پژوهش: رستم ( ویبلاک از دیار غربت)

موسيقي و اشعار فولكلور هزارگي (قسمت اول)

مقدمه

بحث امروز ما در آغاز فرهنگ عاميانه يا همان فولكولور است.

فرهنگ هاي عاميانه هر قوم در هر كشوري تهداب ترقي و پيشرفت آن قوم ميباشد.

فرهنگ عاميانه را به هر شكل از زندگي هر قوم ميتوان اطلاق نمود از نوع پوشش و گويش و رفتار تا اجراي مراسم ملي و مذهبي و.. كه در اين بين موسيقي هم از اجزاي آن است.

مردمان مناطق مركزي افغانستان كه هزاره خوانده ميشوند شامل هزاره ها و سيدها هستند كه از يك فرهنگ و ريشه تشكيل گرديده اند و داراي يك نوع فرهنگ مي باشند.

از دير باز ظلم و جوري كه بر اين مردمان با توجه به ظاهر متفاوت و نيز اعتقادات مذهبيشان توسط حكام وقت روا داشته شد و جنگهاي بسياري كه در قبال همين ظلمها ايجاد گشت اين مردمان را بسيار شجاع پروريد و نيز موقعيت جغرافيايي مناطق هزاره جات كه كوهستاني و بسيار سرد بود از اين مردم مردماني  سختكوش و نيز پر تلاش ساخت و تمام اين حوادث در تمام جنبه هاي فرهنگي هزاره ها رسوخ نمود.

هر چند تاريخ هزاره غمبار است منتها تاريخ موسيقي هزاره جات بسيار دردناكتر از تاريخ مردمان آن است اگر در طول تاريخ حكام مستبد مانع پيشرفت جامعه هزاره گرديدند اما در بحث موسيقي اين خود مردم هزاره بودند كه راه پيشرفتشان را سد نمودند و آن هم تابوي مذهبي بود كه سد راه هنرمندان هزاره بود بطوريكه روحانيون خشك و متعصب هر هنرمندي را كه قد علم نمود با تيشه هاي كفر و الحاد سر نگون ساختند و مسير رشد اين هنر را سد نمودند.

شعر عاميانه هزاره گي

شعر عاميانه هزارگي كه بيانگر موقعيت فردي و اجتماعي و يا قومي سراينده آن است به شدت در بين هزاره ها رواج دارد كه موسوم به دو بيتي يا چار بيتي ميباشد

دو بيتي بي تكليفترين زمزمه تنهايي هزاره هاست كه در طول تاريخ شلاق مذهب را هميشه بر گرده هاي خود احساس نموده اما با تمام اين ناملايمات به پيش رفت و ملكه ذهن مردم هزاره از كوچك و بزرگ و مرد و زن و فقير و غني گشت.

دوبيتي و چار بيتي را ميتوان تاريخ نانوشته ملت هزاره دانست كه از نسلي به نسل بعد و سينه به سينه محفوظ گشته چه اين كه دوبيتي ها و يا مخته هاي حماسي كه در مدح و يا رثاي سرداران هزاره سروده گشته به روشني تاريخ مبارزات اين قوم را بر عليه ظلم و ستم حكام گذشته به تصوير كشيده

دوبيتي ها هم وزن دوبيتي هايي است كه بابا طاهر در اشعارش سروده و با توجه به اين كه هزاره ها از غناي زبان فارسي در كنار عبارات عاميانه هزارگي در سرودن اشعار استفاده نمودند دوبيتي هاي هزارگي از غناي فراواني برخوردار است.

دوبيتي ها علاوه بر موارد حماسي غالبا جنبه عاشقي و گاهي نيز حالت كنايه بخود ميگرفتند بدليل اين كه سرايندگان دوبيتي ها معلوم نبود دوبيتي هاي هزل نيز به وفور يافت ميگشت و همين موضوع باعث عناد روحانيون با دوبيتي و دوبيتي خواني گشته بود.

نمونه دوبيتي هزل و كنايه اين چنين است:

آتي آبي د مو مه مو (مهمان) اماده

ربضان (رمضان كه به اين صورت تلفظ گشته) تند از سرگردو (قريه اي مربوط خوات ولسوالي ناهور) اماده

ربضان تندي سرگردو چي باشه

يگ خروار خوري پاشوم گو اماده

نمونه هزل در شعر هزاره (گويش كيجران)

ووي الله خدا ايه مه مره زده

خون قره سنگ بله دومبه مه زده

واي خدا رام كده تا تر نخورده

بله سوراخ توپگ سر نخورده

موسيقي عاميانه هزارگي

علی الرغم مخالفت علما و روحانيون افراطي و جاهل كه هرگز نتوانستند اهميت دوبيتي ها را درك نمايند و هرگز نخواستند قبول كنند كه شعر و نغمه فولكلور هزاره اهميتي به مراتب بيش از مجسمه هاي باميان دارند و مدام بر طبل مخالفتشان كوبيدند  اما مردمان هزاره بي كار ننشستند آنها تمام رنجها و آلام خود را تحت دوبيتي به زبان آوردند و با نغمه زيبايي كه بنام بولبي يا چار بيتي بود به آواز تبديل نمودند. و هيچ گاه مذهب نتوانست مانع از خواندن دوبيتي ها در بين مردم گردد

شايد قديمي ترين نغمه اي كه در هزاره جات رواج داشت و هنوز هم كمابيش وجود دارد همين بولبي يا چهار بيتي باشد كه البته اجراي آن در هر منطقه از هزاره جات با منطقه ديگر تفاوتهاي اندكي داشت كه اجراي آن نيز مشكل بود و نياز به تمرين و ممارست داشت بولبي به صورت گروهي بين مردان يا زنان و در مراسمات بطور مشترك بين مردان و زنان اجرا ميگشت چيزي كه معمول بود در حين بولبي خوانندگان كف دستها را به دو طرف صورت ميگرفتند و با تغيير مكان دست و فشار هاي متغيير آهنگ صدايشان را متناسب مي ساختند.

مخته : مخته ها نوعي نوحه سرايي است كه زنان در عزاداريها ميخوانند اين گونه اشعار كه بنام يك فرد خاص اعم از جنگجو يا قهرمان خوانده ميشود اين مراثي در زمان جنگهاي عبدالرحمن باب شد و تا اوائل قرن بيستم ادامه داشت و هم اكنون هم به شكل خفيفتري وجود دارد مخته هاي گل مامد ، غلام حسن و فيضو از مشهورترين مخته ها مي باشند

مخته  گل مامد كه در رثاي سردار گل مامد هزاره كه در جنگ مابين مردم هزاره و حبيب الله كلكاني مشهور به بچه سقا (جنگهاي اين دوره بنام جنگ سقوي در بين هزاره ها شهرت يافت) رخ داد سروده شد

سردار گل مامد كه ميدانست با فتح روستاها زنان و دختران مورد تجاوز واقع ميگردند پشت سر آنها حركت نموده و زماني كه كسي غير از او براي دفاع از زنان باقي نمانده بود آنقدر جنگيد تا تمام زنان و دختران را فراري داد و آنگاه با زخمهاي بيشماري كه برداشته بود خود نيز جان به جان آفرين تسليم نمود در حالي كه تعداد زيادي از آنان را نيز كشته بود و دشمنان جسدش را تكه تكه و سرش را از تنش جدا نمودند

اربون تو گل مامد ما

قيرون تو گل مامد ما

سردار اته مامد ما

حاكم نو آمد ما

شاري كابل غوغا شده ، پرچم سرخ بالا شده ، باچه سقو پاچا شده

اربون تو گل مامد ما

قيرون تو گل مامد ما

سردار اته مامد ما

حاكم نو آمد ما

يك جنگ د سراوضه شده ، گل مامد خو كشته شده ، سرك شي بريده شده

اربون تو گل مامد ما

قيرون تو گل مامد ما

سردار اته مامد ما

حاكم نو آمد ما

نغمه چوپاني : نغمه چوپاني نغمه اي بود كه غالبا توسط چوپانان و توسط ني اجرا ميگشت و از وزن دوبيتي استفاده ميگشت و در طي زمان با دمبوره نواخته شد و به يك نوع همه گيري رسيد تا جايي كه اكنون اين نغمه (البته تفاوتهاي بسيار با نغمه چوپاني دارد اما اصلش همان است) نغمه غالب و بولبي به تدريج در حال حذف شدن مي باشد و علت آن هم دشواري اجراي آن است

