازین پیشرفت به سوب استان بامیان حمله نمودند. طالبان با گذشت زمان به دستور مقامات آی اس آی پاکستان از کشته پشته میساختند و چنانکه در مزار شریف و یکاولنگ استان بامیان قتل عام آنان روحیۀ چنگیزی داشتند.

روسیه بعد از شکست در جنگ سرد تازه به عقب اش نگاه میکرد. طوریکه یکی از افسران بلند پایه ارتش شوروی سابق گریلف اذعان نموده :... نمیشد از تصمیمات امروز اعضای بیروی سیاسی حزب کمونست برای فردا استفاده کرد. هرروز تصمیم عوض میشد... طالبان از نظر امریکا مردمان ساده و فاقد اندیشۀ سیاسی بودند و بنا برآن میشد با آنان کنار آمد در سالهای 1997 هیئت های از طالبان به قصر سفید دعوت شدند ولی نتیجۀ دلخواه بدست نیامد و آنچه شرکت بزرگ نفتی جهان یونوکال توقع داشته بر آورده نمیشد...

در سپتمبر 2001 مرکز جهانی تجارت ایالات متحده توسط تروریست های القاعده فرو ریخت و تازه امریکا فهمید که ازین نمد ( القاعده و طالبان) برایش کلاهی ساخته نمیشود.

امریکا در نیمۀ دوم قرن بیست جریان اسلام سیاسی را با پشتیبانی از قشری  مفلوک در افغانستان آنقدر وسیله ساخت تا اتحادشوروی را به تجزیه کشاند و جنگ سرد پایان یافت. تازه جنگ ها به نوع دیگر آغاز گردید که نشانۀ ان در دو دهه اشغال افغانستان، عراق و تثبیت نقاط متشنج چون پاکستان، لبنان، سومالیا، تاجکستان، ازبکستان و قرقیزستان است.

بدون ترید سازمان های جاسوسی سیا و انتلجنت سرویس انگلیس یکجا با موساد اسرائیل برای افکندن تفرقه و تجزیه ممالک مشغول است و جهان اسلام در خواب عمیق فرو رفته اند.

 

میراحمد کشکی

هرات ـ شهر نو

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید