مثلث شوم کرزی، گلبدین و ملا عمر

   قطب الدین حقیار

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مثلث شوم کرزی، گلبدین و ملاعمر در مسیر منافع پاکستان بحران و تشنج منطقوی و جهانی بعد از سقوط نظام سوسیالیستی اتحاد جمایرشوروی و جهان دو قطبی اوج گرفت و گروپهای جنایت کار، مافیایی و شبکه های مسلح افراطی با نقشه و پلان سی آی ای، انتلجنت سرویس انگلیس و آی اس آی پاکستان بسیار فعال شدند. آنان در کشورهای عضو پکت ورشو برای تخریب، پخش مواد مخدر و تروریزم به فعالیت وسیع دست زدند.

بیشتر گروه های افراطی دوره جهاد ضد شوروری در پاکستان به این شبکه پیوستند. در بین جناح جورج بوش، شرکت یونیکال امریکا و آی اس آی پاکستان(طالبان) اتحاد قوی برقرار شد و از این طریق با شبکه های مافیایی، تندرو و جنایت کار مسلح منطقه و غیره ارتباط مستحکم بوجود آمد. طالبان به رهبری مستقیم پاکستان به خاک افغانستان حمله کردند و با مجاهدین  و مردم افغانستان به جنگهای خونین و طولانی مشغول شدند. ملاعمر بحیث رهبر و امیرالمومنین معرفی شد. در وقت طالبان کشت تریاک و تولید مواد مخدر روز بروز توسعه یافت و این کشور به مرکز تولید مواد مخدر، تروریزم و جهل و اختناق در جهان تبدیل شد.

طالبان به نقشه سی آی ای بخش جناح بوش، انگلیس و آی اس آی پاکستان از قدرت کابل دور شدند و قوای مسلح آنان در پاکستان و جنوب و شرق افغانستان کاملاً حفظ گردیدند. در کنفرانس بن شخص گمنامی (بنام کرزی) که از اعضای مورد اعتماد سی آی ای جناح بوش بود توسط امریکا بحیث رئیس دولت موقت معرفی شد. او با نقشه های جناح بوش و همکاری مستقیم پاکستان وارد افغانستان گردید و در رأس اتحاد بوش، انگلیس و پاکستان  در افغانستان نصب شد.

در این زمان مثلث ویرانگر بوش، کرزی و مشرف با همکاری مستقیم انگلیس در ائتلاف با کشورهای ناتو با تمام قوا شبکه های شورشگران جاهل طالب، گلبدین، مافیای مواد مخدر و تجارت طلای سیاه را کنترول می کردند. از هیولای نا امنی، جنگ، شورش و طالبان غرض ترسانیدن مردم و خلع سلاح مخالفین طالبان و پاکستان استفاده می بردند. کرزی، برادرانش و باند او در رهبری این جریان و در عمق این شبکه های خطرناک و ویرانگر ضد منافع ملی مردم افغانستان بودند و در بخش داخلی مسئول و جواب می باشند.

پلان های نظامی و مافیایی این مثلث خطرناک، امریکا، پاکستان و افغانستان را به بحران گرفتار کرد. قدرتهای منطقوی را هشدار داد. آنها با تمام قوا در برابر این نقشه های خطرناک و ویرانگر آماده دفاع شدند. امریکا به بحران شدید اقتصادی، سیاسی و امنیتی در سطح جهانی روبرو گردید. بحران، شورش و انفجار در پاکستان به اوج رسید. نا امنی، اختطاف، ترور، کشت و تجارت مواد مخدر، فساد اداری، اختلاس و دزدی بیت المال و خزانه ملت توسط باندهای درون حکومت کابل از حد و اندازه گذشت. کرزی و باندش بحیث قدرت اول  افغانستان که باید با این شبکه های خطرناک و ضد ملی مبارزه می کردند، در همکاری و شراکت مستقیم با آنان بودند.

از این بدتر از اعترافات اخیر کرزی که تعدادی از نمایندگان ولسی جرگه را تهدید کرد که اگر طرح او را قبول نکنند به طالبان می پیوندد معلوم شد که او اگرچه با مثلث جدید بوش، کرزی و مشرف شامل بوده است. لیکن همزمان به طالبان و شبکه های مافیایی تجارت مواد مخدر وفاداری بیشتری داشته است و حلقه ارتباط بین این دو شبکه ضد ملی و ضد صلح و امنیت بوده است.

بعد از حرکت جدید در امریکا توسط جناح دیموکراتها به رهبری اوباما پلانهای خطرناک بوش و مثلث شوم فوق کنار گذاشته شد. در امریکا و تا حدودی در پاکستان تغییرات و اصلاحاتی بوجود آمد. از باندهای جنایت کار افراطی و شبکه های مافیایی در سطح منطقه تا حدی فاصله گرفته شد. با قدرتهای جدید منطقوی برای اعتماد سازی تا حدی ارتباط برقرار گردید. این جریان ضرورت به نیروهای جدید و مهره های جدید در سطح افغانستان و پاکستان داشت. کرزی و بعضی از افراد باند او که به شبکه های خطر ناک گذشته وفادار اند و از منافع و میراث شوم خود دفاع می کنند، نتوانستند خود را با جریانات جدید عیار نمایند. افراد بلند مقام دولت کرزی و برادرانش بطور مسقیم در تجارت مواد مخدر دست دارند. فساد اداری، اختلاسها و دزدی کمکهای بین المللی و بیت المال عامه توسط خود این باند شده است. این را حالا خارجیان و حتی وزیر عدلیه خود کرزی اعتراف نمودند.

کرزی و باند او در واقع با شرکای سابق و باداران سابق خود در افتاده است. آنها پلانهای خود را اصلاح کرده اند. لیکن تغییر و اصلاحات در افغانستان به نفع کرزی و باند او نیست. او به فکر مردم مظلوم و فقیر افغانستان نمی باشد. از منافع خود و شبکه های خطرناک سابق حمایت می کند. منافع او به خطر جدی افتاده است. عجب است که بعد از 8 سال طرفداری از باندها و شبکه های خطرناک و ویرانگر حالا به فکر استقلال، دولت مستقل و مردم شده است. او با این بازی های خام و بچگانه می خواهد خود، سرمایه و برادران خود را نجات بدهد. به همین علت بفکر اتحاد با طالبان و حزب اسلامی شده است و می خواهد اگر بتواند مثلث شوم کرزی، گلبدین و ملاعمر را تشکیل بدهد و با اتحاد با مهره های سابق سی ای اس جناح بوش، آی اس آی و انتلجنت سرویس انگلیس، جناح جدید امریکا به رهبری اوباما را مجبور به پذیرش همان شبکه ها و باندهای جنایت کار، مافیایی و دزد سابق کند.

برای پاکستان فرق نمی کند. دولت، نظامیان و استخبارات پاکستان در چند نقش بازی می کنند. هم با جناح جدید امریکا به رهبری اوباما تازه پیمان استراتیژیک بسته اند و هم از باندها و شبکه های خطرناک سابق (طالبان، حزب اسلامی و غیره) حمایت می کنند. آی اس آی پاکستان از مثلث شوم کرزی، گلبدین و ملاعمر خوب استقبال می نماید و با این حربه زنگزده و مخرب اگر بشود، جناح اوباما را سخت زیر فشار می گیرد. کرزی و باند او بر ضد تمام منافع ملی، برضد تمام اصول اولیه استقلال، آزادی و منافع افغانستان از این جریان ویرانگر دفاع می کند و می خواهد تمام هست و بود وطن و مردم را دودسته به نوکران درجه چندم و مهره های سوخته و مرده پاکستان تسلیم کند. در این کار خدا و مردم این باندهای فساد پیشه و ضد امنیت، صلح، ثبات، آزادی و استقلال وطن و مردم مظلوم را ناکام می سازد و آنها باید بپای میز محاکمه و عدالت مردمی کشانیده شوند.

در این جا لازم است بصورت بسیار مختصر به چهره اصلی گلبدین صاحب آشنا شوید. حکمتیار چهرۀ شناخته شده در تاریخ معاصر کشور می باشد. چنانکه عملکرد او در طول تاریخ زندگی سیاسی اش به اثبات رسانیده است، وی از همان دوران جوانی فردی خشن، افراطی و خود محور بوده است. با رهبران جریان اخوان المسلمین افغانستان سرناسازگاری داشت. همیشه پا از گلیم خود دارزتر می کرد. در سطح پوهنتون سابقه جنگ و خشونت داشت.

در زمان داوودخان با همدستی حلقه محدودش دست به ترور وزیر کابینه داوودخان زد و از افغانستان به پاکستان فرار کرد. او از همان زمان ذالفقار علی بوتو با سازمان استخبارات پاکستان رابطۀ فعال داشته است. در زمان تجاوز اردوی شوروی سابق به افغانستان فرد اصلی و مورد اعتماد اردو، دولت و سازمان آی اس آی بود. می گویند که عضو اصلی این سازمان بوده و می باشد.

گلبدین در تمام دوران مقاومت از پشت مجاهدین را خنجر می زد و جبهاتش با دولت کابل، روسها، آی اس آی، سی آی ای و مجاهدین روابط داشتند. آنان در واقع بحیث ستون پنجم پاکستان در داخل افغانستان عمل می کردند. اعضای حزب اسلامی گلبدین در پاکستان زندان شخصی داشتند. صدها جوان و مجاهد افغانستان را زندانی، شکنجه و ترور کردند. مخالفین خود را در داخل جبهات و در داخل پاکستان به همکاری آی اس آی ترور می کردند. گلبدین به هیچ مخالف خود رحم نمی کرد. همه را به مرگ تهدید می نمود.

گلبدین تمام نقشه های اتحاد و وحدت مجاهدین را به دستور پاکستان بهم می زد. بجز قدرت خود هیچ کس را قبول نداشت. او همیشه بزرگترین مانع در برابر اتحاد و وحدت جبهات بود. بعد از پیروزی مجاهدین گلبدین به دستور پاکستان یکی از عومل اصلی جنگ داخلی بود. او هزاران موشک به بالای مردم مظلوم و بی دفاع کابل پرتاب کرد و هزاران انسان بیگناه را بقتل رسانید.

در زمان هجوم طالبان از خاک پاکستان به وطن ما، گلبدین بحیث مهرۀ مهم آی اس آی نقش اساسی در انحراف مجاهدین و راه پاکی به طالبان بازی کرد و مجاهدین را بدام طالبان انداخت و خود بدون آزار و تلفات صحنۀ جنگ را ترک کرد و در پاکستان برای خود پایگاه تشکیل داد.

گلبدین برای پاکستان و آی اس ای مهم تر از طالبان است. او در خط ایدئولوژیک پاکستان و مورد اعتماد نظامیان و سازمان استخباراتی پاکستان می باشد. او از طالبان خطرناکتر است، زیرا طالبان بیشتر آدمهای بومی، بیسواد، قبیله ای و جاهل اند و تحت رهبری مستقیم سازمان ای اس آی و القاعده بودند. در حالیکه گلبدین خودش ادعای رهبری، امارت و دیکتاتوری دارد. در زمان مقاوت طرح مخفی او با پاکستان این بود تا افغانستان را به کنفدراسیون پاکستان تبدیل سازد و خود به عنوان امیر این مستعمره پاکستان باشد.

این بار که تمام نقشه های پاکستان طی سه دهه نقش بر آب شده است، باز به سراغ مهرۀ اصلی خود رفته و او را بجان آقای کرزی ضعیف النفس، بی تجربه و قدرت طلب زده است. کرزی نمی داند که اگر این مار پرخط و خال را به آستین خود جا دهد اول خود او را می زند و بعد اختلافات، درگیری ها و در نهایت جنگ داخلی را دوباره به شکل دیگری در افغانستان مشتعل می سازد. این خصویت روانی در ذات و نهاد این شخص نهفته است و از آن جدا شده نمی تواند. چنانکه گفته اند: نیش عقرب نه از پی کین است، مقتضی طبیعتش این است. این طرح و نقشه پاکستان می باشد.

پاکستان که نقشه هایش افشا شده است، حالا در سه نقش بازی می کند. دولت و اردو با دولت امریکا پیمان استراتیژیک می بندند. در ظاهر برای فریب امریکا و غرب در استراتیژی سنتی خود تغییراتی نشان می دهند تا بتوانند در منطقه و در سطح بین المللی حضور یابند و در موضوع افغانستان مورد اعتماد قدرتهای منطقه و همسایگان واقع شوند. لیکن در باطن به همان استراتیژی سابق خود متکی می باشند.

در نقش دوم طالبان را رهبری می نمایند و در بازی با امریکا و دول اروپایی و عربی از آنها در حل مشکل افغانستان و تروریزم استفاده می کنند. به این ترتیب تداوم کمکهای نظامی، اقتصادی و غیره آنان را برای درازمدت تضمین می کنند و برخی از آنان را هم قربانی خواهند کرد. پاکستان با رهبری طالبان نه تنها به پشتونها کمک نکرده است، بلکه اکثر سران قبایل را توسط طالبان و عربها القاعده ترور کرده است و سرزمین پشتونستان را صاف و خالی ساخته است. پاکستان یک تیر را به چند هدف زده است. هنوز زخم پشتونها تازه است. آنان اگر عاقلانه و عمیقانه به اوضاع بیندیشند شاید به عمق پلان پاکستانی ها پی برند. کرزی بیچاره هنوز به این سویه نرسیده است که به این موضوعات پی برد. او بسیار سطحی به قضایا می نگرد و در چنگ شبکه های خطرناک است.

در نقش سوم پاکستان گلبدین را دارد و از او و حزب وی در مواقع مهم استفاده می کند. حالا که موضوع افغانستان بسیار حساس شده و قدرتهای منطقوی و جهانی شاخ بشاخ شده اند. نقشه های پاکستان افشا شده و امریکا تا حدودی به آن مشکوک شده است. نوبت به مهرۀ درشت رسیده است. پاکستان خوب می داند که کرزی از نگاه روانی، جسمی، تجارب و دانش بسیار خام، احساساتی و دارای تعصب شدید قومی و بدون طرح و برنامه می باشد. او ضرورت به حفظ قدرت و دفاع از موقف، دارایی و فامیل خود دارد. بر سر حفظ قدرت با رقیبان سیاسی خود «جبهه ملی» که از رقیبان گلبدین و پاکستان نیز می باشند بیسار عقده پیدا کرده است. آی اس آی خوب می داند که بهترین وقت و زمان تشکیل مثلث شوم کرزی، گلبدین و ملاعمر است.

آی اس آی و سی آی ای در اشتراک باهم نقشه های استراتیژیک دولتهای پاکستان و امریکا را می خواهند همآهنگ سازند. این بار از کانال طالبان و حزب اسلامی به جسم و جان کرزی نفوذ کرده اند و تمام روح، اراده و احساسات او را می خواهند در دست بگیرند. کرزی مهرۀ ساده و سطحی سابقه دار«سی آی ای جناح بوش» به چنگ کفتاران پاکستان (طالبان و حزب اسلامی) گرفتار شده است. به عبارت دیگر این بار پاکستان نیروهای کم تجربه، بی اتفاق و ساده اندیش افغانستان و در رأس رئیس جمهور تقلبی، احساساتی و نافهم و باند منزوی آن را از سه جهت محاصره کرده است.