نغمه دريه (دايره ، دف ) اين نوع نغمه را كه غالبا زنان بكار ميبرند از لحاظ آوايي تفاوت اندكي با نغمه چوپاني دارد ولي از ارزش بسيار بالايي برخوردار است زيرا در اين نغمه كه غالبا در مراسمات مختلف از جمله شيرني خوري ، عروسي و نام شاني خوانده ميشود در بر گيرنده اشعاري است كه تمام فرهنگ و رسم و رسوم هزارگي را در خود دارد (اين اشعار را اشعار ثابتي بود كه بسته به موقعيت ميخواندند و تمام زنان آن اشعار را از حفظ بودند و به دو گروه تقسيم ميگشتند مثلا در عروسي دسته وابسته به داماد در مدح عروس  شعر ميخواندند و دسته وابسته به عروس با ناز اشعاري حاكي از زيبايي عروس و...)كه متاسفانه هنوز اين گونه اشعار جمع آوري نگشته و با گذشت زمان و تغيير در رسوم مراسمات خواندن اين گونه اشعار هم به فراموشي سپرده شده است و از نسل جوان كمتر دختري است كه اين گونه اشعار را از حفظ باشد اشعاري كه در آينده بيانگر رسم و رسوم قوم هزاره بوده و عنعنات اين قوم را با خود به نسلهاي آينده انتقال دهد.

نغمه هايي لالايي : اين نغمه ها هم در تمام اقوام وجود دارد و اشعاري است كه مادران براي اطفال خود ميخوانند منتها تفاوتي كه نغمه هايي لالايي هزارگي با نغمه هاي ساير اقوام دارد اين است كه اكثر اين لالايي ها حكايت از جنگهايي است كه در آينده اتفاق خواهد افتاد و پدر طفل هم در آن شركت جسته حكايت رنجها و آلام يك قوم است كه بصورت شعر و با نغمه لالايي تجسم يافته اين نغمات گاه حالت ترس و گاه حالات وحشت ، سرخوردگي و يا زجر مادران است اشعار اين نغمات نيز متاسفانه تا هنوز گرد آوري نگشته

نمونه بارزي از اين لالايي كه در منطقه نويسنده (خوات) اتفاق افتاده اين گونه است (من اين گونه شنيده ام)

خاندان مشهور به الله بخش اهل بيني سنگ دان شور او (مربوط منطقه خوات ولسوالي ناهور) در سالهاي حدود 1300 با يك خاندان ديگر نزاعي داشته كه در اثر اين نزاع يك جوان از اين خاندان كشته ميگردد فيصله اين گونه شد بهاي خون جوان كشته شده دختري باشد از طرف مقابل كه به همسري برادر جوان كشته شده در آمد منتها اين وصلت نيز نتوانست رفع كينه نمايد و شوهر زن عاقبت به انتقام خون برادر پدر و برادر زن را مي كشد و مدتها فراري بوده و خويشان زن بدنبال شوهر او تا اين كه شبي او به خانه ميآيد و اين جاست كه زن لالايي ميخواند

للي للي بابه آبه

للي للي ديده آبه

پسي درگه خورويه

تمبه درگه جارويه (1)

بدين وسيله به خويشان اطلاع ميدهد كه داخل قلا سگ نيست بلكه فقط خروس است و تمبه (كلوني كه دو لنگه در را بهم قفل ميكرد) در هم فقط جاروست و خويشان هم آمده تمام اهل خانه را كشته و زن را با خود ميبرند از اين خاندان فقط 2 يا 3 نفر از جمله بچه همان زن زنده مي مانند.