طرح پاکستان این است که با تسخیر رأس دولت افغانستان و کوتای سفید و خزنده توسط طالبان و حزب اسلامی با همکاری مستقیم کرزی و تیم کاری او، امریکا و ناتو را مجبور به قبول پالسی نظامیان پاکستانی کند. این حرکت بسیار خطرناکتر از حرکات سابق است. چون حالا به درون دولت راه یافته اند و رأس آنرا می خواهند تسخیر کنند. کشتن کرزی و همکاران او در وقت و زمانش برای پاکستانی ها بسیار آسان می باشد. آنان دکتور نجیب را با آن تجربه و فهم سیاسی که چندصد هزار اعضای کارکشته و جنگدیدۀ نظامی باخود داشت، آن طور کشتند.

کرزی سخت در خواب خرگوش می باشد. نمی داند که خود او، تمام دارایی او و نام و نشان خانوادگی او با این بازی ناسنجیده و خام در خطر است. سرنوشت او بمانند داوودخان و همکارانش و دکتور نجیب و برادرش خواهد بود. با این تفاوت که از او نام نیکی هم باقی نمی ماند. زیرا به مانند داوودخان در راه وطن مقاومت نکرده و بمثل دکتور نجیب در برابر تجاوزات پاکستانیها ایستادگی نداشته است. از نگاه قضاوت تاریخ،  او از عاملین نقشه های ضد افغانستانی و ضد ملی پاکستانیها و نوکران شان به حساب می آید.

در این شرایط بسیار حساس که نقشه های امریکا، پاکستان و قدرتهای دیگر منطقه در حال شکل گرفتن است و افغانستان در متن آن قرار گرفته است. وظیفه و رسالت وجدانی، دینی و ملی تمام اقوام اعم از پشتون و غیر پشتون و تمام نیروهای سیاسی، موی سفیدان اقوام، شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، جهادی و مردمی می باشد که جلو این حرکتهای خطرناک را بگیرند. به باند و باند بازی خاتمه دهند. ریشه فساد اداری، اختلاس و دزدی کمکهای بین المللی و بیت المال ملت را از بیخ بکشند. با عاملین جنایات، آدم کشی، اختطافات، جنگ، نا امنی و بی ثباتی کشور برخورد بسیار جدی و قاطع کنند. پلان و نقشه های مخرب و ضد ملی عوامل پاکستان را در نطفه خنثی کنند. به مثلث شوم کرزی، گلبدین و مـلاعمر اجـازه ندهـند کـه بـار دیگر افغانستان را به جهنـم جنگ منطقوی و جنگ داخلی تبدیل سازد.

مردم ما به اندازه کافی از جنگ، خشونت، آدم کشی، بمب های انتحاری طالبان، ترور و اختطاف، نا امنی، باندهای مافیایی مواد مخدر و قدرت طلب، ظلم، ستم و عذاب کشنده اند. از این بیشتر تاب و تاطاقت ندارند. کرزی اگر مردم را از شورش یاران طالبش می ترساند، شما مردم به همکاری تمام نیروهای سیاسی، بزرگان اقوام و شخصیتهای فرهنگی و مردمی برای برقراری صلح واقعی، امنیت، حاکمیت قانون، بازسازی و رسیدن به خودکفایی و استقلال حقیقی دست بدست بهم بدهید و نظام سیاسی پاک، خدمتگار، سالم و مردمی که بتواند کمکهای بین المللی را به نفع مردم و وطن مصرف کند و افغانستان را در این شرایط سخت با تدبیر و کیاست و سیاست در مقابل همه نقشه های قدرتهای منطقه، پاکستان و همسایگان اداره و رهبری کند بوجود آورید. از کرزی بخواهید که دیگر وقت ملت و ذخایر بیت المال مردم مسلمان کشور را با حرفهای مفت و تکراری تلف نکند. وقت کرزی و باند او تمام شده است و این بار نوبت ملت رسیده است. از جامعه جهانی بخواهید که با دقدت به حرفهای ملت در راستای منافع مردم افغانستان خوب گوش کنند. زمان را از دست ندهید.