مفاخر موسيقي هزارگي

موسيقي افغانستان در دوران امان الله كم كم شكوفا شد در ابتدا هنرمنداني كه فقط در دربار به ارائه هنر خود ميپرداختند به ميان مردم آمدند از آن جمله هاشم خان كه از گذر خرابات كابل پا به دربارامان الله نهاده بود توانست موسيقي هندي را به ميان مردم ببرد او با در آميختن موسيقي محلي با دستگاه هاي آوازي هند روح تازه اي به موسيقي افغانستان دميد و در سال 1925 با تاسيس راديو زمينه را براي موسيقي وسيعتر كرد هر چند تعطيلي 8 ساله (1929-1937) آن كمي روند موسيقي را كند كرد اما با تاسيس دوباره آن گامهاي بعدي را سريعتر برداشته و حضور خانم پروين در دهه 40 در راديو فضاي جديدي در جامعه سنتي افغانستان ايجاد گشت

در اين سالها موسيقي افغانستان به 3 دسته تبديل گشت

يك دسته همان موسيقي خرابات هندي بود كه استاد هاشم و استاد رحيم بخش و استاد غلام حسين و بعدها پسر غلام حسين استاد سرآهنگ از سر آمدان آن بودند.

قسم دوم موسيقي موسيقي شوقي بود كه از اساتيد آن مسحور جمال ، ظاهر هويدا، احمد ولي ، مير من پروين ، عبدالرحيم ساربان ، صادق فطرت ، استاد مهوش ، منگل و شمس الدين مسرور بودند و سر آمد اينها احمد ظاهر بود كه توانست با در آميختن آلات موسيقي غربي به موسيقي افغاني غناي بيشتري ببخشد

قسم سوم موسيقي محلي بود كه از هنرمندان معروف محلي خوان ، مي توان گل زمان ( در سبك پكتيایي)‌، صفـدر توكلي ( در سبك هزارگي ) ، بيلتون ( در سبك لوگري ) و ناوك هروي ( در سبك هراتي) را نام برد.

البته موسيقي هزارگي مدت مديدي به طول انجاميد تا ظهور نمايد اواخر دهه 40 و اوائل دهه 50 خورشيدي زماني بود كه هزاره ها موسيقي خود را به رخ تمام افغانستان كشيدند

معظلي كه وجود داشت خواندن زنان در افغانستان بود ميرمن پروين كه براي اولين بار در راديو افغانستان خواند خاطرات بسيار تلخي را در ذهن بيادگار داشت طوري كه خانواده هم او را منحيث يك زن هرزه و بد كاره مي شناخت و نيز استاد مهوش كه براي اولين بار در تلويزيون افغانستان برنامه اجرا نمود هم همان سرنوشت را داشت استاد مهوش اولين زن تاريخ افغانستان بود كه به درجه استادي رسيد اين دو باعث گشتند تا زنان پا به عرصه خوانندگي بگذارند اما در بين هزاره ها اين مقوله براي مردان هم برابر كفر بود چه اين كه زنان وارد اين مقوله شوند اگر تعداد زنان خواننده هزاره را بشماريم به تعداد انگشتان يك دست هم نخواهند رسيد كه از آن جمله خانم دلارام (آبه ميرزا) - شفيقه گل را ميتوان ذكر كرد در بين مردان هم به صفدر توكلي ، سرور سرخوش ، صادق شاريستاني ، صفدر علي مالستاني ، امان يوسفي و داوود سرخوش ميتوان اشاره نمود.

 

منابع:

 1-      اين شعر به گونه ديگري در كتاب هزاره هاي افغانستان سيد عسكر موسوي آمده

2-      اينجا منظور ، نويسنده اصلي مقاله جناب فياض مي باشند

در تهيه اين مقاله از كتابهاي زير استفاده برده ام:

* هزاره هاي افغانستان نوشته سيد عسكر موسوي چاپ تهران

* دوبيتي هاي عاميانه هزارگي نوشته محمد جواد خاوري چاپ تهران

* سرگذشت ادبيات در افغانستان نوشته كوهزاد چاپ ؟

* پژوهشي در تاريخ هزاره ها نوشته كاظم يزداني چاپ تهران

  و نيز از مطالب سايتهاي روزنامه همشهري  ، سايت نيزار ، سايت مشعل و سايت باميان نيز استفاده گشته